583
نقض

معجز گويند. ۱تا روا باشد كه عمرِ جايزالخطا را بر زمين و رود فرمان ۲ باشد، امّا روا نباشد كه مرتضى معصوم را به وقتِ حاجت براى حجّت ۳ معجز باشد. تا خواجه يا آن قولِ با حجّت قبول كند و يا دست از اين دعوىِ بى‏حجّت بدارد. و اين خود آسان است؛ آن عجب‏تر است كه خواجه مجبّر مشبّهى همه روز ميان دربسته باشد و به دروغ مى‏گويد: شبلى و جنيد و بوبكر طاهران و فلان بهمانى و بهمان ۴ خرقانى را كرامات بوده است و هر يك را كراماتى شرح دهد كه بليغ‏تر از ده معجز باشد كه يكى به ساعتى از ابهر به مكّه رسد، و دگرى چهل شبانه‏روز طعام نخورد، و آن دگر را از درخت امّ غيلان خرما پديد آيد، يكى از همدان حلواى گرم به مكّه برد، و آن ديگرى را كعبه ۵ از بالاى خانه‏اش ۶ طواف مى‏كند، چنانكه مردم مى‏بينند ۷ كه آن كعبه است. و مانند اين در جماعتى پيران نامعصوم روا دارند، امّا اگر شيعت در جماعتى معصومان از خطا منصوصان از قبل خدا، ۸ فرزندانِ فاطمة الزّهرا ۹ همه از نسل مصطفى اولاد مرتضى، دعوىِ به دليل كنند كه اصحابِ معجزات و بينّات بوده‏اند، رافضى باشند!
بارى يا دست از آن كرامات و دعاوىِ به‏دروغ ببايد داشتن و اين تشنيع به‏دروغ مى‏زدن، يا اين سادات را با اين پيران مقابل كردن و اين حجّت قبول كردن. و عاقل چون انصاف بدهد، بداند كه فرقى نيست ميانِ اين معجزات و آن كرامات. خلاف در اسم است و در عبارت، تا خواجه ناصبى بدان عوام را در شبهت مى‏افكند.
و اما جواب آنچه در آخر فصل گفته است كه «گويند: امام بهتر است از رسول»، به حجّت و دليل در مواضع و فصولِ اين كتاب بيان كرده شد كه نه مذهبِ ۱۰شيعت است

1.صفحه «۵۳۳» چاپ قديم‏

2.ح - د: «كه عمر جايزالخطا به رود نيل فرمانروا باشد». و «بر زمين» كه در متن هست، اشاره به قصه‏اى است كه درباره اسكان زلزله و زمين لرزه‏اى به عمر نسبت مى‏دهند كه درّه‏اش را بر زمين زده و گفته كه: ساكن شو؛ پس زمين ساكن شده. و در جايى ديگر از اين كتاب ذكر شده است.

3.ع: «براى حاجت».

4.م - ب: «و فلان بهمان». ح - د: «و فلان و بهمان».

5.ع - م - ب: «و آن ديگرى كعبه را».

6.ح - د: «از بالاى سر».

7.ح - د: «مردم همه بينند».

8.ع - ب: «خداى».

9.م - ب - ح - د: «فاطمه زهرا».

10.صفحه «۵۳۴» چاپ قديم‏


نقض
582

گاهواره به آواز آمد، ۱ تا طهارت و عصمتِ مريم معلوم شد قوم را. كذلك اگر بعد از رسول يا در عهدِ رسول، امام دعوىِ حقّىِ رسول و كتاب و شريعتِ او كند و جماعتى بيگانگان بر آن انكار كنند، روا باشد، بلكه واجب باشد كه بارى تعالى معجزى ظاهر گرداند تا آن شبهت برخيزد. و ازينجا است كه شيعتْ ائمّه را اصحابِ معجزات گويند و دلالاتِ قاطعات برين معنى بسيار است، و ما را اين قدر براىِ دفعِ شبهتِ اين ناصبىِ انتقالىِ نوسنّى كفايت است.
و عجب است كه خواجه نوسنّى را فراموش شده است كه همه سال ۲ علماى مجبّران بر سرِ منبرها لاف مى‏زنند و در كتب مى‏نويسند و به كورىِ رافضيان به عوام ۳ و جهّال مى‏آموزند كه پيرى از ولايتِ مصر به نزديكِ عمرِ خطّاب آمد كه هر سال كه ۴ رود نيل قوّت گيرد، دخترى را به وى اندازند تا ساكن گردد. امسال نوبتِ من است و در همه جهان دختركى دارم و تو امامِ جهانى. اگر مرا ازين محنت برهانى توانى. عمر حالى ۵ نامه نوشت به رود نيل كه بايد كه ساكن شوى و بگذرى، وگرنه بيايم و تو را خشك گردانم. حالى چون نامه عمر به نيل آمد، ساكن شد و هنوز ساكن است. ۶
خواجه ناصبى در عمر دعوىِ خدايى كند، آنگه به تشنيع بازگويد كه شيعتْ امام را

1.اشاره به قول حضرت عيسى عليه السلام است در همان سوره مباركه مريم كه: «فَأشارَتْ إلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فى الْمَهْدِ صَبِيّاً * قالَ إنّى عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيّاً * وَ جَعَلَنى» . (تا آخر آيات، از آيه ۲۹ تا ۳۳ سوره مذكوره).

2.م - ب: «كه همه ساله».

3.ع - م - ب: «در عوام».

4.«كه» در دو نسخه ع - ب نيست.

5.م - ب: «در حال».

6.مراجعه شود به: تفسير الرازي، ج ۲۱، ص ۸۸ .

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430156
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به