صحابه بود، و آنچه از حاطب بن أبى بَلْتَعَه بماند، هفتصد هزار درم و چهارهزار دينار بود. و آنچه از زيد بن ثابت بماند، چهارصد و سى هزار دينار بود و ده هزار درم به مصر و سىصد و بيست و پنج هزار دينار متاع. و آنچه از مَسْلَمَة بن مخلّد ۱ بماند به صدهزار دينار برآمد. و آنچه از محمّد بن مَسْلَمَة الانصارى بماند، به سىهزار دينار و به صد و ده هزار درم بر آمد با دويست ۲ و پنجاه شتر و سه هزار گوسفند. و آنچه از عُقْبَة بن عامر الجُهَنى بماند صدهزار درم و چهلهزار دينار برآمد. و از عبداللَّه بن ربيعه پنجاه هزار دينار * بماند ۳از عَقار و پانصد هزار درم نقد، و چهل هزار دينار. و آنچه از يعلى بن اميّه بماند به هزارهزار دينار و صدهزار دينار * ۴ صامت و ناطق برآمد. و آنچه از حكيم بن حزام القرشى بماند و او را صد و بيست سال بود، يك سرايش معاويه در مكّه به پنجاه هزار دينار بخريد از ورثه، و زكاةِ مالش چهل هزار دينار بود. و آنچه از حُوَيْطِبْ بن عبدالْعُزّى ۵ بماند و او را صد و بيست سال بود، شصت هزار دينار. و از بوهريره صدهزار دينار بماند. و مالِ انسِ مالك و فرزندان او را قياس نبود. و از فرزندانِ بوبكر با سخاوت و مروّتِ ايشان چندانى بماند كه حدّش نبود و زربقپان ۶ مىسختند ۷ و از عبداللَّه بن عمرو بن عاص دويست هزار دينار بماند. و از
1.فيروزآبادى گفته: «مسلمة كمرحلة ابن مخلد (بضم الميم و فتح الخاء المعجمة و تشديد اللام كما في الإصابة) ابن الصامت الخزرجي الساعدي، توفّي سنة اثنتين و ستّين».
2.م - ب - ن: «و دويست».
3.صفحه «۶۲۵» چاپ قديم
4.ن عبارت ميان دو ستاره را ندارد.
5.ع: «العبد العزى».
6.ع: «بقبان». ن: «بقيان». ح: «بكپال». د: «بكپان». در منتهى الارب گفته: «قبان كشدّاد، كپان كه ترازوى يك پله باشد». و در غياث اللغات گفته: «كپان بالفتح و باء فارسىِ مشدّد، ترازوى كلان كه بدان هيزم و قماش و جز آن مىسنجند و وزن كنند و به هندى تك گويند (از كشف و برهان، و در سراج به تخفيف باى فارسى نيز آمده) و نص عبارت برهان اين است: «كپان بر وزن و معنى قپان است و آن ترازويى است كه يك پله دارد و به جاى پله ديگر سنگ از شاهين آن آويزند و به لغت رومى قسطاس گويند». و در قاموس و غير آن نيز تصريح كردهاند كه آن عربى نيست، بلكه معرّب است.
7.م - ب - ن: «مىكشيدند». ح - د: «مىسنجيدند». و در غياث اللغات گفته: «سختن بالضم و به فتح نيز به معنى سنجيدن است (از مدار و برهان)».