689
نقض

صحابه بود، و آنچه از حاطب بن أبى بَلْتَعَه بماند، هفت‏صد هزار درم و چهارهزار دينار بود. و آنچه از زيد بن ثابت بماند، چهارصد و سى هزار دينار بود و ده هزار درم به مصر و سى‏صد و بيست و پنج هزار دينار متاع. و آنچه از مَسْلَمَة بن مخلّد ۱ بماند به صدهزار دينار برآمد. و آنچه از محمّد بن مَسْلَمَة الانصارى بماند، به سى‏هزار دينار و به صد و ده هزار درم بر آمد با دويست ۲ و پنجاه شتر و سه هزار گوسفند. و آنچه از عُقْبَة بن عامر الجُهَنى بماند صدهزار درم و چهل‏هزار دينار برآمد. و از عبداللَّه بن ربيعه پنجاه هزار دينار * بماند ۳از عَقار و پانصد هزار درم نقد، و چهل هزار دينار. و آنچه از يعلى بن اميّه بماند به هزارهزار دينار و صدهزار دينار * ۴ صامت و ناطق برآمد. و آنچه از حكيم بن حزام القرشى بماند و او را صد و بيست سال بود، يك سرايش معاويه در مكّه به پنجاه هزار دينار بخريد از ورثه، و زكاةِ مالش چهل هزار دينار بود. و آنچه از حُوَيْطِبْ بن عبدالْعُزّى ۵ بماند و او را صد و بيست سال بود، شصت هزار دينار. و از بوهريره صدهزار دينار بماند. و مالِ انسِ مالك و فرزندان او را قياس نبود. و از فرزندانِ بوبكر با سخاوت و مروّتِ ايشان چندانى بماند كه حدّش نبود و زربقپان ۶ مى‏سختند ۷ و از عبداللَّه بن عمرو بن عاص دويست هزار دينار بماند. و از

1.فيروزآبادى گفته: «مسلمة كمرحلة ابن مخلد (بضم الميم و فتح الخاء المعجمة و تشديد اللام كما في الإصابة) ابن الصامت الخزرجي الساعدي، توفّي سنة اثنتين و ستّين».

2.م - ب - ن: «و دويست».

3.صفحه «۶۲۵» چاپ قديم‏

4.ن عبارت ميان دو ستاره را ندارد.

5.ع: «العبد العزى».

6.ع: «بقبان». ن: «بقيان». ح: «بكپال». د: «بكپان». در منتهى الارب گفته: «قبان كشدّاد، كپان كه ترازوى يك پله باشد». و در غياث اللغات گفته: «كپان بالفتح و باء فارسىِ مشدّد، ترازوى كلان كه بدان هيزم و قماش و جز آن مى‏سنجند و وزن كنند و به هندى تك گويند (از كشف و برهان، و در سراج به تخفيف باى فارسى نيز آمده) و نص عبارت برهان اين است: «كپان بر وزن و معنى قپان است و آن ترازويى است كه يك پله دارد و به جاى پله ديگر سنگ از شاهين آن آويزند و به لغت رومى قسطاس گويند». و در قاموس و غير آن نيز تصريح كرده‏اند كه آن عربى نيست، بلكه معرّب است.

7.م - ب - ن: «مى‏كشيدند». ح - د: «مى‏سنجيدند». و در غياث اللغات گفته: «سختن بالضم و به فتح نيز به معنى سنجيدن است (از مدار و برهان)».


نقض
688

وصايت كرد، بيرونِ تَرَكَتْ ۱ تا به غازيانِ اسلام دهند با صد و پنجاه اسب سبيلى، و هزار و پانصد شتر از بهر سبيل. ۲ و آنچه از عثمانِ عفّان بازماند هزار هزار درم بود و دويست و پنجاه هزار دينار، و صد و پنجاه اسب، و دو هزار شتر، و اين همه غوغا ۳ به غارت كردند. و آنچه از زبير بماند پنجاه و چهار هزار درم، و به مصر و اسكندريه ۴و مكّه و مدينه و كوفه ضِياع بسيارش بماند به چهل هزار درم. و آنچه از طلحه بماند ضِياع و عقار ۵ به هشتاد هزار دينار برآمد و دو هزارهزار درم و پانصد هزار درم نقد، و چهارصد هزار دينار نقد، و به سخاى او در عرب ديگرى نبود، تا كنيزكش حكايت كرد كه روزى بود ۶ كه صد هزار درم به يك دفعه بدادى ۷ و هر روز دويست تن را طعام دادى، و دويست و بيست بنده، و چهارصد شتر آب‏كش بماندش با ۸ گوسفند و گاو بسيار، و هر سال به هزارهزار درم او را غلّه ملك بود، و دويست هزار دينار در تجارت بودش. و آنچه از خَبّاب بن الأَرَتّ بماند پنجاه هزار درم بود، و او از درعويشان ۹

1.م - ب - ن: «بيرون از تركه».

2.در غياث اللغات گفته: «سبيل به معنى راه و طريق و به معنى وقف نيز آمده و به معنى آب و شربتى كه در راه خدا وقف كنند». و در آنندراج گفته: «فارسيان وقف را به معنى مطلق وقف استعمال كنند، هر چيز كه باشد عموماً».

3.در منتهى الارب گفته: «غوغاء بالفتح و المد، ملخ، چون پر برآورد يا وقتى كه رنگش مايل به سرخى گردد، و كرمكى است شبيه به پشه كه جهت ضعف گزيدن نتواند و مگس ريزه، و به سمى الغوغاء من الناس». و در نهايه گفته: «في حديث عمر قال له ابن عوف: يحضرك غوغاء الناس، أصل الغوغاء الجراد حين يخفّ للطيران، ثم استعير للسفلة من الناس و المتسرعين إلى الشرّ، و يجوز أن يكون من الغوغاء الصوت و الجلبة لكثره لغطهم و صياحهم».

4.صفحه «۶۲۴» چاپ قديم‏

5.در منتهى الارب گفته: «عقار كسحاب، زمين و آب و مانند آن، و منه: ما له دار و لا عقار؛ أي شي‏ء. و گياه كه مواشى را خسته گرداند و بهترين گياه و منزل و درخت خرما و رنگ سرخ و رخت و اسباب خانه. يقال: بيت كثير العقار، أي كثير المتاع، و برگزيده رخت و اسباب كه جز در عيد و نحو آن استعمال نكنند و قد تضم». و نيز در منتهى الارب گفته: «ضيعه بالفتح، آب و زمين و مانند آن و بسيار برآمد از غله و جز آن... و ضيع كعنب و ضياع كرجال و ضيعات جمع».

6.م - ب - ن: «روزى بودى».

7.ع: «بداد».

8.ب - ن: «تا».

9.م - ب - ن - ح - د: «درويشان» (و در اينجا به عين مهمله ضبط شده است و در سابق به غين معجمه ضبط شده بود) و در تعليقات نقل قول لغويان را خواهيم كرد، إن شاء اللَّه. رجوع شود به تعليقه ۲۲۲.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398827
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به