579
نقض

باشد كه انبيا نباشند؛ ۱ تا اين شبهت زايل باشد و اين مراد حاصلْ، بى‏تقيّه و مداهنه. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
اما جواب آنچه گفته است: «گويند: هر چه همه انبيا دانستند - عليهم السلام - على به‏تنهايى دانست» هم دروغ گفته است. ما ۲ اين اطلاق نكنيم در اميرالمؤمنين - عليه السلام - ؛ مقيّد گوييم. اين لفظ گوييم: بعد از مصطفى - عليه السلام - هر چه امّت بدان محتاج باشند - از اصول و فروع و تفاسيرِ كتب و منزلات كه اهلِ اديان و ملل رجوع كنند و علم به غايبات كه بيگانگان اسلام را دلالت باشد به حق و غير آن - بايد كه امامْ عالم باشد به كيفيّتِ آن؛ كه اگر نداند، خلل به دين و شريعت محمّدى راه ياود. ۳ و امام بايد كه بدين علوم عالم‏تر باشد از اهلِ زمانه خويش؛ تا فرق باشد ميانِ حجّت و محجوجٌ عليه. ۴ درين مسئله، مذهب شيعه اماميّه اين است كه بيان كرده شد. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.
و اما آنچه گفته است از سرِ ناصبى‏اى و عداوتِ آل مصطفى كه «من با رافضى‏اى ۵مسئله مى‏گفتم؛ رافضى گفت: على را به تفضيلى كه رسول نهادى چه حاجت بودى كه آن خدا كه رسول را فضل نهاد، على را فضيلت داد»، مذهبِ شيعه درين مسئله نه اين صورت دارد. اوّلاً اميرالمؤمنين على - عليه السلام - سيّد اوصيا است، و امامِ اتقيا است و منصوص از قِبَلِ خدا است و معصوم از همه زلّت و خطا است و نامش بر عرش خدا است و پدرِ همه ائمّه هُدا است؛ امّا شاگرد و خدمتگارِ مصطفى است، و او مقتدى است و محمّد مقتدا است. پس شرف و فضيلت و منقبت يافته است از رسول - عليه السلام - ، و طاعتِ رسول بر وى واجب است، چون طاعتِ خداى، وگر بر سبيلِ تقدير، اندك‏مايه در مصطفى عاصى شود، همه طاعتش مردود باشد. اين صورت چنين است.

1.ح - د: «از اوصيا بهتر باشد از انبيا بهتر نباشد».

2.ع: «اما».

3.ب - ح - م: «يابد».

4.در نسخ: «محجوج اليه» و اين از لغت عرب مسلم است كه مى‏گويند: «احتجَّ فلانٌ على‏ خصمِه».

5.صفحه «۵۳۰» چاپ قديم‏


نقض
578

نكردن. امّا قصّه جبر ۱ و تهمتِ نصب، اگرچه پنهان كنند، عيان باشد، و دوستىِ پسر بوطالب از محضِ ايمان باشد. و الحمدُ للَّه كما هُوَ أهلُه.

[ 183 ]

[ تهمت مؤلف فضائح به شيعه در بهتر دانستن على(ع) از همه انبياء ]

[ اشاره به ديدگاه شيعه در برتر بودن درجه انبيا بر اولياء و برترى على بر اوصيا ]

[ سخن نبوى در برترى على(ع) بر اوصيا و رد شبهه افكنى مؤلف فضائح ]

[ پاسخ به شبهه مؤلف فضائح و ضرورت عالم بودن امام به اصول و فروع و نيازهاى امت ]

[ على(ع) از نظر شيعه شاگرد مصطفى، معصوم و سيد اوصيا و منصوص از طرف خدا ]

[ امامت على نه به اختيار امت بلكه نص از قِبل خدا ]

آنگه گفته است:
فضيحت شانزدهم. رافضى على را از همه انبيا بهتر داند و گويد: هر چه همه انبيا دانستند، على همه دانست به‏تنهايى. و من با رافضى‏اى درين باب مناظره كردم. رافضى گفت: على را به فضلى كه رسول نهادى، چه حاجت بود كه آن خدا كه رسول را فضل نهاد، على را فضل نهاد.
اما آنچه ۲ گفته است به كنايه از شيعه در مواضعِ كتاب، و به لقب رفض ياد كرده، جواب داده‏ايم به وجهِ خويش. امّا آنچه «على را بهتر از انبيا دانند» از كتبِ شيعه اصوليّه معلوم است كه ايشان را مذهب نيست و نبوده است كه درجه اميرالمؤمنين چون درجه انبيا است، و درجه و مرتبه انبيا زيادت گويند از درجه و مرتبه ملائكه ۳و ائمّه. هر يك از انبيا را فضيلت بيشتر دانند از فضيلت و منقبتِ اميرالمؤمنين كه درجه ولىّ دونِ درجه نبى باشد، و هر منزلت كه ولى را باشد نبى را باشد، و درجاتى كه نبى را باشد - چون كتاب و شريعت و تحمّلِ رسالت با مشقّتِ دعوت ۴ و غير آن - امام را نباشد. و بهرى از حشويّه و اخباريّه را در سلف مذهب بوده است كه على بهتر است از بهرى انبيا كه غير اولوالعزمان و مرسلان‏اند و آن مذهبى مردود است و نامقبول است و سخنى بى‏دليل و بى‏فايده، و نه مذهبِ اصوليانِ شيعه است. ۵ امّا مذهبِ اصوليّه چُنان است كه همچنان‏كه مصطفى بهتر است از هر يكى از انبيا، عليّ مرتضى بهتر است از هر يكى از اوصيا، به قول رسول - عليه السلام - كه او را به‏اجماع به اوقات گفته است كه «يا عليّ أنا سيّدُ الأنبياء و أنتَ سيّدُ الأوصياء». ۶ و از اوصيا بهتر

1.ع: «غصه خبر». ح - د: «غصه جبر».

2.ع - م - ب: «اما جواب آنچه».

3.صفحه «۵۲۹» چاپ قديم‏

4.م: «و مشقت دعوت». ع - ب: «با مشقت و دعوت».

5.در سابق بحثى در اين‏باره گذشت، رجوع شود به تعليقه ۱۳۲.

6.مراجعه شود به: العمدة، ابن بطريق، ص ۴۰۷، ح ۸۴۰؛ كفاية الأثر، ص‏۱۱۳؛ بحار الأنوار، ج ۳۶، ص‏۳۲۳، ح ۱۸۱.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430801
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به