531
نقض

كنند كه علىّ مرتضى، نه چنانكه بُلْحَسَنِ اَشعر و ابن الكُلّاب و جَهم صفوان، و بوبكر باقلانى. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.

[ 168 ]

[ فعل مخلوقات و فعل الهى و گزارش مؤلف فضائح از عقيده شيعه ]

[ قبايح و معاصى متعلق فعل الهى نيست ]

[ خالقيت مطلق خداوند و پاسخ به شبهه مؤلف فضائح ]

[ ايمان و اطاعت به هدايت و توفيق الهى ]

[ اطلاق معطّله به منكران بعثت و شريعت ]

[ تفسير آيه بسمله و سوره محمد و تطبيق آن بر ديدگاه اهل عدل و توحيد ]

[ ثواب و عقاب بر افعال مكلفان بنابر عقيده شيعه ]

[ شكرگزارى نعمت‏هاى دنيوى و دينى خداوند ]

[ معنى رب العالمين در مذهب شيعه و اشاره به فاعليت و قدرت الهى ]

[ خداوند عالم و حاكم بر افعال آدميان در روز قيامت ]

[ ناتوانى مؤلف فضائح در تفسير اياك نعبد و اشاره به نقش فعل انسانى ]

[ اياك نستعين دلالتگر فاعل مختار بودن انسان ]

[ هدايتگرى خداوند در مذهب اهل عدل ]

آنگه گفته است:
و فضيحت چهارم آن است كه رافضى گويد: خداى تعالى خالقِ همه اشيا نيست و آنجا كه مى‏گويد: «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ»۱ اين «كلّ» به معنى «بعض» است. و خود را با خداى تعالى در خلقِ افعال ۲ شريك و انباز دانند و گويند: ۳ كفر و ايمان به توفيق و خذلانِ او نيست و همه به ماست ۴ و خداى را اندر آن مشيّتى ۵و ارادتى نيست. و برين قول معطّلى خوانندشان و سورة الفاتحة با بزرگىِ خطرِ آن، همه دليل است بر موافقتِ اهلِ سنّت و تكذيبِ اهلِ قدر و تعطيل؛ زيرا كه اوّلِ سوره «بسم اللَّه» است و اللَّه ذاتى بود كه او را پرستند و سزاوارِ عبادت باشد. «الرّحمن» بخشاينده، چون احسانِ محسن به تقديرِ او نباشد و روزى به كسبِ خود باشد، او رحمن بر حقيقت نباشد. «الرّحيم» مهربان و بخشايش‏گر باشد، چون كار همه به ماست و هر يك از ما خود رحيمِ

1.صدر آيه ۶۲ سوره مباركه زمر.

2.ع - ث - ب: «خلق الافعال».

3.تعبير به صيغه متكلم مع الغير به اعتبار طايفه و فرقه است.

4.ح - د: «همه از ماست».

5.صفحه «۴۸۷» چاپ قديم‏


نقض
530

اعتقادِ كج، شايد كه بر مذهبِ موحّدان طعن نزند و تصنيف نسازد كه خُبثِ مذهبش به آب صد دريا پاك نشود؛ همه نامعقول، ناموزون، برين وجه كه بيان كرده شد. و الحمدُ للَّه على إثباتِ التّوحيد و نفىِ التّشبيه.

[ 167 ]

[ نفى رؤيت مجاهره و استناد شيعه در اين ديدگاه به آيات و سيره سلف و ائمه(ع) ]

