معجز گويند. ۱تا روا باشد كه عمرِ جايزالخطا را بر زمين و رود فرمان ۲ باشد، امّا روا نباشد كه مرتضى معصوم را به وقتِ حاجت براى حجّت ۳ معجز باشد. تا خواجه يا آن قولِ با حجّت قبول كند و يا دست از اين دعوىِ بىحجّت بدارد. و اين خود آسان است؛ آن عجبتر است كه خواجه مجبّر مشبّهى همه روز ميان دربسته باشد و به دروغ مىگويد: شبلى و جنيد و بوبكر طاهران و فلان بهمانى و بهمان ۴ خرقانى را كرامات بوده است و هر يك را كراماتى شرح دهد كه بليغتر از ده معجز باشد كه يكى به ساعتى از ابهر به مكّه رسد، و دگرى چهل شبانهروز طعام نخورد، و آن دگر را از درخت امّ غيلان خرما پديد آيد، يكى از همدان حلواى گرم به مكّه برد، و آن ديگرى را كعبه ۵ از بالاى خانهاش ۶ طواف مىكند، چنانكه مردم مىبينند ۷ كه آن كعبه است. و مانند اين در جماعتى پيران نامعصوم روا دارند، امّا اگر شيعت در جماعتى معصومان از خطا منصوصان از قبل خدا، ۸ فرزندانِ فاطمة الزّهرا ۹ همه از نسل مصطفى اولاد مرتضى، دعوىِ به دليل كنند كه اصحابِ معجزات و بينّات بودهاند، رافضى باشند!
بارى يا دست از آن كرامات و دعاوىِ بهدروغ ببايد داشتن و اين تشنيع بهدروغ مىزدن، يا اين سادات را با اين پيران مقابل كردن و اين حجّت قبول كردن. و عاقل چون انصاف بدهد، بداند كه فرقى نيست ميانِ اين معجزات و آن كرامات. خلاف در اسم است و در عبارت، تا خواجه ناصبى بدان عوام را در شبهت مىافكند.
و اما جواب آنچه در آخر فصل گفته است كه «گويند: امام بهتر است از رسول»، به حجّت و دليل در مواضع و فصولِ اين كتاب بيان كرده شد كه نه مذهبِ ۱۰شيعت است
1.صفحه «۵۳۳» چاپ قديم
2.ح - د: «كه عمر جايزالخطا به رود نيل فرمانروا باشد». و «بر زمين» كه در متن هست، اشاره به قصهاى است كه درباره اسكان زلزله و زمين لرزهاى به عمر نسبت مىدهند كه درّهاش را بر زمين زده و گفته كه: ساكن شو؛ پس زمين ساكن شده. و در جايى ديگر از اين كتاب ذكر شده است.
3.ع: «براى حاجت».
4.م - ب: «و فلان بهمان». ح - د: «و فلان و بهمان».
5.ع - م - ب: «و آن ديگرى كعبه را».
6.ح - د: «از بالاى سر».
7.ح - د: «مردم همه بينند».
8.ع - ب: «خداى».
9.م - ب - ح - د: «فاطمه زهرا».
10.صفحه «۵۳۴» چاپ قديم