يعنى كه قائم در سردابه است به سامرّه؛ روى فرا آنجا كند.
امّا جوابِ اين محال، ۱ آن است كه قائم خود در سردابه نيست؛ ولادتگاهش آن سردابه است و او در عالمِ روشن است. ۲ و تياسرِ اهلِ عراق در نماز حكمى شرعى است كه اگر اين علّتْ سردابه بودى، شيعيانِ شام و يمن و طائف بايستى كه همين كردندى. و اين كوربخت نامُنْصِفْ، اگر قياس مىكند، بايد كه داند كه علىّ مرتضى به نزديك شيعه بهتر از قائم است و كعبه ولادتگاهِ او است؛ اگر روى به كعبه كنند اولىتر؛ بلكه كعبه قبله رسول است و روى بدو آوردن مأمورِ شريعت است. و تياسر حكمى منقول است از ائمّه طاهرين و آن محالِ ناوجه كه ۳ از سرِ بغض آلِ مصطفى آورده است، بىفايده ۴و بىاصل است. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
[ 203 ]
[ تهمت دشنام به صحابه به شيعه از طرف مؤلف فضائح ]
[ اثبات ناآگاهى و دروغگويى مؤلف فضائح در اشاره به بهترين هر امت بعد از نبى ]
[ بهترين امت بعد از پيامبر، وصى او، على بن ابىطالب ]
آنگه گفته است:
فضيحت سى و پنجم. اگر از همه امّتان ۵ پرسند كه بهترين شما كدام قوم بودهاند، ترسايان گويند: حواريانِ عيسى؛ جهودان گويند: آنها كه با موسى به دريا عبره كردند؛ گبران گويند: مجاورانِ زردشت؛ جُز رافضيان كه گويند: بدترينِ امّت اصحابانِ محمّدند و زنانِ محمّد كه امامتِ على را منكرند. ما گوييم: ميانِ على و ايشان نقارى ۶ نبود و فضلِ يكديگر را انكار نكردند و در موافقة الصّحابة ۷ نظر بايد كردن كه ايشان با يكديگر چگونه بودند.
1.اين كلمه اين جا و در شش سطر بعد، چنان است در نسخ كه در متن است و گويا وجه تعبير به «محال» آن است كه اين مدعا هيچ وقت وجود خارجى نداشته است؛ مانند محال. و محتمل است كه محرّف «مقال» باشد.
2.براى ملاحظه شاهدى بر اين مطلب - با آن كه واضح است - رجوع شود به تعليقه ۲۰۶.
3.ع - ب «كه» را ندارند.
4.صفحه «۵۷۰» چاپ قديم
5.م - ب - ن: «از همه ايشان».
6.ع - م - ب: «نفارى». ح - د: «تفاوتى». و نفار به فاء به معنى رميدن و دورى جستن است. و گويا «نقارى» كه در متن هست، مناسبتر باشد. در غياث اللغات گفته: «نقار به كسر اوّل و راى مهمله كينه و عناد».
7.م - ب - ن - ح - د: «و در موافقت صحابه». و از لحن عبارت متن برمىآيد كه «موافقة الصحابه» نام كتابى است كه در زمان قائل كلام، متداول و معروف بوده است و در سابق نيز گذشت. رجوع شود به ص ۳۵۱.