آيد، ۱ دون صفاتِ اربعه كه مقتضيات است. و آن صفت همه پيغمبران دانند، و همه فريشتگان، ۲ خداى تعالى را بر آن ۳ صفت شناسند، و همه ائمّه و اوليا و علما، بارى تعالى را بر آن ۴ صفت دانند. و از اهلِ عدل كس خلاف نكرده است درين معنى؛ وگر خلافى هست در اجراى عبارت است. و درين معنى كتب ساختهاند، و مفرداتِ با حجّت و دليل اثبات كرده و تصنيفها ساخته است كه بارى تعالى به خلافِ همه خلايق است و او به هيچ نماند، و هيچ بدو نماند: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ».۵
پس اگر مذهبِ شيعت بر آن وجه بودى كه خواجه انتقالى آورده است كه آن صفت ۶ نه ۷انبيا دانند و نه ملائكه، هيچ عاقل قبول نكند كه عقلِ مُثبتانِ اين صفت، بيشتر و كاملتر نيست از عقولِ انبيا و ملائكه. پس همه انبيا و ملائكه و ائمّه و علما، خداى را بدان صفت دانند و آن صفتِ الهيّت است كه مُقتضاى صفاتِ اربعه است. و علماى شيعت را خلافى نيست با يكديگر، مگر عوام را از قلّتِ علم گفتوگويى باشد، وگرنه مثبتان و نافيان همه ناجىاند و خداى را به خلافِ خلقان گويند و معدومْ معلوم ۸ دانند، وگرچه شىء نگويند براى ايهام خطا را ۹ باشد.
اين است مذهبِ شيعت درين مسئله، و زيادت بر اين در كتب بىنهايت است و ما را به جوابِ اين طاغى درين مسئله اين قدر كفايت است. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
[ 174 ]
[ لفظ شىء اطلاقپذير بر موجود و معدوم و اشاره به قدم و حدوث از ديدگاه شيعه ]
[ نقد نظر اشعرى در باب قدماى هشتگانه و ارتباط آن با ذات الهى ]
آنگه گفته است:
و فضيحت هشتم آن است كه بعضى از روافض را مذهب آن است كه معدومات را «أشياء» گويند. پس به قولِ ايشان در ازل با خداى تعالى أشياء
1.ث - م - ب - ح - د: «در كون معلوم مىآيد».
2.ث - م - ب - ح - د: «فرشتكان».
3.ح - د: «بدان» (در هر دو مورد).
4.ذيل آيه ۱۱ سوره مباركه شورى.
5.ع - ث - م - ب: «صفات».
6.صفحه «۵۰۵» چاپ قديم
7.م: «و معدوم و معلوم».
8.از مواردى است كه دو آلت تعليل براى افاده تأكيد جمع شده است؛ چنانكه در تعليقه ۱۳ به بيانش پرداختهايم.