585
نقض

اوّلاً مذهب چنان است كه اين اسم خداى تعالى بر علىِ‏ّ مرتضى نهاد و پيش از آن كه خداى اين نام بر وى نهاد، كس را اين نام نبود؛ امّا بيچاره رافضى‏بُده ناصبى‏شُده را ببايد دانستن كه ما از اين اوّل كى ۱ خواهيم تا اين شبهت در نحر ۲مجبّرش بماند به دليل و حجّت. ازين اوّل نه حالتِ وجود و ولادتِ على خواهيم، ازين اوّل آن حالت خواهيم كه بارى تعالى نه آدم آفريده بود و نه ذريّتِ آدم را، عرش و بهشت را بيافريد و نامِ على بر ساقِ عرش و بر درِ بهشت نقش كرد، وگر خواجه مجبّر خواهد كه بداند، بايد كه صحيحين در اخبار و دگر كتبِ اصحابِ الحديث كه معتمد است برگيرد و بخواند؛ آنجا كه مسعر ۳ روايت مى‏كند از عطيّه، از جابر بن عبداللَّه الأنصارى، از رسول - صلى اللَّه عليه و آله - كه چون از معراج بازآمد، به حضورِ مهاجر و انصار گفت كه «مكتوبٌ على بابِ الجنّة: لا إله إلّا اللَّه، محمّدٌ رسولُ اللَّه، عليٌّ أخو رسولِ اللَّه قبلَ أنْ يخلُقَ السّماواتِ و الأرضَ بألفَي عامٍ». ۴ معنى آن است كه خدايى نيست الّا اللَّه، و محمّد رسول او است، و على برادرِ رسول خدا است، و اين پيش از خلق و آفرينشِ آسمان‏ها و زمين نوشته‏اند و تقرير كرده‏اند، به دو هزار سال. تا مگر ناصبى را معلوم شود كه اين اسمْ سابق است هم بر علىِ اُميّه، و هم بر علىِ بكرِ وائل، و شيعت از آن سبقت نه حالتِ ولادت خواهند؛ حالتِ تقريرِ امامت و اخوّت خواهند؛ تا آن شبهت زايل شود.

1.م - ب: «كه تا از اين اوّل مى‏خواهيم». ح - د: «كه ما از اين اوّل كه را مى‏خواهيم». پوشيده نماناد كه كلمه «كه» در سراسر نسخه «ع» هر چه بوده به صورت «كى» نوشته شده و در اينجا نيز به همين صورت است. پس مى‏تواند بود كه مراد از «كى» در اين مورد «كىِ» زمانى باشد كه به معنى چه وقت است؛ چنانكه اكنون نيز به كار مى‏بريم و همان معنى مراد باشد كه تعبير از آن در عربى به كلمه «متى» مى‏كنند. در برهان گفته: «كى به فتح اوّل و سكون ثانى، به معنى كدام و چه وقت مى‏باشد». و اين توجيه و تجشم و تكلف براى آن است كه مراد از اين استفهام، طلب توضيح و تبيان و استفسار از ابهام زمانى است، نه استفهام از ابهام شخصى.

2.صفحه «۵۳۵» چاپ قديم‏

3.ع: «مسعب». م - ب: «مصعب». ح: «سعب». د: «شعيب». و تصحيح از روى سند حديث مشارٌ اليه است.

4.براى تحقيق در اين حديث و مأخذ آن، رجوع شود به تعليقه ۱۸۷. و نيز مراجعه شود به: الخصال، ص ۶۳۸، ح ۲۰؛ الأمالي، شيخ صدوق، ص ۱۳۴، ح ۱۲۸؛ الطرائف، ابن طاووس، ص ۶۳، ح ۶۴؛ تاريخ بغداد، ج ۷، ص ۳۹۸، ح ۳۹۱۹؛ تاريخ مدينة دمشق، ج ۴۲، ص ۵۹؛ المناقب، خوارزمي، ص ۱۴۴، ح ۱۶۸.


نقض
584

بحمد اللَّه و منّه. و آنچه حوالت كرده است به شيخ كبير بوجعفر بابويه - رضي اللَّه عنه و أرضاه - ۱ و دگر بنى بابويه - رحمهم اللَّه - كه «امام بهتر است از رسول، براىِ آن كه رسول واسطه است ميانِ خداى و امام»، خود ندانسته است كه شيخ بوجعفر با جزالتِ فضل او اين فتوى نكند كه لازم آيد كه هر يك از امّت برين اصل بهتر از رسول و امام باشند و حاشا كه هيچ عالمى از علماى شيعت اين معنى گفته باشد. و دلالاتِ بسيار برفت كه رسول از امام بهتر است. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين على ثبوتِ اعتقادِنا خَلَفاً عن سَلَفٍ.

[ 186 ]

[ گزارش مؤلف فضائح از نامگذارى على(ع) و شبهه افكنى او ]

[ منشأ الهى داشتن نام على(ع) از نظر شيعه ]

[ نام على(ع) بر ساق عرش و بر درِ بهشت ]

[ نوشته‏اى بر درِ بهشت: على برادر رسول خدا ]

[ روايت نبوى در شب معراج در باب منزلت على(ع) ]

[ اشتقاق نام على(ع) از نام خداوند و دفع شبهه مؤلف فضائح ]

[ پاسخ قرآنى به شبهه مؤلف فضائح در وجه تسميه على(ع) و اشتقاق اين نام از نام خداوند ]

[ نام على در كتب آسمانى و عظمت آن حضرت ]

[ قدمت نام على و اختيار آن پيش از خلق آسمان و زمين دليلى بر رد مذهب مجبره ]

آنگه گفته است:
فضيحت نوزدهم. رافضى گويد: على را خداى تعالى نام نهاده است اشتقاق از نامِ خود، و پيش از او كس ۲ على‏نام نبود، و اين هم از آن دروغ‏ها است كه رافضيان وا خود هانهند ۳ و به احمقى باورشان مى‏كنند ۴ كه اگر على را خداى نام نهاد، مگر جبرئيل به بوطالب آمد كه پسرت را على نام نِه! زيرا كه على ده‏ساله بود كه رسول را رسالت آمد. وگر او را خداى على نام نهاد، علىّ بن اُميّة بن خلف را كه نام نهاد؟ كه پنجاه سال از على بزرگ‏تر بود و پدرش را بوعلى كنيت بود؛ و علىّ بن اميّه را خود على كُشت. و عليّ بن بكر بن وائل بن ربيعة بن نِزار را نام كه على برنهاد كه به هشتصد و بسه ۵ سال پيش از على بود. و چنين در كتبِ انسابِ عرب بسيار است كه على نام بوده‏اند، امّا بر قولِ رافضى اعتمادى نباشد.
اما [ در ] جواب اين فصل نيك تأمّل بايد كردن تا فايدت حاصل شود و شبهت زايل گردد؛ إن شاء اللَّه.

1.م - ب - ح - د: «رحمه اللَّه» يا «رحمة اللَّه عليه».

2.ح - د: «كسى را».

3.م - ب: «بر خود نهند». ح - د: «بخود ها نهند». و «ها» شايد در اين مورد نيز از «ها نهادن» باشد از قبيل «ها گير» و نظاير آن كه در تعليقه ۱۲۳ به‏تفصيل به بيان آن پرداختيم.

4.[ در ] ع، محو شده. ب - م: «تا جمعى باورشان مى‏كند». ح - د: «و به احمقى باور كنند».

5.«و بسه» فقط در نسخه «ع» هست، به همين صورت.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429903
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به