69
نقض

باشد، حوالت نشايد كردن به مخالفت و خصومتِ صحابه رسول، و چون جماعتى امامت به اختيار و اجماع گويند، و جماعتى به نصّ و شرطِ ۱ عصمت، اين بر حساب آن جمله بايد گرفتن كه خواجه در مواضعى به دليل آورده كه «اختلاف اُمّتي رحمةً» تا شبهت زايل باشد و مقصود حاصل.

1.ع: «به شرط».


نقض
68

لعنت و اين تشنيع كه اين مصنّف مجبّر كرده است و زده، به حقّ است بايد كه اوّل در آن جماعت رسد كه كِبار مهاجر و انصار بودند، آنگه درين جماعت كه بعد از پانصد و اند سال انكارِ امامت و بيعتِ اختيار مى‏كنند، تا درين يك فصل ۱ به انصاف نظر كنند و بدانند ۲ كه انكارِ اختيار در امامت، نه كفر است و نه ضلالت كه دوازده شخصِ معروفِ معتبر در يك مجلس همه انكار كردند بر آن بيعت، و كلماتى گفتند به عباراتى‏۳ مختلفه، همه مشتمل بر يك معنى كه در حقِ‏ّ امامتِ علىِ‏ّ مرتضى است،۴ و اخبار متواتر از رسول - صلى اللَّه عليه و آله - روايت كردند. و بوسفيانِ حرب كه پدرِ خال المؤمنين خواجه است، اين روز به درِ حجره على آمد و از قريش بود و به آواز بلند اين بيت‏ها مى‏خواند:

بني هاشمٍ لا تُطمِعوا النّاسَ فيكُمُ‏و لا سيّما تَيْمُ بنُ مُرَّةَ أو عَدِيّ‏
فما الأمرُ إلّا فيكُم و إليكُمُ‏و ليس لها إلّا أبو حسنٍ عَليّ‏
أبا حسنٍ فَاشْدُدْ بها كفَّ حازمٍ‏فإنّك بالأمر الّذي يُرتَجى مَلِيّ۵
و خزيمه ثابت ذو الشّهادتين كه محلّ و مرتبتِ او در صحابه بدان حدّ بود كه به‏گواهىِ او تنها بى‏غيرى، سيّد - عليه السلام - حكم كردى، چون بشنيد كه ۶بر بوبكر بيعت كردند، بر آن انكار كرد و اين بيت‏ها مى‏خواند:

ما كنتُ أحْسَبُ هذا الأمر منصرفاًعن هاشمٍ ثمّ منها عن أبي حَسَنِ‏
أليس أوّلَ منْ صَلّى لِقِبْلَتِهم‏و أعرفَ النّاسِ بالآثارِ و السُّنَنِ‏
و آخِرَ النّاسِ عَهْداً بالنّبيّ و مَن‏جبريلُ عونٌ له في الغسلِ و الكَفَنِ‏
مَنْ فيه ما فيهمُ لا يَمتَرونَ به۷
و ليس في القومِ ما فيهِ من الحَسَن‏

ماذا الّذي رَدَّكُم عنه فنَعْلَمُه‏ها إنّ بيعتَكم من أغبَنِ الغَبَنِ۸
و چون بوبكر بوقُحافه، در اوّلِ عهدِ خلافت به اُسامه زيد مى‏نويسد كه «مِن أبي بكرٍ خليفةِ رسولِ اللَّه إلى‏ اُسامةِ بن زيدٍ» اسامه به انكار بر وى جواب برين وجه مى‏نويسد: «مِنَ الأمير اُسامةِ بن زيدٍ إلى عتيقِ بن أبي قُحافة: أمّا بعد فإذا أتاك كتابي هذا فالحق بمكتبك، ۹ فإنّ رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله - بعثني أميراً و بعثك أنت و صاحبك في الخيل، ۱۰و أنا أميرٌ عليكما كما أمّرني رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله - » إلى آخره.
و اگر به ذكر آنچه مهاجر و انصار گفتند درين معنى مشغول شويم، كتاب‏ها خواهد و روزگارها بايد و ما را اين قدر كفايت است. پس در حكمى كه بهرى از اصحاب اقرار كنند و گروهى انكار كنند و عقل را در آن تردّدى باشد، اگر شيعت را در آن خلاف ۱۱

1.ث - م - ب: «تا در اين فصل».

