607
نقض

صد طلاق بخورد گويد: برنيفتد كه رضاىِ مرد و زن ۱ شرط است بى‏كراهيتى، و اين چُنين طلاق هرگز ممكن نگردد. و اين است بعينه اباحتىِ مطلق.
۲اما جواب اين كلمات با تعصّبِ بدروغ بعينه ماننده آن كه آورده است برود، به راستى و حجّت، امّا بى‏تعصّب:
اولاً نكاح مُتْعَه خداى فرموده است و آيه قرآن بدان ناطق است؛ آنجا كه فرمود خداى تبارك و تعالى: «فَما اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ»۳ يعنى «مهورهنّ». و اين نكاحِ مُتْعَه است و اجماعِ اماميّه برين است و اجماع شيعتْ حجّت است كه هميشه قولِ ۴ مقطوعٌ على عصمتِهِ ۵ داخل بوده است در اقوالِ ايشان. و در عهدِ رسول - عليه السلام - نكاحِ مُتْعَه ظاهر بوده است، و در ايّام خلافتِ بوبكر معمولٌ عليه بوده است، و عبداللَّه زبير با رفعتِ قدرش از نكاحِ متعه‏زاده است، و در ايّامِ عمر خطّاب بود كه گويند: او در خانه خواهرش رفت؛ غسل مى‏كرد. عمر گفت: شوهر ندارى و ايّام حيضت نيست؛ از چه رو غسل مى‏آرى؟ ۶ گفت: مُتْعَه كردم. عمر مصلحت ديد و گفت: مصلحت آن است كه بر نكاحِ دوام برويم و ازين نكاحِ مُتْعَه منعى بكنيم. بيامد و بر منبر آمد و گفت: «مُتعَتان كانَتا عَلى عَهْدِ رسُولِ اللَّهِ مُحلّلتَين أنا اُحرِّمُهُما و اُعاقِبُ عَلَيهِما؛ متعةُ النّساء، و متعةُ الحجّ؛ ۷ دو متعه كه در عهد رسول حلال بوده است، من هر دو به‏حرام كردم و بر آن عقاب كنم: يكى متعه زنان است و يكى متعه حجّ». و آن حجّ تمتّع ۸ است كه بعضى فقها آن را «طواف القدوم» خوانند. و چون درست شد كه نكاحِ

1.ن: «كه رضاى خود و زن».

2.صفحه «۵۵۴» چاپ قديم‏

3.از آيه ۲۴ سوره مباركه نساء.

4.ن: «قول» را ندارد.

5.م - ب: «و اجتماع شيعه است كه عايشه در قول مقطوع عصمته».

6.ع: «از چه مى‏آرى». ن: «از چه غسل مى‏آرى». م - ب: «از چه رو غسل مى‏كنى؟». ح - د: «غسل چرا مى‏كنى».

7.براى بحث مختصرى در پيرامون اين حديث رجوع، شود به تعليقه ۲۰۳. و نيز مراجعه شود به: الإيضاح، ابن شاذان، ص ۴۴۳؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۱۲، ص ۲۵۱ و ۲۵۲، و ج ۱۶، ص ۲۶۵، التبيان، ج ۳، ص ۱۶۶؛ مجمع البيان، ج ۳، ص ۶۱؛ تفسير الرازي، ج ۵، ص ۱۶۷، و ج ۱۰، ص ۵۰؛ تفسير القرطبي، ج ۲، ص ۳۹۲.

8.ع - ب: «حجّ متمتع». ب: «حجّ متعه».


نقض
606

كمتر از پنج شيعى نباشند در آن صحبت، و برين قياس مى‏بايد كردن. و در همه بسيطِ ۱
زمين و دايره مسلمانى كدام سنّى است كه با مُلحدان آن كرده است كه شاهِ شاهان الب ۲ رستم بن علىّ بن شهريار شيعى، از قلعه گشادن و ملحد گرفتن و قتل و نهب و مانندِ آن كه أظهر من الشّمس است؟ تا معلوم شود كه شيعت غزا با كفّار و اعداىِ دين چگونه كنند.
و امّا آنچه گفته: «نماز پيشين و ديگر تنها كنند»، درست است؛ چون پيش‏نماز مخالف باشد در مذهب، اقتدا روا نباشد، و چون حنفى اقتدا به شفعوى ۳ نكند، و شافعى مذهب اقتدا به حنفى روا ندارد، حسابِ شيعت هم برين قياس باشد: نماز تنها بكنند.
و حديثِ آنچه «گويند: خطبه به نامِ دوازده امام بايد»، بديع نيست. اگر به مذهبِ خواجه به نامِ سفيان و مروان و يزيد و وليد ۴ بايد، كه به مذهبِ شيعت به نامِ زين العابدين و صادق و باقر و كاظم ۵ بايد؛ ۶ قياسى ۷ بكند؛ اگر به فضل و اصل مقابلِ ايشان باشند، بدين قدر مضايقه نكند و بداند كه خداى تعالى دنيا و آخرت براىِ اين معصومان آفريد و دين و اعتقاد و طاعت بى‏ولا و حبِ‏ّ اينان ۸ مقبول نيست. ۹ و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.

[ 190 ]

[ تهمت اباحتى دادن به شيعه در مسئله متعه ]

[ دفاع از ازدواج موقت و ذكر مستند قرآنى و اشاره به اجماع اماميه و سابقه آن در عهد رسول اكرم(ص) ]

[ اجتهادات عمر و حرام كردن دو متعه حلال در عهد رسول خدا(ص) و اشاره به نقد شيعه بر عمل عمر ]

[ صحت ازدواج موقت در مذهب شيعه و پاسخ به مخالف عمر و مهم نبودن نظر او ]

[ از شرايط طلاق نبودن رضايت زن در مذهب شيعه ]

[ پاسخ به تهمت و بى ادبى مؤلف فضائح در انتساب اباحتى مطلق به شيعه ]

آنگه گفته است:
فضيحت بيست و دوم. رافضى نكاح السّرّ روا دارد و آن را مُتْعَه خواند وگر

1.ن: «و در هر بسيط».

2.در آنندراج از مؤيد الفضلاء نقل كرده: «الب به فتحتين و سكون موحده به معنى بهادر و دلير. و قيل به سكون دوم است و در لغات وصّاف آمده است: الب ارسلان نام پادشاه مشهور سلجوقى است و معنى آن شير بزرگ شجاع است. چه، در تركى الب به معنى شجاع، و ارسلان شير بزرگ، و ظاهراً شير يال‏دار باشد».

3.م - ب - ن: «به شافعى».

4.ن به تكرار «بايد» در اينجا.

5.ح - د : + «و رضا» بعد از «كاظم».

6.ن: «باشد».

7.م - ب: «قياس». ح - د هم ندارند.

8.م - ب - ح - د: «ايشان».

9.از اركان و قواعد مذهب شيعه و اصول معتقدات ايشان آن است كه اعمال و طاعات مكلفان بدون ولايت حضرات معصومين عليهم السلام يعنى دوازده امام قبول نيست.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430022
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به