علىِّ مرتضى. و ما توفيقى إلّا بِاللَّه.
آنگه عجبتر آن كه خواجه نو سنّى روا مىدارد كه چون عمر خطّاب را روزه تباه شود، آيه قرآن به حكمِ روزه بعد از نمازِ خفتن تا به وقتِ صبح منسوخ كنند براى فضيلتِ عمر، بىدعاىِ مصطفى، و آيه ناسخ بيايد كه: «وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ اْلأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ اْلأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أتِمُّوا الصِّيامَ إلَى اللَّيْلِ»۱ تا روزه عمر را نقصانى نباشد؛ امّا از عداوتِ مادرآورده، ۲ چون به على رسد، روا نباشد كه به دعاى مصطفى آفتابِ جماد بعد از غروب طلوع كند! و به نزديكِ عقلا و فضلا منزلتِ آن بليغتر است كه خواجه در حقِّ عمر اثبات مىكند كه آيتى منسوخ كنند و ناسخى بيايد و تا به قيامت حكمش بر جاى باشد. تا خواجه يا دست از آن بدارد يا اين منزلت على قبول كند با چندينى حجّت و دلالت و بيّنت؛ تا دلش بنگيرد. امّا چه سود كه مىخواهد كه بر بغضِ على بميرد. بارى تعالى شرّ جبر و قدر و خارجىاى از همه مسلمانان كفايت كناد؛ بِمَنِّهِ و جُودِهِ.
اما آنچه گفته است كه «رسول را نماز فائت شد»، دروغى محض است و به مذهبِ ما روا نباشد؛ امّا به مذهبِ خواجه چون پيغمبر عاشق و فاسق مىشايد، اگر نمازش فائت ۳شود هم روا باشد.
و آنچه گفته است كه «منزلتِ على بهتر دانند از منزلتِ رسول»، از مذهبِ شيعه معلوم است كه على را مقتدى و شاگرد مصطفى دانند؛ امّا بعد از مصطفى او را بهتر از همه اهل البيت و اصحاب و امّت دانند به دلالتِ آن كه نصّ است از قِبَل خدا به امامت، و معصوم است از همه خطا و زلّت، و عالمتر است به احكام شريعت از همه امّت. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.