543
نقض

و شرح و بيانِ اين كلمتِ منثور و منظوم، هر كس كه بداند او را در قضا و قدر شبهتى بنماند. پس ما كه شيعتِ أميرالمؤمنين و تابعانِ آل ياسين‏ايم، اثباتِ رؤيت بر آن وجه كنيم كه اميرالمؤمنين و سيّدِ اوصيا و وارثِ علومِ انبيا علىّ مرتضى كرده است؛ موافقِ عقل و قرآن، بى‏جا و مكان، و نه رؤيتِ مجاهره به چشمِ سر، چنانكه بيان كرده شد، نه چنانكه مجبّره و مشبّهه كرده‏اند. ۱ وگر اثباتِ قضا و قدر كنيم، برين طريق كنيم كه اميرالمؤمنين كرده است و كلامِ او - عليه السلام - دلالت است بر آن، و قرآن و اجماعِ اهلِ عدل موافقِ آن است، و امامين بوحنيفه و شافعى بر آن وجه و طريقه گفته‏اند، و در كتب و كلام ۲ ايشان ظاهر است و همه صحابه كِبار از جمهورِ اوّل و تابعين بزرگوار از صدور ميانه قضا و قدر برين وجه اثبات كرده‏اند تا امر و نهى و وعد و وعيد را خللى نباشد، و ثواب و عقاب و تفضّل و احسان بر جاىِ خود باشد.
و ما را درين مسئله و [ دگر ]مسائل و در اصولِ ديانات، ۳ از معقولات واجب نباشد متابعتِ بُلحسن أشعر و ابوعبداللَّه كرّام و جَهْمِ صَفْوان و حسين نجّار و ابوبكر باقلانى و بوعلى ۴و بوهاشم و بلخى و بصرى، كردن؛ تا هر چه به عقل دانند، به نظر بر وجه مى‏دانيم كه آيينه‏اى است روشن، و آنچه به سمع دانند از مصطفى و آلش و از صحابه بزرگوار و معتمدان تابعين، به نصّ مى‏دانيم بى‏شبهت؛ خدايى عالم و عادل، رسولى صادق و امين، امامى نصّ و معصوم؛ «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».۵ و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.

1.ح: «نه رؤيت مجاهره به چشم سر؛ چنانكه مشبهه و مجسمه كرده‏اند». و اين نسخه بهتر است؛ زيرا عبارت متن كه مشتمل بر «و» است در صدر كلام خالى از اندماج نيست؛ چنانكه واضح است.

2.ث - ب - م: «و در كتب كلام».

3.ث: «و ما در اين مسئله و مسائل اصول ديانات». م - ب: «و ما در اين مسئله و مسائل اصول و ديانات». د: «و ما را در اين مسائل و اصول ديانات».

4.صفحه «۴۹۸» چاپ قديم‏

5.از آيه ۷ سوره مباركه حشر.


نقض
542

چون امير تقرير اين تحقيق ۱ بكرد، مرد شامى مى‏گويد: ۲ و ما القضاءُ و القدر اللّذان كانَ مسيرنا بِهِما و عنهُما؟ - فقال - عليه السلام - : «الأمرُ مِنَ اللَّهِ بذلكَ و الحكْمُ فيهِ»، ثمّ تلا: «وَ كانَ أمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا».۳قال: فقال الشّاميُّ فَرِحاً مسروراً لمّا سَمِعَ مقالَة أميرالمؤمنين و قَبَّلَ يَدَيْهِ ۴ : فرّجْتَ عنّي؛ فَرَّجَ اللَّهُ عنك يا أمير المؤمنين، و أنشأ يقول:

أنت الإمامُ الّذي نرجو بطاعته‏يومَ المآب من الرّحمن رضْوانا
أوضحت من ديننا ما كان مُلتبساًجزاكَ ربَّك بالإحسانِ إحسانا
متى‏ يُشكّكنا بالرّيبِ ذوسفهٍ‏نَلقى لديكَ له شَرحاً و تبيانا۵
۶
فليس معذرةٌ في فعل فاحشةٍما كنت راكبها فسقاً و عصيانا
كلّا و لا قائلا ناهيه أوقعه‏فيها عبدت إذاً يا قوم شيطانا
و لا أحبّ و لا شاء الفسوق و لاقبل البيان له ظلماً و عدوانا
أنّى يحبّ و قد صحّتْ عزيمته‏على الّذي قالَ أعْلنْ ذاك إعلانا
و لن تضلّ لئن نمسك بحبلهمُ‏بذاك أحمد عنْ ذي العرشِ أوصانا
نفسي الفداء لخير الخلق كلّهم‏بعدَ النّبيّ عليّ الخير مولانا
أخي النّبيّ و مولى المؤمنينَ معاًو أوّلُ النّاس تصديقاً و ايمانا
و بعل بنتِ رسولِ اللَّه سيّدناأكرم بِهْ و بها سرّاً و إعلانا۷

1.ث - م - ب: «تقرير اين تحرير».

2.ح - د: «گفت».

3.ذيل آيه ۳۸ سوره مباركه أحزاب.

4.در نسخ : + «و قال» در اينجا.

5.در فصول مختاره به جاى اين بيت، بيت زير را آورده است: نفى الشكوك مقال منك متّضح‏ و زاد ذا العلمُ و الإيمان إيقانا پوشيده نماناد كه ما در اينجا به اختلاف الفاظ و كلمات اين حديث شريف و اين ابيات اشاره نكرديم؛ براى آن است كه در تعليقات به موارد نقل آن اشاره كرده‏ايم هر كه طالب تحقيق در آن باشد، رجوع كند به تعليقه ۱۸۰.

6.صفحه «۴۹۷» چاپ قديم‏

7.اين روايت به صورت كامل در كتب معتبر پيدا نشد ولكن با اختلاف در الفاظ و تعابير آمده است، و يا به قطعه يا قطعاتى از آن اكتفا شده است. مراجعه شود به: الكافي ج ۱، ص ۱۵۵، ح ۱؛ التوحيد، شيخ صدوق، ص ۳۸۰، ح ۲۸؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج ۲، ص ۱۲۶؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۳۱۰؛ الطرائف، ابن طاووس، ص ۳۲۶، الفصول المختارة، ص ۷۰؛ تحف العقول، ص ۴۲۸؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۱۸، ص ۲۲۷؛ تاريخ مدينة دمشق، ج ۴۲، ص ۵۱۲؛ الفتوح، أحمد بن أعثم، ج ۴، ص ۲۱۷.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398879
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به