و هفتم سورة الأنفال است با توبه از سبع طول. ۱ تا هم خبرِ رسول - صلى اللَّه عليه و آله - درست باشد، و هم قولِ قرّا و علما حقيقةً. و علىّ بن الحسين الواقدى و غيرِ او در كتب آوردهاند كه اين هر دو يك سوره است، و اگرچه دو نويسند؛ تا بداند كه قرائتْ دگر باشد و كتابتْ ديگر. و ابن مهران از مُقريانِ معتبر است، سنّى است، نه رافضى؛ قولش حجّت باشد در كتاب المقاطع و المبادى، در وقوف آورده كه سوره «و الضّحى» و «ألم نشرح» يك سوره است. برگيرد و بخواند تا بداند. و اين صورت بدان ماننده است كه مذهبِ خواجه ناصبى چنان است كه «آمين» از خاتمه «فاتحه» است و تاركِ آن ملحد و رافضى است. با اين همه در هيچ مصحفى ننوشتهاند و مصحفى ۲ به خطِّ عثمان بن عفّان در جامعِ دمشق هست بر سرِ تربتِ أمّ كلثوم و در آخر «الحمد» «آمين» ننوشته است. اكنون از سه وجه خالى نيست: يا خدا و مصطفى و عثمان و همه صحابه ندانستهاند آنچه خواجه ناصبى دانسته، يا مصحفها همه به خطا نوشتهاند، يا خود «آمين» نه از «الحمد» است. پس درست شد كه آن ۳دوگانه محال است، كه خدا و رسول - صلى اللَّه عليه و آله - و أئمّه عالمترند از ناصبيان، و مصاحف همه درست است؛ امّا خواجه دروغ مىگويد و «آمين» نه از «الحمد» است. اگر هست و شايد كه ننويسند، اين نيز دو سوره است و شايد كه چهار سوره نويسند كه قرائتْ دگر باشد و كتابتْ دگر. و اگر روا باشد ۴ كه خواجه ناصبى صد و پنجاه سال است كه به دروغ و تقيّه لاف مىزند و مذاهب را به كورىِ رافضيان يكى مىخواند و مىگويد: مذهب ابوحنيفه و شافعى يكى است، اگر جوامع ۵ و مدارس و منابر و فقها و علما [ را ]كه مختلف و مخالفاند يكى داند و آن دو مذهب را يكى خواند، فضيحت نيست، پس دو سوره يكى خواندن نيز فضيحت نباشد. تا اين دليل و حجّتها با آن شبهتها قياس كند.
1.طُوُل، جمع «طولى» است مؤنث أطول. قال الطريحى رحمه اللَّه عليه فى مجمع البحرين في «ثنى»: «اُعطيت السبع الطول مكانَ التوراة، و اُعطيت المائتين مكان الإنجيل، و اُعطيت المثاني مكان الزبور، و فضّلت بالمفصّل». و طبرسى رحمه اللَّه عليه نيز همين را در فن چهارم از فنون هفتگانه مقدمه مجمع البيان نقل كرده است، و همچنين ساير مفسران و علماى حديث.
2.ح: «و مصحف».
3.صفحه «۶۱۳» چاپ قديم
4.د: «و اگر گو روا باشد».
5.اصل (يعنى ح - د): «اگر جامع».