629
نقض

خواجه به قولِ خواجه نظر باشد. اين خود الزامى خاصّ است بر وى و لا مفرَّ لَهُ مِنه.
و اما آنچه عام است بر مذهبش: نه مذهبِ خواجه چنان است كه اگر مردى از زنش غايب شود و خبرش نيفتد و ندانند، روا باشد كه زنش را به شوهر دهند؟ مردْ زنده بى‏طلاقْ زنش را به شوهر دهند روا باشد، امّا طلاقِ رجعى را مراجعت به شريعت روا نباشد..؟! رحمت بر كسى باد كه انصاف از مذهبِ خود و مسلمانان بدهد، تا شبهت و خصومت زايل باشد و مقصود حاصل. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.

[ 205 ]

[ تهمت مؤلف فضائح در مشابهت‏سازى ميان شيعه و خوارج ]

[ همسانى خوارج و مجبره و ناصبيان در مخالفتشان با خلفاى حق ]

[ اشتراك عقيده خوارج و ناصبيان ]

آنگه گفته است:
و فضيحت سى و هفتم. رافضى قرينه خوارج ۱ باشد؛ زيرا كه خوارج دو خليفه حق را دوست ندارند: عثمان و على را، و رافضى سه را دوست ندارد. و بوجعفر مشّاط - رحمة اللَّه عليه - گفتى: جوابِ رافضى باشد كه خارجى دهد تا به عوضِ بوبكر و عمر على را لعنت مى‏كند و حسن و حسين را. و از اينجا است كه شاعر گفت:

سبّوا عليّاً كما سبّوا عتيقكم‏كفراً بكفرٍ و إيماناً بإيمان‏
اما جواب اول كه گفته است: «رافضى قرينه خارجى باشد»، آن است كه مجبِّر و ناصبى ۲ خود خوارج باشد بى‏قرينه، وگر على‏ زعمِهِ رافضى دو خليفه اختيارِ خلق را دوست ندارد، ناصبى دوازده خليفه نصِ‏ّ خداى معصوم مطهّر را دشمن دارد؛ چنانكه در فصولِ اين كتاب به تعريض و به تصريح بيان كرده است. پس شش بار خارجى باشد بدين حساب.
۳دگر آن كه معارضه و مثال كژ است ۴ كه آورده است كه ظاهر است كه خوارج على و عثمان را لعنت كنند ۵ و از شيعتْ لعنت ظاهر نيست؛ دعوى‏اى است به‏دروغ بر ايشان.

1.كذا در همه نسخ؛ ليكن از نقل مصنف رحمه اللَّه عليه همين كلام را در جواب برمى‏آيد كه اصل «خارجى» بوده است.

2.يعنى نواصب به قرينه «خوارج».

3.صفحه «۵۷۳» چاپ قديم‏

4.ح - د: «معارضه و مثالب كج است».

5.اين معنى در حق خوارج درست است؛ زيرا خوارج را در كتب كلام چنين تعريف مى‏كنند كه «يُحِبُّونَ الشيخَينِ و يبغضُون الصهرَين»، و مراد از «صهرين» اميرالمؤمنين و عثمان است كه دامادان پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله هستند؛ يعنى خوارج ابوبكر و عمر را دوست دارند و عثمان و على را دشمن دارند.


نقض
628

۱است دينى، شيعت بى‏شبهت از ايشان تبرّا كنند، و هر كه را محبّت و موالات است، بديشان تولّا كنند؛ به كنايت و اشارت چه حاجت است. اين است جوابِ اين شبهت بر سبيلِ اختصار با دليل و حجّت. و الحمد للَّه ربّ العالمين.

[ 204 ]

[ مسئله طلاق در فقه شيعه ]

[ پشتوانه قرآنى طلاق در مذهب شيعه و دفع شبهه مؤلف فضائح ]

[ اهميت طلاق رجعى و الزام مؤلف سنّى به پذيرش آن ]

آنگه گفته است:
فضيحت سى و ششم. رافضى هر روز صد طلاق بخورد؛ و پنهان تجديدِ نكاح مى‏كند، و خداى مى‏گويد: «فَإنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ»۲ رافضى به آيه قرآن و حكم خداى تعالى استخفاف كند.
۳اما جواب اين كلمات آن است كه معروف و مشهور است از مذهبِ شيعت اين مسئله كه چون طلاق واقع باشد، بر حكمِ آيتِ قرآن و سنّتِ مصطفى كار كنند. و در فصولِ رفته اين بيان برفته است، شرط نبود اعادت كردن. و اين خواجه ناصبى كه ۴ اين كتاب ساخته است، اتّفاق است كه پدرش به قولِ او رافضى بوده است و چون هر روز صد طلاق خورده باشد و رجعتى نامشروع كرده باشد و حلّه ۵ به جاى نياورده باشد، در ولادتِ

1.صفحه «۵۷۱» چاپ قديم‏

2.صدر آيه ۲۳۰ سوره مباركه بقره.

3.صفحه «۵۷۲» چاپ قديم‏

4.«كه» فقط در دو نسخه «ح - د» است و بايد هم باشد.

5.م - ب - ن: «چله» و گويا مراد عدّه يا محلل است، به دلالت آيه طلاق مذكور در كلام معترض و به قرينه معنى لفظ «چله» كه بر ايام معهودى اطلاق مى‏كنند كه اهل رياضت در آن ايام كه چهل روز باشد، به امساك از امورى مى‏پردازند.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430558
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به