خداى باشد و موسى و محمّد و ابراهيم عاصى باشند. بنماند الّا آن كه خداى و همه انبيا و همه مؤمنان از همه كفّار ايمان مىخواهند تا بعثتِ رسل و انزالِ كتب و امر و نهى حق باشند. و ابليس و بوجهل و فرعون بر خلاف اراده خداى كفر مىخواهند، و مشيّتِ خداى تعالى را نقصانى نباشد كه منفعت و مضرّت ۱بر وى روا نيست و او مُريد ايمان و طاعت است، و كاره است همه مقبَّحات را، از كفر و غير آن.
پس «ما شاءَ اللَّه كانَ و ما لمْ يشأْ لَمْ يَكُنْ» مقيّد بايد گفتن نه مطلق. و تقديرش چنان باشد كه «ما شاءَ اللَّهُ مِن فعل نفسه كانَ، و ما لمْ يَشَأ مِن فعلِ نفسه لمْ يكُنْ». و اتّفاق است كه همه مسلمانان مىگويند: «لا مردَّ لأمرِ اللَّهِ ۲ و لا رادّ لِحُكْمِهِ». ۳ و اتّفاق است كه كفّار و عُصاة همه ردِّ امرِ خداى مىكنند از ايمان و طاعت. تا اين كلمت را به آن كلمت قياس مىكند، تا شبهت بر خيزد؛ چنانكه مذهبِ اهل عدل است و عقل بر آن گواه است؛ به خلافِ آن كه مذهبِ اهلِ جبر است كه درست شد كه بارى تعالى مُريد كفر و قبايح نيست. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
[ 172 ]
[ پاسخ به شبهه مؤلف فضائح در باب توفيق و خذلان الهى ]
[ متوقف بودن ايمان و اطاعت بر توفيق و لطف الهى از نظر شيعه ]
[ معنى مختار بودن انسان و ابتناى ثواب و عقاب بر اختيار ]
[ سلب توفيق و مفهوم خذلان الهى از نظر شيعه ]
آنگه گفته است:
و فضيحت ششم آن است كه روافض به توفيق و خذلان بنگويند و در قرآن است كه: «وَ ما تَوْفيقى إلاّ بِاللَّهِ»۴و خود آن را نشناسند. هر كه ايمان آورد، گويند: خود موفّق ۵ است، و هر كه نياورد گويند: به خودى خود مخذول است، خداى را خود هيچ توفيقى و لطفى و خذلانى نيست در ايمانِ مؤمن و كفرِ كافر و طاعتِ مطيع و عصيانِ عاصى.
1.صفحه «۵۰۱» چاپ قديم
2.مأخوذ از آيه ۱۱ سوره مباركه رعد است كه: «وَ إذا أرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ» .
3.مأخوذ از آيه ۱۰۷ سوره يونس كه به اين عبارت است: «وَ إنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رادَّ لِفَضْلِهِ» اما هر دو تعبير در احاديث و ادعيه و كلمات بزرگان هست. مراجعه شود به: بحار الأنوار، ج ۸۶، ص ۳۳۷، ح ۷۳؛ الدرّ المنثور، ج ۳، ح ۳۱۸.
4.از آيه ۸۸ سوره مباركه هود.
5.ع: «موافق». و به طور حتم غلط است؛ زيرا كه بحث همانا از «توفيق و خذلان» معنون در كتب احاديث و كلام و غير آنها است و از موافقت و مخالفت سخنى در ميان نيست تا احتمال صحتى در كار باشد.