685
نقض

ضرورت ۱ رخصت داده‏اند كه چون بنى‏هاشم از اخماس ممنوع و محروم باشند، به قدر حاجت زكاة بديشان شايد دادن؛ و محقّقانِ شيعه بر آن عمل نكنند.
و حديث خُمْس چنان است كه نوشته است و بيان كرده و شرح آن اين كتاب احتمال نكند. دلالات از قرآن و اخبار و اجماعِ شيعت در كتب مسطور است؛ ببايد ديدن و بخواندن تا شبهت زايل شود.

[ 227 ]

[ تهمت‏هاى مؤلف فضائح به شيعه و مشابهت‏سازى ميان شيعه و يهود ]

[ اثبات مشابهت داشتن مجبره و ناصبيان با يهود و دفع شبهه مؤلف فضائح ]

[ منكران نص بر امام معصوم و قائلان به قياس، مشابهان واقعى يهود ]

[ غالبيت شيعه و بحث از زبونى و مغلوبيت مذاهب و فرقه‏ها ]

آنگه گفته است:
فضيحت شصتم. بگفته‏ايم كه رافضيان ۲ به همه چيزى مشابهت دارند به جهودان: خداى تعالى مَنّ و سَلْوى‏ مى‏فرستاد، جهودان به بدلِ آن سير و پياز مى‏خواستند. خداى تعالى مى‏گفت: بدتر مى‏خواهيد و بهتر ردّ مى‏كنيد؟ آنگه گفت: «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ»۳ كار رافضى ۴ هم چنين است؛ همواره مذلّت مى‏كشند و لعنت و دشنام مى‏شنوند و به گوش نمى‏زنند ۵ و همه را هم ۶ درويشى باشد و از كمتر خربنده‏اى بترسند و گويند: رسول خدا درويش بوده است، و على همه روزه گرسنه بودى و قدرى پِسْتِ جو ۷ خوردى، و فاطمه را چادر پشمين بود چند جايگاه برگِ ۸ خرما بردوخته. ۹ همه دروغ گويند. اگرچه به اوّل چيزى نداشتند، امّا خداى تعالى دنيا به طفيلِ آخرت در برِ ايشان نهاد و در دنيا زهد اختيار كردند و از وجهِ حلال خوردند،

1.ن: «عند الضرورة». درست و به اسلوب صحيح عربى؛ و در غير آن: «عند ضرورت»، چنانكه در متن است. و اين استعمال در اين قبيل موارد در كتب قديمه، مانند النقض و تفسير ابوالفتوح رحمه اللَّه عليه و نظاير آنها، به طور وفور به كار رفته و مرسوم آن زمان بوده است. و براى تحقيق در آن، رجوع شود به تعليقه ۲۲۱.

2.ح - د: «رافضى».

3.از آيه ۶۱ سوره مباركه بقره.

4.مراد از «رافضى» چون جنس است، از اين روى فعل‏ها را جمع آورده است.

5.ح - د: «و دشنام مى‏شنود و به گوش نمى‏برد» (و افعال ساير جمله‏ها را نيز مفرد آورده است).

6.ع - م: «همه». ن - ب - ح - د: «همت».

7.م - ن: «پوست». ح: «بست» (با باى عربى كه به يك نقطه باشد). و «پست» (به كسر باى فارسى و سكون سين و به تاء در آخر) به معنى «سويق» است.

8.ح: «به برگ».

9.ح - د: «دوخته بود».


نقض
684

[ 226 ]

[ مسئله حرمت زكات دادن به بنى هاشم و دفاع از حلال بودن آن ]

[ مذهب شيعه در حكم زكات دادن به بنى هاشم ]

[ دلالت قرآن و اخبار و اجماع بر مشروعيت خمس ]

آنگه گفته است:
فضيحت پنجاه و نهم. رسول زكاة بر بنى هاشم به‏حرام ۱ كرده است؛ رافضى مخالفتِ فرمانِ رسول كند و گويد: زكاة به بنى‏على شايد دادن. و گويد: در همه چيزى از انواعِ تجارات و مرابحات و كسبْ خمس است به خلافِ شرع. و سهمى از بهرِ قائم در زيرِ زمين بايد كردن تا چون بيايد برگيرد؛ اگرنه به امانت مى‏سپرند. اصاغر عن اكابر وصيّت مى‏كنند تا چون بيايد بدو دهند و اين مخالفتِ امّت است و گنج نهادن نهى است.
اما جواب اول ۲ كه «رسول - عليه السلام - زكاة بر بنى‏هاشم به حرام كرده است» خطايى عظيم است كه خداى تعالى كرده است كه حلال‏كننده و حرام‏كننده خدا است كه عالم الذّات است و مصالح شناسد و مخالفتِ قولِ رسول آن كرده باشد كه فَدكى كه رسول - عليه السلام - به فاطمه دهد، بازستاند و در آن تصرّف كند؛ تا خواجه مجبّر تاريخ‏هاىِ كُهَنْ فراموش نكند.
و اما آنچه گفته است كه «شيعت را مذهب است كه زكاة به بنى هاشم شايد دادن» هم خطا است و دروغ است، كه به مذهبِ شيعت چنان است كه زكاة و صدقه بر بنى‏هاشم حرام است؛ به دلالتِ اين خبر كه روزى خرما آورده بودند تا رسول بر فقرا خرج كند. حسنِ على كوچك بود؛ يكى برداشت و در دهان نهاد. سيّد گفت: نه! ۳ دست در كرد و از دهانش به در كشيد و گفت: «لا تحلّ الصّدقةُ لي و لا لأهلِ بيتي». پس زكاة و صدقه ازينجا بر بنى‏هاشم بأسْرِهِمْ ۴ حرام است؛ وگرچه فرزندانِ بُولَهَبْ باشند بر سبيل ۵تقدير. تا آن دروغ دگرباره در نَحْرِ مجبّرش بماند. امّا بهرى فقهاى شيعت عِنْدَ

1.م - ب - ن - ح - د: «حرام».

2.يعنى جواب قسمت اول اعتراض.

3.م - ب - ن: «گفت نه» را ندارند.

4.ح - د: «بأسرها». در منتهى الارب گفته: «أسر بالفتح رسن و دوال و منه: هذِهِ لَكَ بأسرِهِ؛ يعنى اين مر تراست با دوال؛ يعنى اين همه تو را است، بر قياس هذا لك بِرُمّته». و مراد آن است كه همه و همگى نظير؛ «بجملته» و «بحذافيرها».

5.صفحه «۶۲۱» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429707
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به