595
نقض

باشند...؟! ۱ بلكه «قسيم» در خبر به معنى مُقاسم ۲ است؛ كالشّريك بمعنى المشارك، و الضَّجيع بمعنى المُضاجع. و درين معنى ۳ اخبار و آثار بسيار است ۴ و شعرا با نظم كرده‏اند و متنبّى شاعر درين معنى گفته است: ۵
أبا حَسَنٍ لَوْكانَ حُبُّكَ مُدْخِلي‏جَهَنّمَ كَانَ الْفَوْزَ عِنْدي حَميمهُا
۶
وَ كَيْفَ يَخافُ النّارَ مَنْ كانَ مُوقِناًبِأنَّ أميرَ الْمُؤمِنيْنَ قَسيمُها۷
و چگونه تصنيف كند كسى كه نه از مذهبِ بدِ خود خبر دارد، ۸ و نه از مذهبِ نيك مسلمانان آگاه باشد، نه عُرف داند نه شرع، ۹ نه لغت نه اشتقاقات و معانى؛ ۱۰ تا از سرِ بُغضِ علىِ‏ّ مرتضي قلم در ميدان هَذَيان افكند و پندارد كه كس نيست كه آن سوداى طبع و حشو را ۱۱ به حجّت مزلزل ۱۲ گرداند. آرى، «يُعَذِّب من يشاء» درست است. عذاب خداى تعالى فرمايد، امّا در دوزخ زبانيه باشند «لَوّاحَةٌ لِلْبَشَرِ * عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ»۱۳«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ»۱۴ خداى فرمايد، امّا فرشتگان كنند، آتش به حكم خداى باشد، امّا در فرمانِ مرتضى كنند. ۱۵ پس اگر اميرالمؤمنين قسيم نار باشد، همان حكم دارد. تا آن شبهت‏ها بدين حجّت‏ها زايل باشد. امّا از جاىِ انصاف ۱۶ مفوّضه مجبّرهند كه جمع قرآنِ قديم ۱۷ را تفويض كردند به عثمان، و امامت را كه ركن اعظم است،

1.ح - د: «نباشند». پس استفهام در متن براى انكار است.

2.ح: «مغاير».

3.«معنى» فقط در ح - د.

4.براى ملاحظه اندكى بحث در پيرامون اين حديث شريف، رجوع شود به تعليقه ۱۹۷.

5.ح - د: «و شعراى سنى و شيعى به نظم آوردند و متنبى در اين معنى گفته». و براى تحقيق در اين كه اين دو بيت از كيست (زيرا به طور قطع از متنبى نيست) رجوع شود به همان تعليقه ۱۹۸.

6.صفحه «۵۴۴» چاپ قديم‏

7.مراجعه شود به المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۱۰ كه در اين كتاب به جاى «حميمها»، «جحيمها» دارد.

8.ع - م - ب: «كسى كه از مذهب بد خود خبر ندارد».

9.ح - د: «و نه شرع شناسد».

10.ح - د: «و نه اشتقاق معانى داند».

11.ح - د: «كه آن شوم شوخ‏طبع حشورا».

12.كذا در نسخ و شايد اصل «متزلزل» بوده است.

13.آيه ۲۹ و ۳۰ سوره مباركه مدثر.

14.آيه ۳۰ سوره مباركه الحاقة.

15.م: «كند». ح - د: «باشد و كند».

16.ح - د: «انصاف را».

