567
نقض

هالكه خواند تا دگرباره خواب يك نيمه راست مى‏پندارد و يك نيمه دروغ. و دلالت بر ايمانِ اصول مصطفى از قرآن اين آيه كفايت است كه: «وَ تَقَلُّبَكَ فى السّاجِدينَ».۱ و از اجماع اماميّه خود ظاهر است و نفى ۲ نفرت طبع از نجاست شرك معلوم، و سيّدْ پاك‏زاده و مجبّرْ دروغ‏زن و مبتدع. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.

[ 179 ]

[ تهمت مؤلف فضائح به شيعه در كافر دانستن عائشه ]

[ مذهب شيعه در امهات المؤمنين بودن همه زنان پيامبر(ص) ]

[ تناقض‏گويى مؤلف فضائح و اثبات باطنى‏گرى و الحاد او ]

[ مسئله طلاق دادن زنان پيامبر و تفسير آيه قرآنى و دفاع از ديدگاه شيعه ]

آنگه گفته است:
و فضيحت دوازدهم. عايشه را - چنانكه گفتيم - رافضى كافر داند و من به سارى ۳ شنيدم از رافضى‏اى كه مجلس مى‏كرد، گفت: جبرئيل آمد به سيّد و گفت: اين زنك ۴ را طلاق ده.
امّا جوابِ اين مقال ۵ بى‏مغز نادرست آن است كه اوّلاً به مذهبِ شيعه زنانِ رسول همه امّهات المؤمنين‏اند و مؤمنات و عابدات‏اند. و امّا به مذهبِ خواجه امامْ اختيار است و منكرِ امامتِ اختيار را رافضى مى‏داند و هالك مى‏شناسد. به مذهبِ شيعه امام نصّ است. ايشان نيز منكرِ نصِ‏ّ را خارجى و هالك دانند. مذهب اين است و اعتقاد اين است.
و آنچه گفته: «من به سارى بودم»، به قول خود بر خود، بينم ملحدى اقرار داده ۶است؛ بدان حجّت كه در اوّلِ كتاب در فصلى مطلق گفته است كه «سارى و اُرَمْ قرينه

1.آيه ۲۱۹ سوره مباركه شعراء. و أبوالفتوح رحمه اللَّه عليه (ج ۱۳، ص ۳۸ به بعد) بعد از نقل اقوال در تفسير آيه، گفته: «و اصحاب ما به اين آيه تمسك كردند در آن كه پدران رسول عليه السلام مؤمن بودند كه خداى تعالى گفت: من مى‏بينم گرديدن تو در پشت ساجدان». و به مثل اين مطلب، ساير مفسران و متكلمان شيعه تصريح كرده‏اند.

2.كذا در هر چهار نسخه «ع - م - ب - ح». و محتمل است كه «نفى» محرّف و مصحف كلمه «نفس» باشد؛ يعنى خود اين امر كه طبعْ - لو خُلّي و نفسه - از شرك نفرت دارد، در اثبات مدعاى ما كافى است. و اللَّهُ أعلم بحقيقةِ الحال.

3.نسخ: «بسيارى». و حتماً تحريف و تصحيف شده است و در جواب شيخ عبدالجليل رحمه اللَّه عليه بر اين اعتراضْ دليل و قرينه تصحيح ديده مى‏شود.

4.ع - م - ب: «عايشه». و قرينه تصحيح تصريح شيخ عبدالجليل رحمه اللَّه عليه است به اين تعبير در نقل كلام معترض.

5.نسخ: «محال» و تصحيحْ نظرى و قياسى است.

