565
نقض

شد كه ايشان در اختيارِ اسامى تَبَعِ ۱ وضع و فال بوده‏اند و نه به اعتقاد نهاده باشند. اينجا نيز در اجراى نامِ اصنام اجدادِ مصطفى تَبَعِ وضع و فال بوده باشند، نه تَبَعِ اعتقاد. تا نيك فهم كند.
اما آنچه ايشان اختيار اين اسامى كردند، سبب آن بود كه فراعنه و طغاةِ روزگارِ ايشان در كتب مى‏خواندند كه نورى در پشتِ اين قبيله است كه به وجود و ظهورِ او اديان و ملل مبدّل شود، و كيش‏ها باطل گردد، و كتب و شرايع منسوخ شود، و بُت و بُت‏پرستى زايل شود. طلب مى‏كردند كه قمع و قلع ۲ آن نور كنند. بزرگانِ اجدادِ مصطفى اين اسامىِ مضاف به بُتان اختيار مى‏كردند تا بدان شبهت آن نور منقطع نشود. و اين معنى أظهر من الشّمس است. و نيز آن كه ايشان علما و فضلا بودند، دانستند كه اسم غيرِ مسمّى است كه هفت روز و نيم است كه اين مذهب نهاده‏اند كه اسم عين ۳ مسمّى است، پس به اجراى اسامى هيچ لازم نيايد و كفر و ايمان مكتسبِ بنده است و به اختيارِ وى است تا آن شبهت زائل شود.
و اما آنچه خزيمه هبل ساخت عجب است كه در تواريخ بنديده است كه خُزَيْمَه ۴از زهّاد و عبّاد روزگار بود و قوم را از بت‏پرستى منع مى‏كرد و مى‏گفت: اين بتان پدرانِ شما ساخته‏اند. ايشان بر وى انكار كردند كه اين اَشكال و صورْ خدا از آسمان فرستاده است. بر عكسِ ايشان آن صورت بساخت ۵ و گروهى بدان فريفته شدند و براىِ حجّت بديشان نمود كه اين ساخته خلق است، نه ساخته حقّ است. و روز عيد آن تمثال بياورد و بر انجمنِ قوم بسوخت و گروهى بسيار و آن جماعت از بت‏پرستى

1.در منتهى الارب گفته: «تبع محركة: پيرو و پيروان، واحد و جمع در وى يكسان است؛ قال اللَّه تعالى: «اِنَّا كُنّا لكُم تَبَعاً» أتباع جمع».

2.ح: «قلع و قمع».

3.نسخ: «غير»، و قياساً تصحيح شد. و تحقيق اين كه آيا اسم غير مسمى است و يا عين مسمى، در تعليقه ۸ گذشت.

4.صفحه «۵۱۸» چاپ قديم‏

5.از اصنام ابن الكلبى نقل شده است كه «و كان اول من نصب هبل خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر، و كان يقال له: هبل خزيمة، و كانت تضرب عنده القداح».


نقض
564

مؤمن فرزندان را اضافت چون وا بت كند؟! ۱ و مؤمنْ هُبَلْ را چون نصب كند؟! و بوطالب را نام عَبْدِ مَناف بود، و بُولَهَبْ را عبد العزّى، و عبدالْمُطَّلب كافر بود.
امّا جواب اين كلماتِ بعضى درست و بعضى نادرست يك‏يك گوش بايد داشتن تا به توفيقِ خداى تعالى گفته شود؛ إن شاءَ اللَّهُ تعالى؛ و به الثّقةُ و المعونة.
اما آنچه گفته است كه «قُصَيّ پدر عَبْد مَناف بود و چهار پسر داشت و اسامى ايشان مضاف بود به بتان»، بيچاره اگر دعوىِ علمِ تواريخ مى‏كند، بايستى كه از معانى ۲اسامى و سببِ نزول آن بى‏خبر نبودى. اوّلاً اصل درين باب آن است كه اعتقاد به دل و نيّت و علم تعلّق دارد، نه به اسم، و به اجراى الفاظ كفر و ايمان ثابت نباشد و آخر خوانده باشد و ديده و شنيده از تواريخ و انسابِ عرب كه بهرى از قبايل را بنى كِلاب و بنى كُلَيْب و بنى نُمَيْر ۳ و بنى ضَبّه و امثالِ اين خوانند كه اسماى مذمّت و منقصت است. و نگويد تا عاقلان فرزندانِ خود را كَلْب و كُلَيْب و نُمَيْر و ضَبّه چگونه نهند؟ پس معلوم

1.م: «و مؤمن فرزندان را (ح: «فرزندان خود را») چون اضافه به بت كند؟!»

2.صفحه «۵۱۷» چاپ قديم‏

3.در قاموس گفته: «نمير بن عامر كزبير ابوقبيلة». و در منتهى الأرب گفته: «نمير بن عامر كزبير پدر قبيله‏اى است از قيس». و ابن عنبه در فصول فخريه (ص ۶۶، نسخه چاپى) گفته: «و از بنى نمير أبوحية الشاعر و عبيد بن حصين الراعى الشاعر، از بزرگان بنى‏نمير بود، و از ايشان آل وثاب كه ملوك حران بودند».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429835
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به