563
نقض

[ 178 ]

[ نام‏گذارى فرزندان قصى و اضافه شدن نام آنها به بت‏ها ]

[ پاسخ مؤلف فضائح و اثبات نادانى او در علم تاريخ و سبب نامگذارى بنى قصى ]

[ ماهيت نامگذارى‏ها و عدم رابطه آنها با كفر و ايمان افراد ]

[ نامگذارى بنى قصى و اجداد پيامبر جهت آگاهى دادن به ظهور پيامبر(ص) ]

[ عدم ارتباط اسامى با كفر و ايمان و نقض ديدگاه اسم عين مسمّى ]

[ نظر مؤلف فضائح در تأسيس بت هبل توسط خزيمه و رد اين ديدگاه ]

[ داستان مبارزه خزيمة بن مدركه با بت‏پرستى و ساختن تمثال‏ها و صور ]

[ ايمان عبد المطلب ]

[ دليل قرآنى ايمان اجداد پيامبر و مؤمن بودن ابو طالب ]

آنگه گفته است:
و از پدرانِ رسول خداى تعالى يك قُصَي ۱ بود پدرِ ۲عبْدِ مَناف؛ چهار پسر داشت: يكى، عَبْدُ العُزّى‏، ديگر عبد مَناف، نام دو بت، و خُزَيْمَةُ بن مُدرِكَه از اجدادِ رسول بود. نه هُبَلْ ۳
را او نصب كرد؟ و هبل را «هُبَلِ خُزَيْمَه» گفتندى،

1.ابن دريد در اشتقاق (ص ۱۹) گفته: «ابن قصىّ. و قصىّ تصغير قاص و اسمه زيد. و إنّما سمّي قصيّاً لأنّه قصا عن قومه، فكان في بني عذرة؛ يقال: قصا الرجل يقصو قصواً، و الناحية القصوى و القاصية واحد و هي البعيدة (إلى آخر ما قال)». و در منتهى الارب گفته: «قصىّ كسمىّ پسر كلاب است و نامش زيديا مجمع». پس به ضمّ قاف و فتح صاد تشديد ياء در آخر است. و ابن عنبه در فصول فخريه (ص ۸۴ نسخه چاپى) گفته: «و قصى بن كلاب بن مرّه بن كعب بن لؤىّ بن غالب. نام او «زيد» است و او را "مجمع" مى‏خوانند از بهر آن كه قبايل قريش را جمع كرد و در مكه نشاند».

2.صفحه «۵۱۶» چاپ قديم‏

3.ابن دريد در اشتقاق (هنگامى كه قبائل كلب بن و بره را مى‏شمارد) گفته: «و منهم جناب بن هبل و هبل فعل (بضم الهاء و فتح الباء) إمّا من الهبل و هو الثكل، من قولهم: لامك الهبل، أي الثكل؛ أو من قولهم: رجل مهبل إذا كان ثقيلاً كثير اللحم. و هبل صنم كانت تعبده قريش في الجاهلية (تا آخر كلام او)». و طريحى رحمه اللَّه عليه در مجمع البحرين گفته: «و هبل كصرد اسم صنم رمى به علي عليه السلام من ظهر الكعبة، فأمر به فدفن في باب بنى شعبة». و صدوق رحمه اللَّه عليه در من لا يحضره الفقيه (ج ۲، ص ۲۳۸، ح ۲۲۹۲) به سند خود از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده در حديث «المأزمين»: «قال عليه السلام: إنّه موضع عُبد فيه الأصنام و منه اُخذ الحجر الذي نحت منه هبل الذي رمى به علىّ عليه السلام من ظهر الكعبة لما علا ظهر رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله فأمر به فدفن عند باب بني شيبة، فصار الدخول إلى المسجد من باب بنى شيبة سنّة لأجل ذلك». و شهيد اوّل رحمه اللَّه عليه در كتاب اللمعة (ص ۶۰) در باب طواف، گفته: «از سنن طواف غسل است (تا آنگه گفته:) و الدخول من باب بنى شيبة». و شهيد ثانى رحمه اللَّه عليه در شرح (ج ۲، ص ۲۵۳) عبارت گفته: «ليطأهُبَل». و خواجوى كرمانى رحمه اللَّه عليه در قصيده نونيه معروفه‏اش در وصف أميرالمؤمنين عليه السلام گفته: قاضى دين رسول، خازن گنج بتول‏ قامع كيش هبل، ماحى نقش وَثَنَ‏


نقض
562

اما آنچه گفته است كه «آل عبّاس تا به قيامت راعىِ امّت‏اند و آلِ بوطالب يك ديه بنستده‏اند»، إذا لمْ تستحىِ فَاصْنَعْ ما شئْتَ. ۱ راعىِ رعيّت و حُكّامِ امّت آن جماعت باشند كه مفترض الطّاعه باشند، معصومان از خطا، نصّ هر يك از قبل خداى. ۲ اين صفات ببايد ديدن تا در كدامان است؟ و حديثِ حكم و فرمان در پيش برفت كه هر يك را حكم تا كجا بوده است و بنى‏على اگر ديهى بنستدند، عيبى نباشد كه همه جهان به تيغِ پدرِشان گشاده شد، و عبّاس و غير عبّاس ايمان از بيمِ تيغِ على آوردند. شكر آن خداى را ۳ كه علىّ مرتضى از بيمِ تيغِ كسى ۴ ايمان نياورد. و در قصّه بَدْر برفته است ايمان عبّاس و تشديدِ پسرِ بوطالب بر وى و بر عقيل در آن واقعه. و وجهى نيست اعاده آن را تا تفضيلِ على بر عبّاس و غيرِ عبّاس ظاهر شود. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين حمدَ الشّاكرين.

1.تحقيق اين مثل در سابق گذشت (رجوع شود به تعليقه ۲۵).

2.نظر به رعايت سجع بايستى كلمه «خداى» در اين قبيل موارد بدون ياء در آخر باشد؛ ليكن در غالب امثال اين موارد، بلكه در همه آنها يايى در آخر كلمه «خداى» در غالب نسخ و مخصوصاً نسخه «ع» به نظر مى‏رسد. پس گويا نوعى از تجليل در اين تعبير منظور بوده است.

3.«را» در دو نسخه ع - ب نيست.

4.ع - ب: «كس».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402257
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به