6.صفحه «۵۲۰» چاپ قديم‏


نقض
566

رجوع كردند و مؤمن شدند و او را جاهل هبل ۱ و محرق‏ها خواندندى. و يك دلالت‏
بر ايمانِ خزيمه آن است كه اسمِ مذمّت و نفرين بر آن بت نهاد نه نامِ مدح و دعا، كه هبلْ مشتقّ است از هبول، و عرب در دشنام گويند: هَبَلَتْكَ اُمُّك. ۲ و به تأمّل معلوم شود كه هيچ عاقل نام مذمّت و نفرين بر معبود ننهد تا آن شبهت بدين حجّت زايل شود و خواجه انتقالى به شبهت اجدادِ خيرالمرسلين را كافر نخواند.
امّا حديث عبدالمطلّب - عليه السلام - از قصّه ابرهه ۳ صبّاح و از نوادرْ ۴ معلوم است ايمان او. و بوطالب را على‏ رغمِ المصنّف نام عمران بود. ۵ و عجب است كه «عبد العزّى» را ۶به اضافتِ عُزّى كافر مى‏داند، امّا عبد اللَّه را به اضافتِ «اللَّه» مؤمن نداند، و آمنه ۷ را

1.ع - ب - م: «جاهل الهبل». ح: «عاجل الهبل». و همه اين صور نسخ غلط است؛ زيرا «هبل» در لغت عرب هرگز الف و لام نمى‏پذيرد و شايد صحيح «جاعل هبل» بوده؛ يعنى نصب‏كننده و قراردهنده آن در كعبه مراد باشد؛ ليكن «محرقها» در دنبال آن با اين معنى منافات دارد. فتأمّلْ.

2.مراجعه شود به: الأمالي، سيد مرتضى، ج ۴، ص ۱۷۸؛ مثير الأحزان، ص ۷۱؛ المصنّف، ابن أبي شيبة، ج ۸، ص ۷۱۷؛ أنساب الأشراف، بلاذرى، ص ۲۶۰؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۱۵.

3.ع: «ابراهيم». در برهان قاطع گفته: «ابرهه به فتح اوّل و ثالث و رابع، نام سركرده اصحاب فيل است». و در قاموس گفته: «ابرهة بن الصباح صاحب الفيل المذكور في القرآن». و ابن عنبه در فصول فخريه گفته: «و از حمير نيز آل ذى أصبح و نام او الحارث بن مالك بن زيد بن الغوث و "تازيانه‏هاى أصبحى" بدو منسوب است و از نسل او ابرهة بن الصباح ملك تهامة». و نيز گفته (ص ۱۰-۱۱): و از حبشه آن قوم كه بر ملك يمن تغلب كردند و اوّل ايشان ارباط و از بزرگ‏زادگان حبشه بود و ابرهة الأشرم او را بكشت و بعد از او پادشاهى يمن كرد و اوست آن كه قصد كعبه حرام كرد و فيل را آورد تا كعبه را خراب كند (تا آخر گفتار او)».

4.كذا، و فقط در «ع» و در باقى نسخ نيست. پس اهل فضل خودشان تعمق فرمايند.

5.اين كه مصنف رحمه اللَّه عليه گفته: «ابوطالب عليه السلام را نام عمران بود»، بر خلاف تحقيق و بر خلاف قول مختار معروف در ميان فرقه حقه اماميه است. در كتاب شريف حجة الذاهب إلى إيمان أبي طالب احاديث بسيارى بر صحت اين مدّعا نقل كرده، و در برخى از آنها با اين بيت عبدالمطلب در وصايت به وى درباره پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله استدلال بر آن شده است: اُوصيك يا عبد مناف بعدي‏ بواحد بعد أبيه فرد طالب تحقيق به مواضع ذكر پدر و مادر أميرالمؤمنين عليه السلام در كتب معتبره شيعه مراجعه كند كه با دقت كامل به بيان اين مطلب پرداخته‏اند و ما نيز در كشف الكربة في شرح دعاء الندبة در شرح اين فقره «أقام وليّه علي بن أبي‏طالب» به‏تفصيل به تحقيق اين مطلب پرداخته‏ايم. وفّقنَا اللَّهُ لطبعِهِ و نشرِهِ.

6.صفحه «۵۱۹» چاپ قديم‏

7.ع: «و ايمنه».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430713
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به