2.ح: «تا در نزديك اهل فضل نظر كند و بداند».

3.ع - ث - ب: «به عبارتى»، ح: «بر عبارات».

4.ح: «كه خود امامت با علىّ مرتضى است».

5.اين سه بيت را علم الهدى رحمه اللَّه عليه در فصول مختاره از العيون و المحاسن مفيد رحمه اللَّه عليه نقل كرده و با آنها به‏تفصيل استدلال بر حقانيت امامت بلافصل اميرالمؤمنين عليه السلام كرده (ج ۲، چاپ اوّل، ص ۵۲) و ما بيانات او را در ذيل ص ۳۲-۳۳ چاپ اول نقض ترجمه به فارسى هم كرده‏ايم.

6.صفحه «۶۲» چاپ قديم‏

7.اين مصراع در بعضى كتب معتبره چنين است: «من فيه ما في جميع الناس كلّهم».

8.اين اشعار را علم الهدى رحمه اللَّه عليه در فصول مختاره به ربيعة بن الحارث بن عبدالمطلب نسبت داده، و قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در مجلس سوم مجالس المؤمنين به فضل بن عباس بن عتبه نسبت داده، و سيد على خان مدنى رحمه اللَّه عليه در الدرجات الرفيعة نقلاً از مناقب خوارزمى به عباس بن عبدالمطلب نسبت داده، و از تفسير قاضى بيضاوى و نيشابورى نقل كرده كه آنها از حسان بن ثابت است، و به نقل از ابن حجر در الاصابه گفته كه آنها از فضل بن عباس بن عتبه است. و مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار (ج ۲۸، ص ۳۵۲) از شرح ابن ابى الحديد نقل كرده كه آنها را يكى از فرزندان ابولهب بن عبدالمطلب سروده است و در تعليقات، چاپ اوّل، ص ۳۱ ترجمه اين اشعار نيز نقلاً از روضة الصفا مذكور است.

9.كذا فى النسخ. پس مى‏تواند بود كه اشاره به آن باشد كه ابوبكر قبل از بعثت رسول اكرم معلم كتاب بود؛ يعنى مكتب‏دار؛ چنانكه مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار در خاتمه مطاعن ابوبكر (ج ۳۰، ص ۵۱۸) گفته: «و كان [ أي أبوبكر ]في الإسلام خياطاً و فى الجاهلية معلّم الصبيان...». و مراد آن باشد كه تو برو پى مكتب‏دارى‏ات، و تو را شايستگى امامت و خلافت مسلمين نيست. و مى‏تواند بود كه صحيح «بمكانك» يا «بمركزك» يا «بكتيبتك» باشد و مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار (ج ۲۹، ص ۹۳) در باب «ما كتب أبوبكر إلى جماعة يدعوهم إلى البيعة» روايتى از احتجاج طبرسى نقل كرده و در آن به جاى كلمه مورد بحث عبارت: «انظر بمركزك و لا تخلف» آمده است و مجلسى رحمه اللَّه عليه آن را چنين معنى كرده: «انظر بمركزك، أي إلى مركزك و محلّك الذي أقامك فيه النبي صلى اللَّه عليه و آله من عسكري و أمرك أن تكون فيهم، أو من كونك رعيّة لأميرالمؤمنين عليه السلام، أو اُنظر فى أمرك و مقامك». و از اين بيان، معنى «مكانك» نيز روشن شد. و اما «كتيبتك» شايد به اين اعتبار باشد كه كتيبه به معنى لشكر و سپاه است و چون ابوبكر تحت امارت اسامة بن زيد و جزء سپاه اسلام بوده است، از اين روى «كتيبتك» تعبير شده است. طالب تفصيل به كتب اخبار و سِيَر كه امور مربوط به بيعت ابوبكر را متضمن است، مراجعه كند؛ زيرا اين مقام گنجايش بسط بيش از اين را ندارد.

10.صفحه «۶۳» چاپ قديم‏

11.ح: «خلافى».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398895
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به