657
نقض

كفرآفرين خوانده است، و به طاعتِ خود چگونه اميد دارد كه جزا بر عمل نگويد، و روا دارد كه با هزار ساله طاعت مرد هالك باشد و با هزار ساله معصيت مرد ناجى باشد، كه خداى تعالى مالك الملك است؟ و به شفاعتِ انبيا چگونه اميد دارد كه بر هر يكى به معصيتى گران گواهى داده است از آدم تا به مسيح مريم - عليهم السلام - ؟ و به شفاعتِ مصطفى چگونه اميد دارد كه او را كافربچه خوانده است و پدر و مادرش را پيش از فرعون و هامان به دوزخ فرستاده است ۱ و او را شكم ۲ شكافته و از كفر و نجاستِ شِرْك بشسته است ۳ و بر زنِ زيدِ حارثه عاشق كرده؟ پندارم به قيامت شرم دارد از وى. و به شفاعتِ ائمّه خود ايمان ندارد ۴ و ايشان را به چندين ۵ تهمت ياد كرده؛ چنانكه ۶ اين مصنّف مجبّر درين كتاب. ۷ پس چون خواجه ناصبى را در آن بهشتِ بدان فراخى جاى ۸ نيست و نخواهد بودن، بايد كه قسمت در باقى نهد كه خواهد بودن. بايد كه قسمتِ آن كس باشد كه جزا بر عمل گويد، ۹و تفضّل روا دارد، و به شفاعتِ انبيا و ائمّه معترف باشد ۱۰ و از اهلِ توحيد و عدل و نبوّت و امامت باشد. ۱۱ و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.

[ 216 ]

[ آمين گفتن در نماز و دورى شيعه از اين فعل و دفع شبهه شباهت داشتن به يهود ]

آنگه گفته است:
فضيحت چهل و نهم. رافضى و جهود از ثوابِ آمين محروم باشند. رافضى در

1.ع - م - ب - ن: «فرستاده‏اند».

2.ب «اشكم». و در آنندراج گفته: «اشكم به كسر اوّل و فتح ثالث (فارسى) به معنى شكم. شاعرى در هجو گفته: اشكمش آمد فراخ او را ز بطن مادرش‏ شور پشتى دارد از پشت پدر آن بدلجام‏ (نقل از فرهنگ انجمن آراى ناصرى)».

3.ع - م - ب - ن: «بشسته‏اند». ح - د: «بشسته».

4.ع - م - ب - ن: «ندارند».

5.ع: «به چندينى».

6.ع - م - ن: «كه». ب هيچ يكى را ندارد.

7.ح - د : + «آورده».

8.ح - د: «وجبى جاى».

9.صفحه «۵۹۷» چاپ قديم‏

10.ع - ب - ن: «باشند».

11.ع - م - ب - ن: «اند» (به جاى «باشد»). ح - د: «است».


نقض
656

امّا جوابِ آنچه گفته است كه «عجب است كه صحابه پاك كه مجاورانِ حضرت نبوّت بودند، حق بنديده‏اند امّا بوجعفر طوسى و بوجعفر بابويه (و اسماى علما برده) كه بعد از پانصد سال بديدند»، من انكار نمى‏كنم كه صحابه حق نديدند، امّا اين ردّ بر خواجه ناصبى است كه گويد: عبداللَّه و عبدالمطّلب و بوطالب با نورِ مصطفى و مجاورت آن نور بنديده‏اند، ۱ و آن معجزات قبول نكردند، و ايشان همه با آن قربت و قرابت به دوزخ روند، امّا ريسمان‏فروش و شانه‏تراش و حلّاج ۲ كه ۳ از بعدِ ۴ پانصد سال آمده‏اند، ناجى‏اند و همه به بهشت شوند. اگر آن عجب است، اين عجب‏تر است؛ تا خواجه دگرباره بداند كه [ نجات و هلاك ] به شهر و پيشه تعلّق ندارد و قياس بكند تا خود علم الهدى و اين دو بوجعفر و دو مفيد و غيرِ ايشان با علماى نواصب مقابل هستند يا نه؟ و چون بهترند، مجاملتى بكند كه معصيت هر چند كمتر، بهتر.
و امّا آنچه گفته است كه «نامِ صحابه در توراة و انجيل بوده است»، دگرباره اين دعوى نو است خواجه را كه آرزو مى‏كند. ۵ همه سال انكار مى‏كند كه نام اهل ۶البيت روا نباشد كه بر عرشِ خداى باشد، و نه در كتبِ انبيا؛ امّا نامِ صحابه در كتب اثبات مى‏كند! اگر شرمى بداشتى، مگر دست از تمنّاىِ محال بداشتى، و با حق صلح كردى و باطل بگذاشتى.
اما آنچه گفته است كه «مشابهت دارند به جهودان و گويند: ما به بهشت شويم و ديگران نشوند»؛ جوابش آن است كه معلوم است همه عقلا را كه به بهشت، يا به تفضّلِ خدا شوند يا به ايمان و طاعتِ خويش، يا به شفاعتِ انبيا و مصطفى و ائمّه هدى؛ و قسمتْ بيش ازين نيست. و بحمد اللَّه و منِّهِ ناصبيان و خارجيان را ازين هيچ نصيب نيست: اوّلاً به فضلِ خدا چگونه طمع دارد آن كس كه خداى را به دنيا ظالم و

1.ح - د: «با مجاورت نور مصطفى آن نور نديدند».

2.ح - د : + «و جولاهه» در اينجا.

3.م - ب «كه» را ندارند.

4.م - ب - ح - د: «بعد از». ن: «بعد».

5.ع - ن: «كه خواجه را آرزو مى‏كند». م - ب: «كه اين دعوى نوى است كه خواجه آرزو مى‏كند». ح - د: «اين دعوى نو است كه خواجه آورده».

6.صفحه «۵۹۶» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430737
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به