17.گويا لفظ «قديم» در اينجا بنابر اعتقاد خصم آورده شده و الا شيعه قرآن را «محدَث» مى‏دانند و جاى اين بحث به‏تفصيل در كتب كلام است و در اينجا اشاره به قول يك مفسر شيعى مى‏كنيم. ابوالفتوح رحمه اللَّه عليه در تفسير: «ما يَأْتيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ» (صدر آيه ۳ سوره مباركه انبياء) گفته: «و مراد به ذكر قرآن است بلاخلاف در ميان مفسران، و در آيت دليل است بر حدوث قرآن براى آن كه اسم "محدث" بر او اجرا كرد بر اطلاق. و "محدث" نقيض قديم باشد و اگر قرآن، قديم بودى و خداى گفتى "محدث" است، دروغ بودى. اما قول بعضى اشاعره كه گفتند: مراد به "ذكر" محمد است، از روى تعصب است». و نيز ابوالفتوح رحمه اللَّه عليه در تفسير «وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ» (صدر آيه ۵ سوره مباركه شعراء) گفته: «آنگه آن را [ يعنى "ذكر" را ] وصف كرد به آن كه "محدث" است و "محدث" ضدِ قديم باشد. آيت دليل بود بر بطلان قول آن كس كه قرآن را قديم گفت». و طالب تفصيل به موارد آن رجوع كند.


نقض
594

به اظهارِ عداوتِ على كه درين كتاب كرده است و اين حوالت به شيعه لايق نيست.
و امّا آنچه گفته است كه «اينها را "مفوّضه" ۱ گويند كه حوالتِ قسمتِ آتش به قيامت به على كنند»، مگر نمى‏داند كه برين اجرا چه لازم است...؟
۲اوّلاً اجماعِ امّت است كه بارى تعالى را فرشتگان هستند در دنيا و در قيامت كه حوالتِ ارزاقِ عباد، و حصرِ اعمالِ مكلّفان، و حسابِ قطراتِ أمطار و مانندِ اين بديشان است و فرشتگانِ رحمت‏اند، و زبانيه دوزخ كه امورى مفوّض است بديشان. و شريعت و كتاب به دنيا مفوّض است به انبيا و اوليا. پس اين ۳ مجبّر مدبر از عظمت و سلطنتِ خداى تعالى بى‏خبر است. ۴ قرآنِ مجيد مگر نخوانده است كه امور عظام در دنيا و آخرت بارى تعالى تفويض كرده است به ملائكه و انبيا و ائمّه و علما؛ چون أمر به معروف و نهى از منكر؟ و هيچ جاى مشاركتْ لازم نيست؛ ارزاق ميكائيل پيمايد، ۵ حسابِ قطرات اسرافيل نگاه دارد، اعمالْ كرام الكاتبين نويسند، ارواح به حكم عزرائيل باشد. و همه اهلِ قبله ۶ اثبات اين احوال ۷ مى‏كنند و كس را مفوّضى ۸ لازم نيست؛ [ امّا ] اگر آتشِ دوزخ به قيامت به دلالتِ اين خبر معروف كه همه محدّثان و أصحاب الحديث به أسانيدِ درست روايت كرده‏اند از مصطفى - صلى اللَّه عليه و آله - كه گفت: «يا عليُّ، إنّكَ قسيمُ النّار، و إنّك تقرعُ بابَ الجنّة و تدخلُها بلاحساب» ۹ به حكمِ اميرمؤمنان باشد، مشاركت با خداى تعالى لازم آيد...!؟ ۱۰ و شيعت مفوّضه

1.براى تحقيق در اين موضوع رجوع شود به تعليقه ۱۹۶.

2.صفحه «۵۴۳» چاپ قديم‏

3.ع: «از اين».

4.م - ب: «اين مجبر مدبر را عظمت و سلطنت خداى تبارك و تعالى مخبر نيست».

5.ب: «نمايد». م: «قسمت نمايد». ح - د: «مى‏رساند».

6.«قبله» فقط در ح - د.

7.ب: «و همه اهل اسباط اين احوال». ح - د: «و همه اهل قبله اثبات اين حوالت».

8.م - ب: «و كسى را تفويض».

9.مراجعه شود به: عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج ۱، ص ۳۰، ح ۹؛ الطرائف، ابن طاووس، ص ۷۶، ح ۱۰۰؛ العمدة، ابن بطريق، ص ۲۶۵، ح ۴۱۸: «يا عليّ إنّك قسيم الجنّة والنار، و إنّك لتقرع باب، و تدخلها بلا حساب».

10.ح - د: «نمى‏آيد».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430393
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به