مجبّره خدا و رسول را معزول كنند از بعضى احكام، و به رأى و اجتهادِ خويش گويند. تا خواجه بداند كه معطّلى كيست. ۱
و اما آنچه گفته است كه: «سورة الفاتحة دلالت است بر صحّتِ مذهبِ اهلِ سنّت و جماعت، و بطلانِ مذهبِ قدر و رفض و تعطيل»، جواب آن است كه پندارى خوشش آمده است با خود در خوابْ كشتى گرفتن كه چون بيفتد بىرنجى انسان برخيزد، امّا با خصم دشخوارترك ۲ باشد كشتى گرفتن كه چون بيفتد ترسم برنخيزد.
اوّلاً همه قرآن من أوّله الى آخره دليل است بر صحّتِ مذهبِ اهلِ عدل و توحيد، و بطلانِ مذهبِ اهلِ جبر و تشبيه؛ چنانكه بعد ازين فصل به توفيقِ خداى بيان كرده شود؛ إن شاء اللَّه.
امّا ابتدا شروع افتد در بيان سورة الفاتحة كه به ردّ است ۳ بر مذهبِ مجبّره و مشبّهه. اوّلاً «بسم اللَّه» نام ذاتى است كه قادر است بر اُصولِ نعم، و چون نعمت كرده باشد، مستحقِّ شكر و عبادت باشد و خواجه چون اسم و مسمّى يكى داند، هزار و يك ۴ خدايش لازم آيد و اسم از مسمّى بازنشناسد. و چون اسم عين مسمّى باشد، نام فرعون عينِ فرعون باشد، و چون كلام قديم باشد، مسمّياتِ قرآن چون فرعون و ابليس و قارون و هامان همه قديم باشند؛ و خداى قديم باشد. و تاكنون نه قديم گفته است، درين صورت نهصد هزار قديم لازم آيد! و درين دقيقه تأمّل بايد كردن تا فايده گفتِ ۵
ما مصوّر ۶ شود كه در قديم فرقى نيست برين اصل، ميانِ ۷خداى و فرعون.
1.در اين مورد جاى قسمتى از عبارت پس و پيش بود؛ به نظر درست و جابهجا كرديم؛ ليكن تمام عبارت از خود مصنف رحمه اللَّه عليه است.
2.ب - م: «دشوارترك». ح - د هم ندارند. در برهان قاطع گفته: «دشخوار با خاى ثخذ و واو معدوله، بر وزن و معنى دشوار است كه مشكل باشد».
3.ح - د: «كه ردّ است».
4.ع: «و هزار و يك».
5.ح - د «سخن و «گفت» به معنى گفته و گفتار در زبان فارسى بسيار به كار رفته است و از آن جمله است اين شعر فردوسى، بنابر آنچه در نسخ معتمده ذكر شده است:
كه من شهر علمم عليم درست
درست اين سخن گفت پيغمبر است
6.ح - د: «معلوم». و در سابق مكرر ياد شد كه «مصور» در متون قديمه به معنى «معلوم» به كار رفته است.
7.صفحه «۴۹۱» چاپ قديم