623
نقض

وجود او اعلام كرده و چون ظاهر نيست، حوالتِ نقصان آن عايد است به مكلّفانى كه او را منكرند و معرفتِ او به‏حاصل نكرده‏اند. و مثال مسئله يكى اين است كه بارى تعالى چون همه كفّارِ عالم را تكاليفِ عقلى و شرعى كرده است، آنچه آلت است ايشان را بداده است در بابِ تكليف، چون عقل و دگر آلت. چون كفّار استعمالِ عقل نكنند و عقل و دگر آلت در معاصى و كفر خرج و صرف كنند، اين عجز عايد نباشد به خداى و نه به عقل و آلت؛ عايد باشد به كفّار. كذلك درين مسئله، چون خداى تعالى امام بيافريد و نصب كرد و امام اختيارِ عصمت كرد، منعِ او از تصرّف، از كثرتِ اعدا و تقصيرِ مكلّفان باشد. اين نقصان و عجز نه عايد باشد به خداى تعالى، و نه به امام - عليه السلام - ؛ عايد باشد به مكلّفان، ۱ و آنچه ممنوع است ۲ از تصرّف. بسى از انبيا - عليهم السلام - بوده‏اند كه ممنوع بوده‏اند از تصرّف، و منع از تصرّف چون نقصانِ نبوّت نكند كه درجه اكبر است، نقصانِ امامت هم نكند كه درجه كمتر است. اين است جوابِ اين شبهات بر سبيل اختصار. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.

[ 200 ]

[ شبهه مؤلف فضائح در مسئله سلام نماز در مذهب شيعه ]

[ اشاره به مبانى فقهى سلام و شهادتين و كلمات و عبارات واجب آن ]

آنگه گفته است:
فضيحت سى و دوم. رافضى تحيّات با بزرگىِ خطرش نخواند و به جاىِ آن چيزهاىِ دگر خواند.
اما جواب اين دعوى به‏دروغ آن است كه كتبِ فقهى اماميّه - كَثَّرَ اللَّهُ عددَهُم - بربايد گرفتن و تحيّات بديدن و بخواندن تا معلوم شود كه تحيّات خوانند و به جاى تحيّات

1.اين كلام محصل استدلال معروف شيعه است بر اعتراض عامه كه امام غايب چه فايده دارد. و جواب علماى شيعه - رضوان اللَّه عليهم - از قبيل مفيد و علم الهدى و شيخ الطايفه و ساير بزرگان همان است كه خواجه طوسى رحمه اللَّه عليه به اين عبارت نقل مى‏كند: «وجوده لطف و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا». و متكلمان شيعه - خلفاً عن سلف - با مضمون اين عبارت به دفع اعتراض مخالفان مى‏پرداخته‏اند؛ چنانكه در كتب‏شان مذكور است. فمَنْ أرادَه فلْيُراجِعْها. مناسب است در اينجا استدلال بر وجود امام عليه السلام بر وجهى كه مورد قبول همه مسلمانان است، رجوع شود به تعليقه ۲۰۵.

2.ن: «و آنچه امام ممنوع است».


نقض
622

نيست و مردم مضطرّند، ها امام ۱ پس خود اين تاوان بر خداى تعالى باشد كه آن را كه به امام كرده است، تقويت و تمشيتِ او نمى‏كند، يا عجزِ خداى است يا عجزِ امام، و دين را قوّتى نيست و ظالمان را قهرى. ۲
اما جواب اين كلمات و شبهات اگر چه در فصول و ابواب گذشته بيان كرده شد، گزير نباشد كه درين موضع نيز اشارتى برود؛ إن شاء اللَّه تعالى.
اما آنچه گفته است كه «بر خداى تعالى واجب است كه امام ها دارد ۳ ». اين وجوب بر حدِّ وجوبى نباشد كه در مكلّفان استعمال كنند و نه كسى بر خداى تعالى چيزى به‏واجب تواند كردن، و گفتن كه: از خلقان كسى را باشد كه بر خداى تعالى چيزى به‏واجب كند؛ كفر محض است، و مذهبِ هيچ مسلمانى نيست. تا آن شبهت كه اين مشبّهى آورده است، زايل باشد. امّا معنىِ اين وجوب آن باشد كه چون خداى حكيم بندگانِ خود را تكليفى كند و آن تكليف به تمام نباشد، الّا به لطفى كه من قِبَلِ اللَّه و من فعل اللَّه باشد، بر قديم تعالى باشد كه آن لطف بكند تا آن تكليفْ عبث نباشد و خلل در حكمتِ بارى تعالى نكند. مثلاً چون مكلّف را تكاليفِ شرعى كند، بايد كه كتاب و رسول بفرستد، و چون كار فرمايد آلتِ آن كار بدهد، و چون مكلّف با وجودِ امامِ معصومِ مُطاع به طاعت نزديك باشد و از معصيت دور باشد، بايد كه امام نصب كند تا اخلال به واجب نكرده باشد كه قبيح است؛ چنانكه تكليف ما لا يُطاق، و فايدت از لفظِ «واجب» درين موضع اين باشد، نه آن كه كسى را باشد كه چيزى بر خداى تعالى به واجب كند. ۴۵و امّا آنچه گفته است كه «سى‏صد سال است كه امام نصب نكرده است» به خلافِ آن است كه گفته است. امام آفريده است بارى تعالى و نصب كرده، و مكلّفان را به

1.م: «مضطرند به امام». ب - ن: «مضطرند ها امام». ح - د: «و مردم مضطر و محتاج‏اند به امام». پس ممكن است كه «ها» به معنى «به» به كار رفته باشد.

2.ح - د: «و ظالمان قوى‏اند»، يعنى قهرى هست.

3.م: «امام ها دارد». ح - د: «امام فرادارد».

4.اين تحقيق معنى «وجوب على اللَّه» است كه در كتب متكلمان به عنوان «يجبُ على اللَّهِ أنْ يفعلَ كذا» مذكور است.

5.صفحه «۵۶۷» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430553
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به