بيدارى...؟! و به آخرِ كار چون ملالِشان خيزد، بكشندش هان كه ناگفتن اولىتر.
و اما آنچه گفته است كه «گورپرست باشند»، هنوز بهتر از آن رئيسكُشْ.
اما آنچه گفته است كه «چون دختركان كه لُعبت بيارايند، رافضى گورخانه منقّش كند و مىآرايد» اوّلاً خيرالبقاع در عالم كعبه است و ۱ هر سال خليفه بغداد كسوتها فرستد، منقّش مىكند و مىآرايد. اوّلاً پندارى بيرون از آن كه از شريعت اجنبى افتاده است، از عرف و عادت هم بيگانه است. اگر خليفه كسوتها نفرستد كعبه را نقصان دولت و كار او باشد؛ اين مصنّف بايستى كه رسولى به دارالخلافه فرستادى كه اين رسم و آيينِ دختركان است كه لعبت آرايند؛ مگر اين نصيحت مسموع بودى! آنگه اشرفالمنازل بعد از كعبه روضه مصطفى است - صلّى اللَّه على ساكنها - از بيرونش به مشك و زعفران و عود و عنبور و عبير و انواعِ طيب چُنان است كه ديوارِ اصل ظاهر نيست. بايست كه اين بيچاره مجبّر، فتواىِ مطلق بكردى كه اين رسم و آيين دختركان است ۲ و بدعت و قاعدتِ رافضيان است؛ تا نكردندى. و اين همه آوازه نيكنامىِ جمال الدّين موصلى و رضي الدّين بوسعد ورامينى ۳ در اطرافِ عالم نه از براىِ زينتِ كعبه و حليه روضه مصطفى است...؟ و همه علما و عقلا و فضلاى طوايف اسلام ايشان را بدان محمدت مىكنند كه كعبه و حظيره مصطفى در زر و نقره و مشك مىگيرند؛ پس اين ناصبى بايستى كه كسى به موصل فرستادى و بگفتى كه اين رسمِ دختركان است كه لعبت آرايند. و چون بر كعبه و روضه مصطفى ۴ عارى و عيبى نيست حليه و زينت، مگر بر شيعه آل مصطفى حرجى نباشد كه مشاهدِ ساداتِ علوى و مقابرِ اشرافِ فاطمى از خلوصِ اعتقاد سرها در عنان ۵آسمان كشيده دارند، و به زر و جواهر و پردههاى ۶
1.ن: «كه» ع - م - ب هيچ يك را ندارند.
2.م - ب - ن : + «كه لعبت را آرايند» در اينجا.
3.براى ترجمه جمال الدّين موصلى و رضى الدين بوسعد ورامينى، رجوع شود به تعليقه ۲۰۸.
4.ب: «بر كعبه و حظيره مصطفى». ن: «بر كعبه و حظيره و روضه مصطفى».
5.صفحه «۵۸۰» چاپ قديم
6.ن - ح - د: «و پرهاى». ولى مىتواند بود كه «بردهاى» به ضم باى عربى باشد.