لقبِ مصطفى آن باشد كه خداى تعالى نهد، نه آن كه كفّار و اعداى اسلام.
پس اگرچه ناصبيان اين طايفه را لقبِ بد نهند، اقتداءاً ۱ به صناديدِ مكّه، چنانكه بر شمرده است دين و اعتقاد و مذهبِ ايشان را خللى نكند. لقبِ اين طايفه آن باشد كه خداى تعالى نهاده است در قرآن هشتاد و اند جا مؤمنشان مىخواند و به مؤمنى خطاب مىكند و لقب دومشان مِثْل ۲ مصطفى نهاده است؛ آن روز كه على را بشارت داد و گفت: «أنَا شَجَرةُ الهدى، و عليٌّ أصلُها، و فاطمةُ فرعُها، و الحسنُ و الحسينُ ثمرُها، و شيعتُنا أوراقُها». ۳ به دگر وقت ۴ گفت: «يا عليُّ أنتَ و شيعتُكَ هُمُ الفائِزُون». ۵ اميرالمؤمنين گفت: «اُولئكَ شيعَتي حَقّاً». ۶ حسينِ ۷ على روز طفّ گفت: «و شيعتُنا في النّاس أكرمُ شيعةٍ». ۸ و از هر يك از ائمّه مانندِ اين مذكور است و موحّد و معتقد، و مانندِ اين القاب. پس لقبِ شيعت، آن باشد كه خدا و مصطفى و امامان نهند، نه آن كه ناصبيان و خارجيان نهند. و بعد ازين شرحى برود در جوابِ هر كلمتى كه اين انتقالىِ بوجهلى آورده است؛ إن شاء اللَّه تعالى.
۹اما جواب آنچه گفته است كه «اوّل رافضىشان خوانند»، پندارى بندانسته است كه اين لقب اين طايفه را چون افتاده است. اوّلاً روزِ اوّل كه نوح - عليه السلام - در سفينه
1.نسخ: «اقتدا».
2.«مثل» فقط در سه نسخه «ع - م - ب» است.
3.براى تحقيق در اين حديث، رجوع شود به تعليقه ۱۹۲. و نيز مراجعه شود به: الأمالي، شيخ طوسى، ص ۳۵۳، ح ۷۳۱؛ الأمالي شيخ صدوق، ص ۷۱۰، ح ۹۷۸؛ بشارة المصطفى، ص ۱۰۹، ح ۴۷؛ تاريخ مدينة دمشق، ج ۴۲، ص ۶۵؛ ميزان الاعتدال، ج ۳، ص ۳۴۷.
4.ح - د: «و در آن وقت».
5.مراجعه شود به: الأمالي، شيخ طوسى، ص ۵۵۱، ح ۱۱۶۸؛ الاحتجاج، ح ۱، ص ۲۰۳؛ الايضاح، فضل بن شاذان، ص ۴۷۶؛ تاريخ مدينة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۳۲.
6.مراجعه شود به: الأمالي، شيخ طوسى، ص ۵۷۶، ح ۱۱۸۹؛ أعلام الدين، ص ۱۴۵؛ بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۱۷۷، ح ۳۴، در اين كتب به جاى «حقّاً»، «الأطيبون» دارد.
7.م - ب: «و حضرت حسين».
8.م - ب (به اضافه عجز بيت نيز به اين صورت): «و مبغضنا يومَ القيامةِ يخسر». براى ملاحظه مأخذ اين بيت رجوع، شود به تعليقه ۱۹۳.
9.صفحه «۵۴۱» چاپ قديم