559
نقض

كفايت است و دلالت بر ايمان بوطالب بى‏نهايت است. ۱
اما معارضه‏اى هست اين كلمه را: عجب نيست كه رافضى بوطالب را با چندين منزلت «مؤمن» گويد، و «عليه السلام» نويسد؛ طرفه‏تر ۲ آن است كه ناصبى از ركاكتِ عقل و بى‏دانشى، معاويه را با اظهارِ خصومتِ علىِ‏ّ مرتضى كه به اجماعِ اُمّتْ امام است و عداوتِ او ۳ و بغى بر او، امامِ حق داند و أميرالمؤمنين خواند! آنجا نصرتِ مصطفى كافرى است و اينجا عداوتِ مرتضى أميرالمؤمنينى است! و يزيدِ حسين‏كُش أميرالمؤمنين است! و برين قياس مى‏كن تا بدانى كه همه از چيست؛ از عداوتِ و بُغضِ على است.
اما جواب آنچه گفته است كه: «رسول - عليه السلام - گفت كه شبِ معراج بوطالب را ديدم در آتشى تُنُك»، حاشا كه گفته است و خبرى بى‏اصل است و حديثى بى‏نقل نادر است. نمى‏دانم تا بوطالب در دوزخ چرا بود؟ اگر به سببِ كفر بود، بر خلافِ مذهبِ خواجه مجبّر است كه چون جزا بر عمل نيست و روا باشد كه بوجهلِ كافر ۴به قيامت به بهشت شود و بُلقاسِم ۵ مطيعِ بى‏گناه به دوزخ شود، و آن همه به مشيّت و اراده مالك الملك تعلّق دارد. ندانم تا پيش از قيامتْ بوطالب را چگونه به دوزخ برده‏اند و يُمْكِنْ كه بوطالب خود مؤمن باشد، امّا خدايش به دوزخ فرستاده باشد كه مالك الملك است. پس بر اصلِ خواجه مجبّر به بهشت رفتن دلالت نباشد بر

1.در تعليقه ۳۸ در پيرامون ايمان ابوطالب عليه السلام بحثى گذشت و براى تكميل آن رجوع شود به تعليقه ۱۸۳.

2.ح: «عجب».

3.يعنى: و با اظهار عداوت او.

4.صفحه «۵۱۳» چاپ قديم‏

5.ع - م - ب: «بلعام». ح: «پيغمبر». در برهان قاطع گفته: «بلعام با عين بى‏نقطه بر وزن فرجام، نام پسر باعور است كه او زاهدى بوده مستجاب‏الدّعوه در زمان موسى عليه السلام، عاقبت ايمانش به باد رفت. و به حذف الف نيز آمده است كه بلعم باشد». پس تصحيح قياسى است و مراد از «بلقاسم» پيغمبر خاتم صلى اللَّه عليه و آله است و منطبق با نسخه «ح» است كه در آن به جاى «بلقاسم» كلمه «پيغمبر» ذكر و ضبط شده است؛ چنانكه به آن تصريح شد. و تأييد مى‏كند اين تصحيح را آن كه قرينه اين اسم در عبارت متن «بوجهل» است كه در مقابل «بلقاسم» قرار دارد؛ چنانكه گويند: «لكلِّ موسى فرعون». و گويا اختيار «بلقاسم» در عبارت متن براى مقابله با «بوجهل» براى اين است كه هر دو كنيه مُصدَّر به كلمه «أبو» هستند و هر يك در افاده معنى مراد واضح‏تر و معروف‏تر.


نقض
558

مگر يكى از علاماتِ كفرِ بوطالب به نزديكِ خواجه سُنّى اين باشد!
هفتم. از آفتاب معروف‏تر است كه در حالتِ نزع كه بوطالب به جوارِ خداى مى‏رفت، وصايتش ۱ اين بوده است كه ۲ در حضورِ قريش و بنى هاشم انشا كرده است:

اُوصي بِنَصْرِ النّبيّ الْخَيْرِ مَشْهَدُهُ‏عليّاً ابني و شَيْخَ الْقَوْمِ عبّاسا۳
تا آخرِ اين ابيات كه در اوّلِ كتاب ياد كرده‏ايم به جاى حاجت. ۴ پس مگر از علاماتِ كفرِ بوطالب يكى اين باشد به نزديك خواجه انتقالى!
هشتم. اتّفاقِ همه مسلمانان است كه تا بوطالب در قيدِ حيات بود، سيّد را از ۵مكّه هجرت نبايست كردن. چون آن سيّد كبير از جان و جهان جدا شد و به روضه رضاى خدا شد، سيّد هجرت كرد. و مگر يكى از ظهورِ كفرِ بوطالب ۶ به نزديك خواجه اين باشد! و مگر ۷ آن خبر به خواجه نرسيده است كه جبرئيل - عليه السلام - مصطفى را بدين عبارت بشارت داد و گفت: «إنّ اللَّهَ عزّوجلّ حرّمَ على النّارِ صُلباً أنزلَكَ، و بَطناً حَمَلَك، و ثُدياً أَرْضَعَك، و حِجْراً كَفَّلَكَ»؟ ۸ و اين خبر دلالت است بر ايمانِ عبداللَّه و آمنه ۹ و حليمه و بوطالب تا شبهتى بنماند. وگر به تعديد و تحصيرِ دلالاتِ ۱۰ ايمانِ بوطالب مشغول شويم، كتاب از حدِّ حاجت به در شود و اين قدر براىِ دفعِ آن شبهت

1.ح: «وصيتش».

2.«كه» فقط در ح.

3.مراجعه شود به: إيمان أبي طالب، شيخ مفيد، ص ۳۷؛ الفصول المختارة، شريف مرتضى، ص ۲۸۴؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۵۶؛ مجمع البيان، ج ۴، ص ۳۲.

4.رجوع شود به ص ۵۳.

5.صفحه «۵۱۲» چاپ قديم‏

6.يعنى از موارد ظهور علامات كفر بوطالب عليه السلام به زعم خواجه ناصبى.

7.«و» در اينجا و «مگر» سابق بر اين به چند كلمه در نسخه «ح» نيست.

8.مراجعه شود به: معاني الأخبار، ص ۱۷۹، ح ۱؛ علل الشرايع، شيخ صدوق، ص ۱۷۷، ح ۱؛ روضة الواعظين، ص ۱۳۹؛ تفسير الرازي، ج ۴، ص ۲۱۰.

9.ع: «ايمنه».

10.ع - ث - م - ب: «دلالت». ح: «آنچه دلالت مى‏كند بر ايمان».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402316
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به