آنگه گفته است:
و فضيحت سيوم آن است كه منكر باشند رؤيتِ قديم تعالى را؛ چنانكه سلف صالح گفته‏اند و قرآن بدان ناطق است و امامين اثبات كرده‏اند رؤيتى بى‏تشبيه و بى‏جهت، چنانكه دانند بى‏چون، بينند بى‏چون. ۱
اما جواب اين كلمات آن است كه شيعتِ اماميّه، نفىِ رؤيتِ مجاهره كنند؛ چنانكه جهودان از موسى خواستند كه «أرِنا اللَّهَ جَهْرَةً»۲ تا به عقوبتِ عاجل سوخته شدند «فَأخَذَتْهُمُ الصّاعِقَةُ»۳و نفىِ آن رؤيت كنند كه مجبّره و مشبّهه اثبات مى‏كنند كه بدين چشمِ سر خداى را ببينيم. امّا رؤيت بدان وجه كه ذاتِ متعالى را ببينند نه ۴به چشمِ سَر، نه در جا، نه در مكان، نه در مقابل، نه در حكمِ مقابل، نه حالّ در مقابل، رؤيتى از طريقِ علم چنانكه مى‏دانند، موافقِ قرآن و قولِ سلفِ صالح بر آن وجه كه بوحنيفه و شافعى به متابعت اميرالمؤمنين اثبات كرده‏اند: قال - عليه السلام - : «لا أعبُدُ ربّاً لَمْ أره، لم تَرَهُ العيون بِمُشاهدةِ العيان، ولكن رَأَتْهُ القلوبُ بحقائِقِ الإيمان، معروفٌ بِالآيات، مَشهورٌ بالدّلالات، لا يُقاسُ بالنّاسِ، و لا تُدركُهُ الحواسّ». ۵ اثباتِ رؤيت، شيعت برين وجه

1.ح - د: «چنانكه داند بى‏چون و بيند بى‏چگونه».

2.از آيه ۱۵۳ سوره مباركه نساء.

3.صفحه «۴۸۶» چاپ قديم‏

4.مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار (ج ۴، ص ۲۶، ح ۱) در باب نفي الرؤية از امالى صدوق (ص ۳۵۲، ح ۴۲۷) و توحيد (ص ۱۰۸، ح ۵) او مسنداً و از احتجاج طبرسى (ج ۲، ص ۵۴) مرسلاً نقل كرده كه عبداللَّه بن سنان از پدرش روايت كرده كه به حضور ابوجعفر، محمد باقر عليه السلام شرفياب شدم و مردى از خوارج نيز به حضور آن حضرت رسيد و عرض كرد: يا اباجعفر، چه چيز را پرستش مى‏كنى؟ فرمود: خداى را. عرضه داشت: او را ديده‏اى؟ فرمود: «لمْ تَرَهُ العيونُ بِمُشاهدةِ العيان و لكن رَأَتْهُ القلوبُ بِحقائِقِ الإيمان، لا يُعرفُ بالقياسِ و لا يُدرك بالحواس، و لا يشبهُ بالناسِ، موصوف بالآيات، معروف بالعلامات، لا يجور في حكمه، ذلك اللَّه لا إله الّا هو». راوى گويد: پس آن مرد بيرون رفت و مى‏گفت: اللَّهُ أعلمُ حيثُ يجعلُ رسالتَهَ». (طالب سند حديث به كتاب التوحيد باب مذكور، ص ۱۱۲، چاپ امين الضرب رجوع كند) و شبيه به اين مضمون را صدوق رحمه اللَّه عليه در توحيد (ص ۱۰۷، باب ما جاء في الرؤية) و امالى (ص ۴۲۲، ح ۵۶۰)، و سيد رضى رحمه اللَّه عليه در نهج البلاغه (خطبه ۱۰۹ و ۱۷۹) و ديگران نيز نقل كرده‏اند (الكافي، ج ۱، ص ۹۷، ح ۵؛ الإرشاد، ج ۱، ص ۲۲۵؛ المحاسن، ج ۱، ص ۲۳۹، ح ۲۱۶؛ الاختصاص، ص ۳۳۶) و مجلسى رحمه اللَّه عليه نيز در همان باب از بحار (ج ۴، ص ۳۲، ح ۸) از ارشاد مفيد و احتجاج طبرسى نقل كرده كه اهل سِيرَ نقل كرده‏اند كه مردى به حضور اميرالمؤمنين آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، خبر بده به من از خداى. پس اميرالمؤمنين او را فرمود: «يا وَيْحَكَ، لم تره العيون بِمُشاهدةِ العيان ولكن رَأَتْهُ القلوبُ بحقائقِ الإيمان، معروفٌ بالدّلالات، منعوتٌ بالعلامات، لا يُقاسُ بالناس، و لا يُدرَكُ بالحواسّ». پس آن مرد برگشت، در حالتى كه مى‏گفت: اللَّه أعلمَ حيث يجعل رسالاته.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402314
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به