مسمّى بعد از آن است به دو هزار سال. تا بداند كه اسم غيرِ مسمّى است؛ تا از وجوه اين فصل دلالت باشد بر بطلانِ مذهبِ مجبّران و ناصبيان. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
آنگه گفته است:
[ 187 ]
[ شبههافكنى مؤلف فضائح در ذكر القاب و اوصاف شيعه ]
[ لقب مفوضه و معنى آن ]
[ لقب حلولى و معنى آن ]
[ لقب امامتى، حشوى، اثناعشرى، قطعى و معنى آنها ]
[ تهمتها و شبهات مؤلف فضائح در آميختن راست و دروغ هنگام ذكر القاب شيعه ]
[ رد شبهات مؤلف فضائح و تحقيق در القاب واقعى شيعه و روشنگرى و ذكر مستندات ]
[ مخالفان شيعه همانند كفار قريش به سياست جعل القاب بد تمسك جستند ]
[ وضع لقب شيعه توسط خداوند در قرآن و در احاديث نبوى ]
[ لقب و وصف شيعه در عبارات و روايات معصومين ]
[ سابقه لقب رافضى در عهد نوح و پيامبران بعدى ]
[ بنى سفيان و امويان، لقب رافضى را از باب دشمنى به شيعه على دادند ]
[ قاضى عهد منصور عباسى و قصيده سيد حميرى در هجو او ]
[ تفاخر شافعى به داشتن لقب رافضى به مفهوم محب اهل بيت بودن ]
[ لقب ترابى براى شيعه و ذكر اشعار در اهميت آن ]
[ لعن على بر منابر توسط بنى مروان، دليلى بر حرامزادگى آنها ]
[ دفع لقب سبأيى از شيعه و اشاره به ملعون بودن عبد اللَّه سبأ ]
[ مفهوم مفوضه و حوالت امور عظام در دنيا و آخرت به انبيا و ائمه ]
[ حديث «يا على انك قسيم النار» و اشاره به قسيم در معنى مقاسم ]
[ لقب مفوضه از باب قول به قدمت قرآن، اختيار امامت به امت و قياس در شريعت، سزاوار مجبران ]
[ قسمت كردن بهشت و دوزخ توسط على(ع) و اشاره به معيار تقوا و عمل صالح ]
[ پاسخ به شبهه حلول روح خداوند در على(ع) و مبرا دانستن شيعه از چنين اعتقادى ]
[ لقب اثنا عشرى شيعه ]
[ بطلان سنجش عقيده دوازده امامى شيعه با عقيده به هفت امام در نظر اسماعيليه ]
[ حديث نبوى در دوره سىساله امامت و سپردن دوره اميران ]
[ پاسخ به شبهه مؤلف فضائح در قطعى بودن امان شيعه بر 12 امام ]
[ شبههافكنىهاى مجبران نسبت به معارف قرآنى و اثبات حقانيت مذهب شيعه و قطعيت تعداد امامان ]
[ اشتراك ملحدان و مؤلف فضائح در انتساب لقب قطعى به شيعه ]
[ انتساب لقب غرابى به شيعه نشانه بىسوادى مؤلف فضائح ]
[ اخوت پيامبر و على(ع) و اشاره به مستندات و نصوص اين حقيقت در قرآن و حديث ]
[ رد انتساب لقب خطابى به شيعه ]
[ لعن ابو الخطاب در توقيع حضرت مهدى(ع) و دورى شيعه از خطابى ]
فضيحت بيستم. رافضيان را چند لقب است: اوّلاً «رافضى» لقبِ خاصّ است ايشان را و رسول خبر داده است؛ چنانكه در اوّلِ اين مجموعه گفتهايم. ۱ و بنو اميّه اينها را «تُرابى» گفتند؛ زيرا كه به ابوتُراب گويند، و مروانيان سبِّ على كردندى و بر مردم مشتبه كردندى تا مردمان ندانند كه بدان بوتراب على را مىخواهند. و «سَبَأى» خوانندشان؛ ۲ زيرا كه تابعِ عبداللَّه سَبَأ بودند كه او بر على اعتراضها كردى كه چرا تولّا به شيخين مىكنى و سيرتِ ايشان بنگردانى؟ و «مفوّضه» ۳ گويند؛ زيرا كه گويند: خداى تعالى در قيامت كارها به على مفوّض گرداند و ازين سبب ۴على را «قسيمُ النّار و الجنّة» گويند و خداى مىگويد: «يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ»۵من آمرزم آن را كه خواهم، و من عذاب كنم آن را كه خواهم. رافضى گويد: على كند. بوبكر و عمر و همه صحابه و تابعين را به دوزخ فرستد، و كفشگرانِ در عايش ۶ و كلارگران ۷
آبه و جولاهكان قم و سفيهانِ ورامين را به بهشت فرستد. و «حلولى» خوانندشان؛ زيرا كه روح إله گويند در على شد و ازين بود كه خلق از كردارها و علمِ او عاجز بودند و اين بوده است اعتقادِ پور بنانِ ۸ قمى و على متكلّمِ رازى. و در
1.اشاره به آن حديثِ موضوع است كه پيشتر در همين كتاب و تعليقه ۱۱ بهتفصيل به بيان آن پرداختيم.
2.«شان» فقط در ح - د.
3.براى تحقيق درباره «مفوّضه» رجوع شود به تعليقه ۱۹۱.
4.صفحه «۵۳۹» چاپ قديم
5.از آيه ۴۰ سوره مباركه مائده.
6.م: «غالش». ب: «غايش». ح - د هم ندارند.
7.م - ب: «گلاگران». ح - د هم ندارند. و شايد مراد گيلگران مىباشد. در آنندراج گفته: «گليگر به كسر كاف فارسى و راى مهمله در آخر، گلكار است. اثير الدين اخسيكتى گفته:
زمانه هست به دولتسراى تو معمار
چو آفتاب و مهش صد گليگر و مزدور».
8.ع: «نورنبان». م: «لوطيان». ب: «لوتيان». ح - د: «بابوييان». و تصحيحْ قياسى است به قرينه ساير موارد و ذيل عبارت.