535
نقض

مجبّره خدا و رسول را معزول كنند از بعضى احكام، و به رأى و اجتهادِ خويش گويند. تا خواجه بداند كه معطّلى كيست. ۱
و اما آنچه گفته است كه: «سورة الفاتحة دلالت است بر صحّتِ مذهبِ اهلِ سنّت و جماعت، و بطلانِ مذهبِ قدر و رفض و تعطيل»، جواب آن است كه پندارى خوشش آمده است با خود در خوابْ كشتى گرفتن كه چون بيفتد بى‏رنجى انسان برخيزد، امّا با خصم دشخوارترك ۲ باشد كشتى گرفتن كه چون بيفتد ترسم برنخيزد.
اوّلاً همه قرآن من أوّله الى آخره دليل است بر صحّتِ مذهبِ اهلِ عدل و توحيد، و بطلانِ مذهبِ اهلِ جبر و تشبيه؛ چنانكه بعد ازين فصل به توفيقِ خداى بيان كرده شود؛ إن شاء اللَّه.
امّا ابتدا شروع افتد در بيان سورة الفاتحة كه به ردّ است ۳ بر مذهبِ مجبّره و مشبّهه. اوّلاً «بسم اللَّه» نام ذاتى است كه قادر است بر اُصولِ نعم، و چون نعمت كرده باشد، مستحقِ‏ّ شكر و عبادت باشد و خواجه چون اسم و مسمّى يكى داند، هزار و يك ۴ خدايش لازم آيد و اسم از مسمّى بازنشناسد. و چون اسم عين مسمّى باشد، نام فرعون عينِ فرعون باشد، و چون كلام قديم باشد، مسمّياتِ قرآن چون فرعون و ابليس و قارون و هامان همه قديم باشند؛ و خداى قديم باشد. و تاكنون نه قديم گفته است، درين صورت نه‏صد هزار قديم لازم آيد! و درين دقيقه تأمّل بايد كردن تا فايده گفتِ ۵
ما مصوّر ۶ شود كه در قديم فرقى نيست برين اصل، ميانِ ۷خداى و فرعون.

1.در اين مورد جاى قسمتى از عبارت پس و پيش بود؛ به نظر درست و جابه‏جا كرديم؛ ليكن تمام عبارت از خود مصنف رحمه اللَّه عليه است.

2.ب - م: «دشوارترك». ح - د هم ندارند. در برهان قاطع گفته: «دشخوار با خاى ثخذ و واو معدوله، بر وزن و معنى دشوار است كه مشكل باشد».

3.ح - د: «كه ردّ است».

4.ع: «و هزار و يك».

5.ح - د «سخن و «گفت» به معنى گفته و گفتار در زبان فارسى بسيار به كار رفته است و از آن جمله است اين شعر فردوسى، بنابر آنچه در نسخ معتمده ذكر شده است: كه من شهر علمم عليم درست‏ درست اين سخن گفت پيغمبر است‏

6.ح - د: «معلوم». و در سابق مكرر ياد شد كه «مصور» در متون قديمه به معنى «معلوم» به كار رفته است.

7.صفحه «۴۹۱» چاپ قديم‏


نقض
534

كُلِّ شَيْ‏ءٍ»، 1 و دانيم كه بلقيس را همه چيزى نبود. پس «خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» را معنى آن باشد كه هر آن چيز كه نقصانِ الهيّتِ او نكند از افعالِ حسن، چون خلقِ آسمان و زمين و عرش و كرسى و جنّى و انسى و ملائكه و اصول و فروع نعم و مانند آن، همه از فعلِ او باشد تبارك و تعالى. و منزّه و متعالى است از فعلِ كفر و فساد و زلّات و مانندِ آن؛ تَعالى اللَّهُ عمّا تَقولُ المجبّرة، و تقدَّسَ عَمّا تَظُنُّ المُشبّهة عُلوّاً كبيراً. و اگر آياتى 2 كه تأكيدِ اين دلايل است، برشماريم كتاب مطوّل شود و از مقصود بازمانيم و ما را در جوابِ اين شبهت درين كتاب اين قدر كفايت است. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
و اما آنچه گفته است كه «گويند: ايمان و كفر به توفيق و خذلانِ او نيست»، يك‏نيمه ازين دعوى راست است و يك‏نيمه دروغ. از بهر آن را 3 كه مذهبِ ما و مذهبِ اهلِ عدل درين مسئله اين است كه ايمان و طاعات و همه خيرات و همه حسنات به توفيق و لطف و هدايت و تمكينِ بارى تعالى حاصل آيد و تا اين جمله بنكند، تكليف نكند مكلّف را. امّا كفر و معاصى به خذلانِ قديم تعالى نگوييم كه منزّه است تبارك و تعالى از آن كه خذلان و سلبِ توفيق كند تا بنده كافر شود و آنگه بنده را عقوبت كند.
امّا آنچه گفته است: «برين وجه ايشان را معطّلى خوانند»، به حساب كورتر است ديگرباره. و پندارى معنىِ تعطيل ندانسته است كه معطّلى منكرِ بعثتِ رسل و شريعت را گويند و آن طايفه خامل ذكر 4 ند قليل العدد؛ و از جمله دهريانند كه گويند: 5شريعت نامعقولى است، قبول نشايد كردن. و مذهب ايشان به خلاف مذهبِ براهمه باشد. و از يك وجه معطّلى به مجبّرى 6 مشابهت دارد كه معطّله نفى شريعت كنند من قبل اللَّه، و

1.از آيه ۲۳ سوره مباركه نمل.

2.ع - ث - م - ب: «وگر آيتى».

3.از قبيل استعمال دو اداة تعليل است براى افاده معنى تأكيد؛ چنانكه مكرّر به آن اشاره كرده‏ايم.

4.«خامل ذكر» يعنى غير معروف و گمنام.

5.صفحه «۴۹۰» چاپ قديم‏

6.در نسخ: «مشبهى». و به قرينه ذيل عبارت، يعنى: «و مجبره خدا و رسول را معزول كنند» تصحيح شد، و اگرچه غالباً مصنف رحمه اللَّه عليه از هر دو به عنوان «اهل جبر و تشبيه» تعبير مى‏كند؛ كأنه هر دو را در حكم يك طايفه مى‏داند.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398886
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به