و متعلّمان در بلادِ شيعه، و بر ضروريّات دلالت گفتن از عقل و عُرف دور است و مُنْكِرَشْ به بىعقلى منسوب. و تازى و اشعارِ عرب، چون آلت است در دگر علوم؛ به هر طايفه خوانند، و هر كس كه نخواند ناقص العلم و عامىطبع باشد، و اين تشنيع را بنشايد.
و اما آنچه گفته است: «علماى شيعت درسِ قدح و مثالب خوانند»، حاشا عنهُم و بهحقيقت برين تصنيفْ امانت و ديانت مصنّف پديد است ۱ كه قدح و مثالب را منكر است «أ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أنْفُسَكُمْ»۲ پندارى نخوانده است.
اما آنچه گفته است: «پيشانىشان ۳ سياه باشد»، بيچاره نداند كه از كثرتِ سجود باشد. و سيماىِ مسلمانى گفته است: «نور باشد، و ايشان را پيشانى سياه باشد». عجب است كه در فصولِ گذشته عَلَمِ سياه را مدح گويد و ذمِّ علمِ سفيد كند و چون به پيشانى رسد، سفيد را منزلت نهد و سياه را مذمّت گويد. بارى تعالى چنين مصنّف را به خويشتن مشغول گرداناد.
و آنچه گفته است كه «علماى شيعت امر به معروف و نهى از منكر نكنند»، مگر كور است و نديده است عقودِ مجالس در بلادِ شيعه و امر به معروف و نهى از منكرات به حسب تمكين ظاهر است؛ وگر مقدّراً نكنند بارى چنگ و چغانه نزنند، و نرد و شطرنج نبازند ۴و خمر و فُقّاع نخورند؛ چنانكه علماى خواجه كه خود داند و بر ديگران پوشيده نماند. بارى تعالى توفيقِ خيرات و طاعات كرامت كُناد ما را و همه مؤمنان را بفضلِهِ و رحمتِهِ.
[ 209 ]
[ پاسخ به شبهه مؤلف فضائح در مسئله پذيرش شهادت و عدم ربط شهادت و گواهى با مذهب ]
[ اشاره به قبول گواهى شيعه و كثرت معتمدان شيعه نزد قاضى حسن استرآبادى ]
آنگه گفته است:
فضيحت چهل و يكم. رافضى براى ۵ يكديگر گواهى به عاريت دهند و در
1.م - ب - ن: «بديده است».
2.صدر آيه ۴۴ سوره مباركه بقره.
3.م - ب - ن: «پيشانى ايشان».
4.صفحه «۵۸۴» چاپ قديم
5.ع: «بر راى» و شايد بنا بر اين نسخ متن مراد آن است كه به سود يكديگر و صدق مدعايشان.