65
نقض

پس اين تقرير و تشنيع و تكرار كه خواجه مى‏كند، بى‏فايده باشد و معنى. ۱
امّا آنچه گفته است كه: «ناقدانِ حضرتِ نبوّت بودند» نمى‏دانم كه ازين «ناقدى» چه خواسته است. اگر آن مى‏خواهد كه نقدِ قرآن و اخبار كردندى، اتّفاق است كه در عهدِ سيّد - عليه السلام - با نزولِ جبرئيل و قرآن، پندارم به قياس حاجت بنيفتد به دلالتِ اين آيت كه: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ * إنْ هُوَ إلاّ وَحْيٌ يُوحى‏».۲ و نيز ۳روا باشد كه باوجود و حضور سيّد انبيا تأويل آياتِ متشابهات كردندى؟۴ و اگر آن مى‏خواهد كه رسول در مصالح با ايشان مشورت كردى، درست است. پس خواجه اهل مشورت را از ناقدان باز نمى‏شناسد و اين لفظ اجرا كردن، از بى‏ادبى و بى‏علمى باشد و آنچه لازم است در اين اجرا زبانِ عقل بيان مى‏كند.
و آنچه حوالت كرده است كه «بنيادِ دين ايشان نهادند» از چنين لفظ موهم ۵اگر احتراز كرده بودى، شايستى، كه اتّفاق همه مسلمانان است كه بنيادِ دين و قاعده اسلام بارى تعالى نهاده است. قال تعالى: «إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإِسْلامُ».۶ و حوالتِ دين و شريعت به غيرِ خداى تعالى كردن، از غايتِ جهل و نادانى باشد و درين اطلاق كفر محض لازم است.
امّا آنچه حوالت به اجماع كرده است، شيعه اصوليّه، اجماع را منكر نباشند و يكى ۷ از چهار حجّت خود اجماعِ طايفه محقّه است. امّا فرق ميانِ حقّ و باطل در عقليّات به نظر در دليل توان دانستن.
و چون مصنّف دعوىِ علمِ اخبار ۸ و آثار كند، بايد كه انكار نكند كه روزِ سقيفه كه

1.يعنى: «و بى‏معنى».

2.آيه ۳ و ۴ سوره مباركه النجم.

3.صفحه «۵۹» چاپ قديم‏

4.ث: «با وجود حضرت رسالت تأويل آيات متشابهات نكردندى». م - ب: «بكردى».

5.ح - س: «از چنين لفظ و كفر هم».

6.صدر آيه ۱۹ سوره مباركه آل عمران.

7.«و يكى» آخرين كلمه موجود از نسخه عالم ربانى ميرزا محمد سامرّائى قدس سرّه است و به عبارت واضح‏تر آخرين عبارت آن نسخه، اين است: «اما آنچه حواله كرده است به اجماع، شيعه اصوليه اجماع را منكر نباشد و يكى» چنان‏كه در مقدّمه نقض و تعليقات آن، كه كتاب جداگانه مستقلى است، به‏تفصيل ياد كرده‏ايم.

8.م: «به اخبار».


نقض
64

درين فصل جمله شبهت‏ها زايل باشد و همه مقصودها حاصل. ۱ و الحمدُ للَّهِ ربِّ العالَمينَ كَما هُوَ أهلُه و مستحقُّه.
آنگه گفته است كه:
و اجماع است از چهار دليل: يكى اجماع است، ۲ و يكى دليلِ عقل است، ۳و يكى كتاب خداست، و يكى سنّتِ مصطفى است. پس اگر چنين بود كه رافضى مى‏گويد: ۴ اجماعِ مهاجر و انصار كه ايشان بودند، حُكّام بر خلق، و صدرِ اوّل بودند، و ناقدانِ حضرتِ نبوّت‏۵ بودند در هيچ كار حجّت نبودى. چه، پوشيده نيست كه اهلِ حلّ و عقد و بنا۶ نهادنِ اساس دين و قواعدِ اسلام ايشان بودند، به اجماع ايشان چه حاجت بودى كه هر كه به نسبت شريف‏تر بودى، امام اعظم و سلطانِ اكبر او بودى و بسى بودند كه درجه على داشتند.
امّا جوابِ ۷ اين كلمات آن است كه عجب آيد از نقصان و قلّتِ فضلِ ناقلى كه در كلمتى‏۸ نادرست چندين تكرار بكند و چند لفظ بگويد كه محتمِلِ يك معنى باشد و در جوابِ بعضى شروع ۹ برفت و جوابِ همه ملزم شد.
اما آنچه گفته است كه «اجماع مهاجر و انصار كه ايشان حُكّام بودند بر خلق و صدرِ اوّل بودند و ناقدانِ حضرتِ نبوّت بودند»، اَوَّلاً چون امامت فرع باشد بر اصل، خواجه مكلّف ۱۰ مخيّر۱۱ باشد و تركِ فرعى از فروع، پندارم كه نقصانِ ايمان نكند.

1.م - ث - ب: «حاصل شود». ح - س: «حاصل آيد».

2.ح - س: «كه اجماع امت از چهار دليل باشد». و عبارت اين دو نسخه بهتر است.

3.صفحه «۵۸» چاپ قديم‏

4.ح - س: «پس اگر چنين بودى كه رافضى دعوى مى‏كند و مى‏گويد».

5.ث - م - ب: «حضرت رسالت نبوّت».

6.از جواب مصنف رحمه اللَّه عليه در دو مورد كه نقل كلام اين مؤلف معترض را مى‏كند - چنانكه خواهد آمد - بر مى‏آيد كه اين كلمه در اصل كتاب بعض فضايح الروافض «بنياد» بوده است و قراين ديگر نيز آن را تقويت مى‏كند كه از آن جمله فارسى بودن «بنياد» است.

7.از «اما جواب» تا «و جواب همه ملزم شد» را دو نسخه ح - س ندارند.

8.ب - م: «حكمى». ث: «حكمتى».

9.كذا در همه نسخ «ع - ث - ب - م» و ح - س هم اصلاً ندارند. چنانكه گفتيم و به نظر مى‏رسد كه «شروح» يا «شرح» (هر دو به حاى مهمله) باشد و بنابر صحت متن «شروع برفت» به معنى «اقدام شد» خواهد بود.

10.ث: «مى‏گفت».

11.ب: «محير». م: «مجبر». ح - س: «مجبر».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429705
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به