53
نقض

باشد...!؟ آن كس كه نصرت و قوّت و مدد كند مصطفى را بر اداىِ رسالت و اظهارِ دعوت و انتشارِ شريعت، با اين ۱ جماعت كه خذلان كنند او را و انكار كنند بر او، و جفا و اذى‏۲ كنند او را به ضرب و شتم. و ابوطالب - رضي اللَّه عنه - معلوم است كه اوّل [ او را ]تربيت كرد، و در حالِ بعثت او را نصرت و تقويت كرد، و چون از دنيا بيرون مى‏شد فرزندان و برادرانِ خود را بدين كلمات به نصرتِ محمّد - عليه السلام - وصيّت كرد (شعر):

اُوصي بنصرِ النّبيّ الْخَيْرِ مَشْهدُهُ‏عليّاً ابني و شيخ القوم عبّاسا
و حمزة الأسد الحامي حقيقته‏و جعفراً أن يذودوا دونه النّاسا۳
كونوا فدىً لكُمُ نفسي و ما ملكت۴في نَصْرِ أحمد دونَ النّاسِ أتراسا۵
و مانند اين ابيات و كلمات بسيار است بوطالب را كه در نصرت و محبّتِ اسلام و مصطفى - عليه السلام - گفته است كه دلالت و حجّت است بر صفاىِ ايمان و ثبوتِ اعتقادِ او؛ تا خواجه مجبّر بداند كه او را با كفّارِ مكّه و صناديدِ قريش ۶برابرى دادن از غايتِ جحود حق و ظهورِ عداوتِ پسرش باشد.
و در ايمانِ ابوطالب اين خبر كفايت است كه از صادق - عليه السلام - روايت كرده‏اند كه گفت: روزى اميرالمؤمنين - عليه السلام - نشسته بود با قومى بسيار؛ يكى برخاست گفت: يا أميرالمؤمنين أنت بالمكان الّذي أنت فيه و أبوك يعذّب بالنّار؟ فقال عليه السلام: «مَه، فضّ اللَّهُ فاكَ والّذي بَعَثَ مُحمّداً بالحقِ‏ّ بَشيراً و نَذيراً۷لَو شَفَعَ أبي في كلِ‏ّ مذنبٍ على‏ وجهِ الأرضِ لَشفَّعَهُ اللَّهُ فيهِم؛ أبي يعذّبُ بالنّارِ و ابنُهُ قسيمٌ بينَ الجنّةِ و النّار؟».۸

1.ب - ث - م: «آن».

2.م - ب: «ايذا».

3.در نسخ ع - ب - ث - م: «الباسا».

4.در الفصول المختارة علم الهدى رحمه اللَّه عليه كه ملخّص العيون و المحاسنِ مفيد رحمه اللَّه عليه است، اين مصراع چنين آمده است: «كُونُوا فدًى لكم اُمّي و ما وَلَدت».

5.براى رسيدگى به سند اين اشعار و وصيت ابوطالب عليه السلام رجوع شود به تعليقه ۳۸.

6.صفحه «۴۸» چاپ قديم‏

7.«و نذيراً» فقط در دو نسخه ب - م.

8.براى تحقيق در اين حديث، رجوع شود به بحار (ج ۳۵، ص ۶۹، ح ۳ و ص ۱۱۰، ح ۳۹) و يا به كتاب الحجة على الذاهب في إيمان أبي‏طالب، تأليف سيد فخار، چاپ نجف (ص ۱۵) يا به ص ۲۰ چاپ اوّل النقض و همچنين مراجعه شود به: الأمالي، شيخ طوسى، ص ۳۰۵، ح ۶۱۲؛ مائة منقبة، قمى، ص ۱۷۴؛ بشارة المصطفى، ص ۳۱۲، ح ۱۹؛ كشف الغمّة، ج ۲، ص ۴۲.


نقض
52

موضعِ نزاع و مجالِ خلاف است، آن است كه چون شريف نسبىِ رفيعْ‏قدرى مؤمن باشد كه ۱ به همه خصال نيك‏۲ بر امثال و اشكال راجح باشد، از علم و تقوا و زهد و امانت و ورع و سبقت در اسلام و انفاقِ مال و قبولِ شرايع و احكام و فضل و شجاعت و سخاوت و تركِ همه منكرات به لزوم عصمت اولى‏تر باشد به مقام و رتبت از مؤمنى دگر كه او را اين خصال حاصل نباشد. و خواجه مجبّر بايد كه اين حجّت را منكر نباشد و اگر كور نيست، از قرآن برخواند و اگر كر نيست از تفسير دانايان‏۳ بشنود كه وارثِ آدم - عليه السلام - شيث است، چون استحقاق و اهليّت دارد از ايمان و علم و عصمت دونِ دگر فرزندان، و وارثِ نوح سام است دون كنعان، و وارثِ ابراهيمْ اسماعيل است، و وارث يعقوبْ يوسف است، و وارثِ داودْ سليمان است، و وارثِ زكريّا يحيى است و امثال اين كه هست.۴ و اين انبيا را - عليهم السلام - - هم صحابه بوده‏اند هم ياوران هم خدمتگاران و هم چاكرانِ مؤمن مصلح، و اين كار با وجودِ فرزند و برادر بديشان نرسيد. خواجه مجبّر مى‏بايست كه آن اعتراض بر خداى تعالى كند و بگويد كه: ملك به نسبتْ گبركان دارند نه پيغمبران. پس با وجودِ فرزند و برادرِ مستحقّ، بيگانه را به مجرّدِ مؤمنى نرسد، و از آياتِ ۵قرآن و اخبارِ رسول - عليه السلام - اين معنى معلوم و مصوّر است.
و تشبيه كردنِ اين طريقت به گبركى، الّا جحودِ محض و انكارِ صرف نباشد، و بلال و سلمان و صهيب و غيرِ ايشان از صحابه همه مؤمن و مقرّ و معترف‏اند. امّا خواجه مجبّر بدين كورى و بى‏توفيقى هست كه شاگرد را از خداوندگار نمى‏شناسد، و فرق از ميانِ تابع و متبوع و امام و مأموم بنداند.
و آنچه جمهورِ قريش را شاهد آورده است و ابوطالب را - رضي اللَّه عنه - در كفر بر ايشان تقدّم ۶ داده و با وليدِ پليد و بوجهلِ پُر جهل برابر دانسته، چگونه راست

1.كذا در همه نسخ و شايد صحيح «و» بوده است.

2.ث - ب - م: «به پاكى». ح - س: «نيكى».

3.ع: «دانا آن» و شايد: «تفسيردانان» بوده است.

4.ب - م: «و امثال نيز هست».

5.صفحه «۴۷» چاپ قديم‏

6.ح - س - م ب: «تقديم».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430094
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به