537
نقض

الغافرين است، به قيامت اگر زلّتى باشد، با ايمان ببخشد و عفو كند، و عند توبه اسقاطِ عقاب كند، و شفاعتِ انبيا در اسقاطِ عقاب ۱ و زيادتى ۲ درجات قبول كند، كه او هم غافر است و هم غفور، هم راحم است و هم رحيم؛ موافقِ مذهبِ اهلِ عدل و توحيد، و مخالفِ مذهب اهل جبر و تشبيه.
آنگه گفت تبارك و تعالى: «الْحَمْدُ للَّهِ رَب الْعَلَمينَ» : سپاس و منّت خداى را به خلق آسمان و زمين و مافيهِما، و ما بينَهُما، و خلقتِ ما از خاكِ تيره و نطفه مرده، و پروريدن ما و خلقِ مشتهيات و أغذيه از مأكول و مشروب و ملبوس و منكوح كه سببِ قوامِ حيات و معاش و راحتِ دنيا است، و بر نعمت‏هاىِ دينى چون آفريدنِ عقل و بعثتِ رسل و انزالِ كتب براىِ اعلامِ معالِم شريعت، و كيفيّتِ شكرِ نعمت و بيانِ ۳ طاعت و عبادت و توفيق و ألطاف، و بهشت و ثواب و نعيمِ باقى و حياتِ ثانىِ ۴ ابدى. سپاس برين جمله كه اتّفاق است كه همه از فعلِ خدا است تبارك و تعالى، موافقِ مذهبِ اهلِ ۵ عدل و توحيد، به خلافِ مذهب مجبّران و مشبّهيان كه همه معاصى را بر خداى تعالى حوالت كنند كه بنده را به قهر بر خذلان و طغيان ۶ و كفر و ايمان دارد و بنده مُجْبَرْ و مقهور باشد و نتواند كه خلافِ آن كند و به قيامت به فعلِ خود بنده را به دوزخ ابد فرستد. و همه عاقلان دانند كه چنين خداى بر چنينِ نعمتْ مستحقّ شكر و حمد و ستايش ۷ نباشد؛ تا آنچه خواجه انتقالى پنداشته باشد كه الزامِ خصم است خود قلاده گردن مجبّرش ۸ باشد و داغِ پيشانى مدبرش.

1.ع - ث - ب - م: «در اسقاط عقاب كند».

2.ح - د: «و زيادت». و براى تحقيق در كلمه «زيادتى» رجوع شود به تعليقه ۱۷۹.

3.ع - ث - م - ب: «و از بيان».

4.ث - ب - م: «باقى». ح - د هم ندارند.

5.ع - ث - ب - م: «موافق أهل».

6.ع - ث - ب - م: «كه همه خذلان و طغيان و كفر و ايمان دارد».

7.ح: «سپاس».

8.مقابله «مجبرش» با «مدبرش»، تأييد مى‏كند كه مصنف رحمه اللَّه عليه «مجبر» را اسم فاعل از باب افعال مى‏داند؛ چنانكه احتمال اين استعمال را در تعليقه ۲ داده‏ايم.


نقض
536

و امّا معنىِ «رحمن» پرورنده باشد و مذهبِ ما - بحمد اللَّه - آن است كه نعمت دو است به دنيا:
يكى: لازم است چون آلت ۱ و اعضا و اسباب و همه از فعلِ خدا است تبارك و تعالى؛ چون دست و پا و دگر جوارح، و غير خداى بر آن قادر نباشد.
دوم: نوع آن نعمت متعدّى ۲ باشد و آن خلق همه مشتهيات است، از نعمت‏هاى مختلف كه بدين اعضا و آلات و اسباب بدان توصّل ۳ كنند و آن همه هم از فعلِ خدا است تبارك و تعالى؛ و غير وى بر آن قادر نباشد. پس رحمان بر حقيقت، بخشايشگرِ نعمت‏آفرين، پروردگارِ [ على الاطلاق ] او است؛ همه حيوانات را از پشه تا باشه ۴ و از مگس تا كركس، و از مور تا مار، و نعت او است اين كلمه كه «وَ اللَّهُ خَيْرُ الرّازِقينَ».۵
و امّا «رحيم» مهربان و آمرزنده باشد. و اتّفاق است كه كس به قيامت رحيمِ خود نتواند بودن؛ امّا مكلّف چون ايمان آورد به فعلِ خويش، و طاعت كند به اختيارِ خويش، مستحقِّ، مدح و ثواب باشد، و چون اختيارِ كفر و معصيت كند، مستحقِ‏ّ ذمّ و عقاب باشد، و فاعل و مخيّر باشد تا وجودِ عقل را اثرى باشد، و بعثتِ رسل و انزالِ كتب بر اصل باشد، و أمر و نهى و وعد و وعيد حقّ و درست باشد، و تكليف با فايدت باشد، و ثواب و عقاب بر افعالِ مكلّف باشد، و جزا بر اعمال، و قُرآنْ حقّ، و محمّدْ صادق، و توبه عُصاةْ مقبول. پس بنده، رحيمِ خود باشد به دنيا، به اختيارِ ايمان و طاعت، ۶و به تركِ كفر و معصيت، و خداى تعالى كه أرحم الرّاحمين است و خير

1.كذا در همه نسخ، و به قرينه سياق و ذكر آن در دو سه سطر بعد به لفظ جمع يعنى «آلات» به نظر مى‏رسد كه صحيح «آلات» بوده باشد.

2.كذا در نسخ و مراد از توضيح معنى آن در عبارت مصنف رحمه اللَّه عليه معلوم مى‏شود، و شايد آن اصطلاحى بوده كلامى كه بر اين قبيل نعم غير لازمه اطلاق مى‏شده است. فتدبَّرْ.

3.م - ح: «توسل».

4.در برهان قاطع گفته: «باشه بر وزن ماشه، جانورى است شكارى از جنس زردچشم، و كوچك‏تر از باز باشد و معرّب آن باشق است».

5.ذيل آيه ۱۱ (آخرين آيه) سوره مباركه جمعه است.

6.صفحه «۴۹۲» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429804
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به