گرفتند و قوم را به دست آوردند، طلبِ عَلَم و دعوى كردند. پس اساسِ مذهب
و قواعدِ كيشِ ايشان ببايد ديدن كه در اصولِ مذهبِ كيست، ۱ و پيش از آن كه خانه خداى دزد را گيرد، دزد نشايد كه خانه خداى را گيرد. اگر شيعه خواجه را در [ موافقتِ ] اصول با ملاحده منازعت نكنند، كرم بايد كردن و به مشابهتِ عَلَمْ كه از فروع هم نيست، از ۲ اسبابِ ملك و دولت است، منازعت نبايد كردن. اين است جواب، و اللَّهُ أعلمُ بالصّواب، و هو ربّنا الوهّاب.
[ 195 ]
[ پاسخ به تهمت بدعت دادن به شيعه در مسئله تكبيرة الاحرام ]
[ سنت شيعه اصولى در آداب تكبيرة الاحرام و پاسخ به شبهه مؤلف فضائح ]
آنگه گفته است:
فضيحت بيست و هفتم. رافضى چون تكبيرةُ الاحرام بندد، سه گام فرا پيش نهد. و اين بدعت جز ايشان را نيست.
اما جواب اين كلمت آن است كه خود را چگونه سنّى نام نهد آن كس كه سنّت از بدعت باز نداند؟! مذهبِ اهل البيت چنان است كه فاصلهاى بكنند ميان بانگ نماز و قامت تا فصول منفصل شود و فرق ظاهر گردد و آن فاصله يا سجدهاى باشد يا دعايى يا قدمى كه پيش نهند يك بار. وگر در مدّتِ رافضىاى نماز كرده بودى، اين مايه دانستى. وگر بانگ نماز نكنند، هرگز اين قدم فراپيش ننهند. و اين از مذهبِ شيعه اصوليّه، معلوم است.
[ 196 ]
[ اشاره به دروغگويى مؤلف فضائح و نسبتهاى نادرست به شيعه دادن در مسئله دست بر زانو زدن در پايان نماز ]
[ سه بار اللَّه اكبر گفتن شيعه در پايان نماز نشانه دوستى جبرئيل نه دشمنى با ابو بكر و عمر ]
آنگه گفته است:
فضيحت بيست و هشتم. رافضى چون نماز بكند، دستها سه كرّت بر زانو ۳ مىزند به دشمنىِ سه خليفه: بوبكر و عمر و عثمان، رضي اللَّه عنهم.
اما جواب اين دروغ و بهتان آن است كه نمىدانم تا خود دست بر زانو زدن را به