باشد...؟! بيچاره ناصبيكِ بىآلت و خام متحيّر فروماند و مبهوت بماند. گفتم: اى بيچاره سنّت بهتر از فريضه مىدانى...؟ عمر را بهتر از مصطفى مىشناسى...؟ تاركِ جماعتِ فريضه خداى را مسلمان مىخوانى، تاركِ جماعتِ تراويحِ عمر را چرا ملحد مىدانى...؟ معترف شد و پشيمان گشت و بر مفتيانِ ناانصافِ خود نفرين كرد.
پس درست شد كه نافله و سنّت به جماعت در عهدِ مصطفى نفرمودهاند تا اگر شيعت نكنند، مأثوم و بزهكار نباشند، ممدوح و مُثوّب ۱ و محمود باشند.
و حديثِ نمازِ چاشت، به مذهبِ اهل البيت نكنند؛ چنانكه ناصبيان نمازِ رسول و اعرابى و نمازِ على و فاطمه و نمازِ جعفر و غير آن از سنّتها هرگز نكنند به خصومتِ رافضيان، شيعت نيز نمازِ چاشت نكنند به خصومتِ ناصبيان؛ «وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».۲
[ 199 ]
[ ضرورت وجود حجت و شبههافكنى مؤلف فضائح ]
[ لطف الهى و ديگر مبانى عقلى ضرورت وجود امام در هر زمان ]
[ مفهوم وجوب و اطلاق آن بر خداوند ]
[ لطف الهى مانع عبث بودن تكاليف ]
[ نقص مكلفان مانع ظهور امام عصر (ع) ]
[ وسايل تكليف مكلفان ]
[ نصب امام توسط خداوند، و عدم تصرف او تقصير مكلفان ]
آنگه گفته است:
فضيحت سى و يكم. رافضى گويد: بر خداى تعالى واجب است كه امام را ها دارد ۳ در هر زمانهاى كه اگر امام ها ندارد، ۴ اخلال به واجب كرده باشد.
۵ما ۶ گوييم: خداى تعالى بر ما چيزها به واجب كند و كسى را نباشد كه بر خداى تعالى چيزها بهواجب كند. پس اگر بر خداى تعالى واجب است به قولِ شما كه امام ها دارد، ۷ اكنون چون سىصد سال برآمد كه امام در جهان پديدار
1.كذا در همه نسخ. پس «مثوب» اسم مفعول است از «ثوّب اللَّه زيداً مثوبته تثويباً: أعطاه إيّاها». به معنى مثاب، اسم مفعول از «أثابه اللَّه إثابة: جازاه، و الرجل مثوبته: أعطاه إيّاها».
2.ذيل آيه ۴۷ سوره مباركه طه.
3.م - ب: «امام ها دارد». ح - د: «امام فرادارد».
4.م - ب: «امام ها ندارد». ح - د: «فراندارد». و در سابق گذشت كه در زمان مصنف رحمه اللَّه عليه افزودن «ها» بر سر برخى از افعال متداول بوده است. رجوع شود به تعليقه ۱۲۳.
5.صفحه «۵۶۶» چاپ قديم
6.ع: «هما». م - ب - ن هم ندارند و مىتواند بود كه «هما» مصحف و محرّف «ها» باشد كه بر اول افعال مىافزودهاند و ظاهراً اين درست است.
7.م - ب - ن: «امام ها دارد». ح - د: «امام فرادارد».