خواجه به قولِ خواجه نظر باشد. اين خود الزامى خاصّ است بر وى و لا مفرَّ لَهُ مِنه.
و اما آنچه عام است بر مذهبش: نه مذهبِ خواجه چنان است كه اگر مردى از زنش غايب شود و خبرش نيفتد و ندانند، روا باشد كه زنش را به شوهر دهند؟ مردْ زنده بىطلاقْ زنش را به شوهر دهند روا باشد، امّا طلاقِ رجعى را مراجعت به شريعت روا نباشد..؟! رحمت بر كسى باد كه انصاف از مذهبِ خود و مسلمانان بدهد، تا شبهت و خصومت زايل باشد و مقصود حاصل. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
[ 205 ]
[ تهمت مؤلف فضائح در مشابهتسازى ميان شيعه و خوارج ]
[ همسانى خوارج و مجبره و ناصبيان در مخالفتشان با خلفاى حق ]
[ اشتراك عقيده خوارج و ناصبيان ]
آنگه گفته است:
و فضيحت سى و هفتم. رافضى قرينه خوارج ۱ باشد؛ زيرا كه خوارج دو خليفه حق را دوست ندارند: عثمان و على را، و رافضى سه را دوست ندارد. و بوجعفر مشّاط - رحمة اللَّه عليه - گفتى: جوابِ رافضى باشد كه خارجى دهد تا به عوضِ بوبكر و عمر على را لعنت مىكند و حسن و حسين را. و از اينجا است كه شاعر گفت:
سبّوا عليّاً كما سبّوا عتيقكمكفراً بكفرٍ و إيماناً بإيمان
اما جواب اول كه گفته است: «رافضى قرينه خارجى باشد»، آن است كه مجبِّر و ناصبى ۲ خود خوارج باشد بىقرينه، وگر على زعمِهِ رافضى دو خليفه اختيارِ خلق را دوست ندارد، ناصبى دوازده خليفه نصِّ خداى معصوم مطهّر را دشمن دارد؛ چنانكه در فصولِ اين كتاب به تعريض و به تصريح بيان كرده است. پس شش بار خارجى باشد بدين حساب.
۳دگر آن كه معارضه و مثال كژ است ۴ كه آورده است كه ظاهر است كه خوارج على و عثمان را لعنت كنند ۵ و از شيعتْ لعنت ظاهر نيست؛ دعوىاى است بهدروغ بر ايشان.
1.كذا در همه نسخ؛ ليكن از نقل مصنف رحمه اللَّه عليه همين كلام را در جواب برمىآيد كه اصل «خارجى» بوده است.
2.يعنى نواصب به قرينه «خوارج».
3.صفحه «۵۷۳» چاپ قديم
4.ح - د: «معارضه و مثالب كج است».
5.اين معنى در حق خوارج درست است؛ زيرا خوارج را در كتب كلام چنين تعريف مىكنند كه «يُحِبُّونَ الشيخَينِ و يبغضُون الصهرَين»، و مراد از «صهرين» اميرالمؤمنين و عثمان است كه دامادان پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله هستند؛ يعنى خوارج ابوبكر و عمر را دوست دارند و عثمان و على را دشمن دارند.