539
نقض

عبادت از فعلِ ما باشد دگرباره مذهبِ خواجه خطا باشد.
و امّا معنىِ «إيَّاك نَستَعينُ» چون بنده در طاعت از خداى استعانت خواهد تا عبادت كند، دليل باشد كه بنده نيز فاعلِ مختار است كه آلت از خداى خواهد، و فعلْ او كند.
امّا معنىِ «اهْدِنا الصرَط الْمُستَقيمَ» كه ما را هدايت كن و بنماى راه راست، ۱حقّ است و درست، و به مذهبِ ۲
اهل عدل است. به دنيا تكليف و اعلام و عقل و قدرت و همه اصولِ نعمت و فروعِ نعمت و بعثتِ رسل و اعلامِ شريعت، و انزالِ كتب همه از قِبَلِ خدا است تبارك و تعالى، و به قيامت راه به بهشت نمودن، و به توبه اسقاطِ عقاب كردن و به فضلْ قبولِ بى‏توبه، و قبولِ شفاعتِ انبيا و اوليا همه از قِبَلِ خدا است تبارك و تعالى و تقدّس. و حوالتِ اين هدايت بدو كنيم و همه انبيا هم چنين كرده‏اند، و تا آخر سوره به همه الفاظ و كلمات و نعمتِ موجود و موعود معترف بوده‏ايم و مذهبِ ماست و در جوارِ رحمت و لطف و هدايتِ خداييم. و عجز و ضعفِ بندگى نمودن اقتدا است به انبيا و اوليا - عليهم السلام - . امّا ايمان و طاعت به فعل و اختيارِ ما بحاصل ۳ آيد از طريقِ نظر به دل ۴ در مصنوعات و محدثات. و كفر و معصيت را

1.صفحه «۴۹۴» چاپ قديم‏

2.ح - د: «و مذهب». و باء در متن به معنى موافقت و به كام بودن است؛ نظير قول فردوسى: اگر جز به كام من آيد جواب‏من و گرز و ميدان و افراسياب‏ و از ابيات معروف است كه جارى مجراى امثال مى‏باشد: نه هرگز در دلم دردى نه بر خاطر مراگردى‏جهان را جمله آوردى به كامم اى جهان‏آرا و نظير آن است گفتار ديگرى: يا كار به كام دل مجروح شوديا ملك بدن بى مَلِك روح شود استاد عبدالعظيم قريب در دستور زبان فارسى، هنگامى كه معانى «ب» را مى‏شمارد، گفته است: «يازدهم به معنى موافق؛ چنانكه در اين بيت: نفس در آتش دل بارها گداخت مراكه اين چنين به مراد دل تو ساخت مرا».

3.ح - د: «حاصل». و در قديم در اين قبيل موارد باى زيادت را مى‏آورده‏اند.

4.ح - د: «از طريق نظر بدل و دليل». و مراد از «نظر به دل»، نظر به قلب و تدبر به دل است و مى‏تواند بود كه محرف «به دليل» باشد.


نقض
538

و معنى «ربّ العالمين» كه گفته است: «به قول رافضى و قدرى ما هر يك پروردگارِ خود باشيم»، حاشا كه اين مذهبِ شيعت باشد كه چون درست كرده آمد كه فاعلِ اسباب و آلات و أعضا همه خداى است، و قدرت و قوّت از او است، و خلق همه مشتهيات ۱از فعلِ او است تبارك و تعالى كه اصول و فروعِ نعمت اين است و ما را الّا تصرّفى نيست و پروردگار خدا است، و روزى‏دهنده و مدبّر و مقدّر و مصوّر، و غير او بر آن قادر نيست. و هو أقدرُ القادرين و أحسنُ الخالقين و خيرُ الرّازقين و ربُّ العالمين.
و معنى «مَلِكِ يَوْمِ الدّينِ» كه گفته است كه «مذهبِ رافضى چنان است كه او مالكِ أفعال و أعمالِ ما نباشد»؛ جواب آن است كه اگر از معنىِ «مالك» فاعل مى‏خواهد، نباشد، و يك فعل به دو فاعل محال است، و بنده فاعلِ فعلِ خود است، و مخيّر و مختار است، و فعل غيرى را به دگرى حوالت كردن نامعقول است، و به فعلِ خود بنده را بگرفتن، نه عدل است و بارى تعالى منزّه و مبرّا است از فعل قبيح و ظلم. وگر ۲ از «مالك»، حاكم و عالم مى‏خواهد، هست. به افعالِ ما همه عالم است، و حاكم است روزِ قيامت كه مطيع را بر طاعت ثواب دهد، و عاصى را بر عصيان عقاب كند، و مؤمنان را به ايمانِ ابد در بهشت بدارد، و كافران را به كفرِ ابد در دوزخ بدارد، كه مالكى حكيم است و حاكمى عدل، «لا يَظْلِمُ النّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النّاسَ أنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»۳ و لا يظلمُ في عدلِهِ و لا يجُورُ في حُكْمِهِ. ۴
امّا در معنىِ «إيَّاك نَعْبُدُ» مصنّف تقيّه بكرده است و بگريخته چون خرِ لنگ كه بارِ آبگينه دارد و وحل ۵ باشد؛ چون بيفتاد در شوره، آنجا نه بار بماند و نه خر و نه خربنده؛ ۶ كه اگر فعلِ ما خلقِ خدا باشد على زعمِهِ «إيَّاك نَعْبُدُ»گفتن، خطا باشد؛ وگر

1.صفحه «۴۹۳» چاپ قديم‏

2.م - ح - د: «واگر».

3.ذيل آيه ۴۴ سوره مباركه يونس، و صدر آن: «انّ اللَّه»

4.به اين مضمون در احاديث موجود است، مثل روايتى كه در كتاب مهج الدعوات (ص ۷۰) از قول رسول اللَّه وارد شده است كه فرمود: «اللهم... أنت العدل الذي لايظلم، وأنت الحكيم الذي لايجور».

5.در منتهى الارب گفته: «وحل محرّكة گل تنك كه ستور در آن درماند». پس به معنى خر در گل مى‏باشد، به وجه بليغ‏تر.

6.ح - د: «و نه خربنده» را ندارند.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430941
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به