575
نقض

و امثال اين اخبارْ بى‏نهايت.
و مفسّران اهل البيت، چون شيخ بوجعفر طوسى و محمّد فتّال و بوعلى طبرسى و شيخ بُلفتوح عالم رازى، همه حوالات و اشارات درين باب در تفاسير حوالت بديشان كرده و ايشان را به رحمت و ثنا ياد كرده‏اند. و چه شبهت بماند ۱ شيعه را در وجوهِ قرائت، با آن كه ۲ بر هر كلمتى از طريقِ لغت و نحو و اصول دلايل معلوم شده باشد و اشتقاقات ظاهر و شبهتى را مدخل نه؟ و بارى تعالى گفته كه: «إنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكْرَ وَ إنّا لَهُ لَحافِظُونَ»۳ پس كجا ۴ آدميان تصرّفى كنند در عبارت ۵ و معنىِ كلمات و حروف خللى كند؟ ۶
اما آنچه گفته است خاكش به دهان كه «گويند تا قائم بنيايد، قرآن نشايد خواندن كه خطا باشد»، اى سبحان اللَّه! نه در اوّلِ كتاب دعوى كرده است كه بيست و پنج سال اين مذهب داشته است؟ اگر دروغ نگفته بودى، بايستى كه از مذهبِ شيعت اين مايه بدانسته بودى كه از مصطفى تا به حسن عسكرى، امامان را همه عالم‏تر از امّت گويند اين طايفه، و منزلتِ هيچ امام فزون‏تر ندانند از منزلتِ قائم - عليه السلام - ، و اميرالمؤمنين را خود بهتر از او و هر يك از ائمّه دانند. پس اگر در وجوه آيات و قرائت و كلمات و حروفِ قرآن خللى بودى از قبلِ قُرّاء يا خواستى بودن، صادق و باقر تا به

1.ع: «به آن كه».

2.ع - م - ب: «و چه شبهت بنماند».

3.آيه ۹ سوره مباركه حجر.

4.در برهان قاطع گفته: «كجا به ضم اول و ثانى به الف كشيده، مختصر هر كجا است».

5.م - ب: «و در عبارت».

6.ح: «پس كجا آدميان تصرفى كنند كه در عبارات و معنى كلمات و حروف قرآنى خللى نكند». د نيز هكذا به جز اين‏كه در آن به جاى «نكند» كلمه «كند» ياد شده است. پس «كجا» در نسخه «ح» به معنى كى انكارى است. در برهان گفته: «و نيز كجا به معنى كى به فتح كاف، كه كلمه انكار است و كدام‏جا هم هست».


نقض
574

[ 181 ]

[ تهمت مؤلف فضائح به شيعه در كافر دانستن قاريان هفتگانه ]

[ اثبات دروغ‏گويى مؤلف فضائح و اشاره به مؤمن و عالم بودن قاريان از ديدگاه شيعه ]

[ شيعى‏مذهب بودن بيشتر قاريان قرآن ]

[ عاصم و ديگر راويان على و قاريان، مقتداى شيعه و مصداق اهل ذكر ]

[ مدح و ثناى مفسران شيعه درباره قاريان بزرگ و خلل نيافتن در قرآن با قرائت‏هاى مختلف ]

[ رد تهمت مؤلف فضائح و اثبات دروغ‏گويى او در انتساب قرآن نخواندن شيعه تا قيام مهدى(ع) ]

آنگه گفته است:
فضيحت چهاردهم. رافضى قُرّاى سبعه ۱ را كه در حروف و قرائتِ قرآن سخن گفته‏اند، همه را كافر دانند؛ زيرا كه گويند: ۲ كس را نرسد كه در قرآن و قرائت تصرّف كند، الّا قائم بيايد و قرآن به‏درستى املا كند. و مؤمنان را دشخوار باشد اين فراموش كردن و آن حفظ كردن.
امّا جوابِ چنين سخن؛ گرچه كرا نكند كه دروغ و بهتانِ اين حوالت همه عقلا و فضلا را معلوم است، امّا چون شروعى برفته است، بر سبيلِ اشارت كلمتى برود.
اى سبحان اللَّه! جماعتى مقريانِ متديّنِ عارفِ عالم، سال‏ها از سرِ علم و ديانت در كتاب خداى تعالى رنج برده و استخراجِ معانى كرده از حروف و كلمات و وقوف، مسلمانان ايشان را به كدام حجّت ۳ كافر دانند؟ صدهزار لعنتِ خدا و فريشتگان و همه انبيا و مؤمنان بر آن باد كه ايشان را كافر داند يا خواند، و به اضعافِ آن بر آن حرام‏زاده كه چنين دروغ بر مسلمانان نهد؛ با آن كه ۴ اتّفاق است كه بيشترينِ ايشان خود شيعى‏مذهب‏اند، كوفيان و مدنيان و مكّيان و بصريان؛ چنانكه ابن كثير و نافع از حرمين‏اند، و ابن العلاء ابوعمرو است، و ابوبكر عاصم است، كوفى است. و ازين بقاع مجبّر و خارجى نباشد، الّا مؤمنانِ عدلى مذهب. امّا ابن عامرْ شامى است تا معلوم شود، و باقيان خود عدلى‏اند، نه مجبّر و مشبّهى، نه خارجى‏اند. و راويانِ اميرالمؤمنين چون عاصم و ما ۵۶يتبعه، خود مقتداىِ شيعت‏اند در قرائت، و بارى تعالى ايشان را اهل ذكر مى‏خواند ۷ و رسول - عليه السلام - گفته است كه: «أهلُ القرآنِ أهلُ اللَّه و خاصَّته». ۸

1.ع - م - ب: «سبع».

2.ع - م - ب: «گويد».

3.ع: «به حجت» (گويا صحيح: «بى‏حجت» بوده است). ح - د: «به چه حجت».

4.ع: «به آن كه».

5.كذا در نسخ و الصحيح: «من».

6.صفحه «۵۲۶» چاپ قديم‏

7.«ميخواند»، در نسخه «ع» متصلاً نوشته شده و اين امر ادعاى آنان را كه مى‏گويند امثال «مى‏خواهد» در كتب قدما متصلاً، به نظر نرسيده است، تكذيب مى‏كند.

8.قال ابن الاثير في النهاية (ج ۱، ص ۸۳): «فيه: أهل القرآن هم أهل اللَّه و خاصّته، أي حفظة القرآن العاملون به هم أولياء اللَّه و المختصّون به اختصاص أهل الانسان به. و الحديث نقله السيوطى في الجامع الصغير (ج ۱، ص ۳۶۴، ح ۲۳۷۴) عن مشيخة أبى القاسم بن حيدر عن علي عليه السلام و نقله المناوي في كنوز الحقائق عن النسائى». و در دو نسخه م - ب: «خالصته» به جاى «خاصته» ياد شده است. و همچنين مراجعه به: سنن ابن ماجة، ج ۱، ص ۷۸، ح ۲۱۵؛ مسند ابن حنبل، ج ۳، ص ۱۲۷؛ المستدرك على الصحيحين، ج ۱، ص ۵۵۶.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 431442
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به