امّا به توفيقِ خداى و به الطاف حاجت باشد و آلتِ افعالِ نيك و بد، خداى تعالى دهد، و به قدرتْ ايمانْ كفر توان كرد، ۱ و به قدرتْ كفرْ ايمان توان كرد؛ از بهر آن را كه قدرت آلت است در فعل. مثالش چنان است كه آهنگرى تيشهاى بكند و به دروگرى ۲ دهد. عاقلان دانند كه بدان تيشه هم درِ مسجد شايد تراشيدن و هم طنبوره ۳ شايد كردن. ۴و اختيارِ نيك و بدِ آن عايد باشد با دروگر ۵ كه اختيارِ فعل مىكند، و عايد نباشد به آهنگر كه تيشه كرده است. پس قدرت و الطاف و تمكين و توفيق همه از فعلِ خداى باشد، امّا كفر و ايمان و اختيار طاعت و معصيت همه از فعلِ مكلّفان باشد، برين وجه كه بيان كرده شد. و اين مسئله را شواهد و نظاير بسيار است، امّا كتابْ مطوّل شود و فايده حاصل شد؛ زياده ملال افزايد.
امّا در معنىِ خذلان، چُنان است كه بيان كرده است. به مذهبِ شيعه و همه اهلِ عدل روا نباشد كه بارى تعالى بندهاى را خذلان كند و لطف ازو بازگيرد و توفيق سلب كند؛ تا هرگز ايمان نتواند آوردن؛ آنگه محمّد را با كتاب و على را با شمشير بدو فرستد كه ايمان آر وگرنه به دنيا كشته تيغ شوى و به قيامت در دوزخ ابد بمانى. خذلان كند و توفيق و لطف بازگيرد، آنگه تكليف كند بر خلافِ اراده، و رسول و امام و كتاب و تيغ بفرستد و گويد ايمان آر، و نگذارد كه ايمان آورد، آنگه به دوزخش برد؟! بارى تعالى منزّه و متعالى است ازين و مانند اين. و هنوز كه مذهبِ خواجه مجبّر باطل باشد، بهتر از آن كه خداى تعالى ظالم باشد. پس توفيق و الطاف او عامّ باشد با همه مكلّفان و بر يك حدّ كند تا حيف و ميل از فعلِ او دور باشد، و ايمان و كفر به اختيارِ بنده باشد، تا بارى تعالى ظالم و خذلانده و كفرآفرين نباشد؛ تعالَى اللَّهُ عمّا تقولُ المجبّرةُ و
1.ث - م - ب: «و به قدرت ايمان و كفر توان كرد».
2.م - ب: «به درودگرى». ح - د: «به درودگر». در برهان قاطع گفته: «دروگر به ضمّ اوّل و ثانى و گاف فارسى مفتوح، مخفّفِ درودگر است كه استاد چوبتراش بود و به عربى نجار گويند».
3.ب - م: «طنبور». در غياث اللغات گفته: «طنبور و طنبوره بالضم ساز معروف، و اين معرّب تونبره است كه لغت هندى است (تا آخر كلام او)».
4.صفحه «۵۰۳» چاپ قديم
5.ب - م: «با درودگر». ح - د: «به درودگر».