پس اين تقرير و تشنيع و تكرار كه خواجه مىكند، بىفايده باشد و معنى. ۱
امّا آنچه گفته است كه: «ناقدانِ حضرتِ نبوّت بودند» نمىدانم كه ازين «ناقدى» چه خواسته است. اگر آن مىخواهد كه نقدِ قرآن و اخبار كردندى، اتّفاق است كه در عهدِ سيّد - عليه السلام - با نزولِ جبرئيل و قرآن، پندارم به قياس حاجت بنيفتد به دلالتِ اين آيت كه: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إنْ هُوَ إلاّ وَحْيٌ يُوحى».۲ و نيز ۳روا باشد كه باوجود و حضور سيّد انبيا تأويل آياتِ متشابهات كردندى؟۴ و اگر آن مىخواهد كه رسول در مصالح با ايشان مشورت كردى، درست است. پس خواجه اهل مشورت را از ناقدان باز نمىشناسد و اين لفظ اجرا كردن، از بىادبى و بىعلمى باشد و آنچه لازم است در اين اجرا زبانِ عقل بيان مىكند.
و آنچه حوالت كرده است كه «بنيادِ دين ايشان نهادند» از چنين لفظ موهم ۵اگر احتراز كرده بودى، شايستى، كه اتّفاق همه مسلمانان است كه بنيادِ دين و قاعده اسلام بارى تعالى نهاده است. قال تعالى: «إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإِسْلامُ».۶ و حوالتِ دين و شريعت به غيرِ خداى تعالى كردن، از غايتِ جهل و نادانى باشد و درين اطلاق كفر محض لازم است.
امّا آنچه حوالت به اجماع كرده است، شيعه اصوليّه، اجماع را منكر نباشند و يكى ۷ از چهار حجّت خود اجماعِ طايفه محقّه است. امّا فرق ميانِ حقّ و باطل در عقليّات به نظر در دليل توان دانستن.
و چون مصنّف دعوىِ علمِ اخبار ۸ و آثار كند، بايد كه انكار نكند كه روزِ سقيفه كه
1.يعنى: «و بىمعنى».
2.آيه ۳ و ۴ سوره مباركه النجم.
3.صفحه «۵۹» چاپ قديم
4.ث: «با وجود حضرت رسالت تأويل آيات متشابهات نكردندى». م - ب: «بكردى».
5.ح - س: «از چنين لفظ و كفر هم».
6.صدر آيه ۱۹ سوره مباركه آل عمران.
7.«و يكى» آخرين كلمه موجود از نسخه عالم ربانى ميرزا محمد سامرّائى قدس سرّه است و به عبارت واضحتر آخرين عبارت آن نسخه، اين است: «اما آنچه حواله كرده است به اجماع، شيعه اصوليه اجماع را منكر نباشد و يكى» چنانكه در مقدّمه نقض و تعليقات آن، كه كتاب جداگانه مستقلى است، بهتفصيل ياد كردهايم.
8.م: «به اخبار».