لعنت و اين تشنيع كه اين مصنّف مجبّر كرده است و زده، به حقّ است بايد كه اوّل در آن جماعت رسد كه كِبار مهاجر و انصار بودند، آنگه درين جماعت كه بعد از پانصد و اند سال انكارِ امامت و بيعتِ اختيار مىكنند، تا درين يك فصل ۱ به انصاف نظر كنند و بدانند ۲ كه انكارِ اختيار در امامت، نه كفر است و نه ضلالت كه دوازده شخصِ معروفِ معتبر در يك مجلس همه انكار كردند بر آن بيعت، و كلماتى گفتند به عباراتى۳ مختلفه، همه مشتمل بر يك معنى كه در حقِّ امامتِ علىِّ مرتضى است،۴ و اخبار متواتر از رسول - صلى اللَّه عليه و آله - روايت كردند. و بوسفيانِ حرب كه پدرِ خال المؤمنين خواجه است، اين روز به درِ حجره على آمد و از قريش بود و به آواز بلند اين بيتها مىخواند:
بني هاشمٍ لا تُطمِعوا النّاسَ فيكُمُو لا سيّما تَيْمُ بنُ مُرَّةَ أو عَدِيّ
فما الأمرُ إلّا فيكُم و إليكُمُو ليس لها إلّا أبو حسنٍ عَليّ
أبا حسنٍ فَاشْدُدْ بها كفَّ حازمٍفإنّك بالأمر الّذي يُرتَجى مَلِيّ۵
و خزيمه ثابت ذو الشّهادتين كه محلّ و مرتبتِ او در صحابه بدان حدّ بود كه بهگواهىِ او تنها بىغيرى، سيّد - عليه السلام - حكم كردى، چون بشنيد كه ۶بر بوبكر بيعت كردند، بر آن انكار كرد و اين بيتها مىخواند:
ما كنتُ أحْسَبُ هذا الأمر منصرفاًعن هاشمٍ ثمّ منها عن أبي حَسَنِ
أليس أوّلَ منْ صَلّى لِقِبْلَتِهمو أعرفَ النّاسِ بالآثارِ و السُّنَنِ
و آخِرَ النّاسِ عَهْداً بالنّبيّ و مَنجبريلُ عونٌ له في الغسلِ و الكَفَنِ
مَنْ فيه ما فيهمُ لا يَمتَرونَ به۷
و ليس في القومِ ما فيهِ من الحَسَن
ماذا الّذي رَدَّكُم عنه فنَعْلَمُهها إنّ بيعتَكم من أغبَنِ الغَبَنِ۸
و چون بوبكر بوقُحافه، در اوّلِ عهدِ خلافت به اُسامه زيد مىنويسد كه «مِن أبي بكرٍ خليفةِ رسولِ اللَّه إلى اُسامةِ بن زيدٍ» اسامه به انكار بر وى جواب برين وجه مىنويسد: «مِنَ الأمير اُسامةِ بن زيدٍ إلى عتيقِ بن أبي قُحافة: أمّا بعد فإذا أتاك كتابي هذا فالحق بمكتبك، ۹ فإنّ رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله - بعثني أميراً و بعثك أنت و صاحبك في الخيل، ۱۰و أنا أميرٌ عليكما كما أمّرني رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله - » إلى آخره.
و اگر به ذكر آنچه مهاجر و انصار گفتند درين معنى مشغول شويم، كتابها خواهد و روزگارها بايد و ما را اين قدر كفايت است. پس در حكمى كه بهرى از اصحاب اقرار كنند و گروهى انكار كنند و عقل را در آن تردّدى باشد، اگر شيعت را در آن خلاف ۱۱
1.ث - م - ب: «تا در اين فصل».
2.ح: «تا در نزديك اهل فضل نظر كند و بداند».
3.ع - ث - ب: «به عبارتى»، ح: «بر عبارات».
4.ح: «كه خود امامت با علىّ مرتضى است».
5.اين سه بيت را علم الهدى رحمه اللَّه عليه در فصول مختاره از العيون و المحاسن مفيد رحمه اللَّه عليه نقل كرده و با آنها بهتفصيل استدلال بر حقانيت امامت بلافصل اميرالمؤمنين عليه السلام كرده (ج ۲، چاپ اوّل، ص ۵۲) و ما بيانات او را در ذيل ص ۳۲-۳۳ چاپ اول نقض ترجمه به فارسى هم كردهايم.
6.صفحه «۶۲» چاپ قديم
7.اين مصراع در بعضى كتب معتبره چنين است: «من فيه ما في جميع الناس كلّهم».
8.اين اشعار را علم الهدى رحمه اللَّه عليه در فصول مختاره به ربيعة بن الحارث بن عبدالمطلب نسبت داده، و قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در مجلس سوم مجالس المؤمنين به فضل بن عباس بن عتبه نسبت داده، و سيد على خان مدنى رحمه اللَّه عليه در الدرجات الرفيعة نقلاً از مناقب خوارزمى به عباس بن عبدالمطلب نسبت داده، و از تفسير قاضى بيضاوى و نيشابورى نقل كرده كه آنها از حسان بن ثابت است، و به نقل از ابن حجر در الاصابه گفته كه آنها از فضل بن عباس بن عتبه است. و مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار (ج ۲۸، ص ۳۵۲) از شرح ابن ابى الحديد نقل كرده كه آنها را يكى از فرزندان ابولهب بن عبدالمطلب سروده است و در تعليقات، چاپ اوّل، ص ۳۱ ترجمه اين اشعار نيز نقلاً از روضة الصفا مذكور است.
9.كذا فى النسخ. پس مىتواند بود كه اشاره به آن باشد كه ابوبكر قبل از بعثت رسول اكرم معلم كتاب بود؛ يعنى مكتبدار؛ چنانكه مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار در خاتمه مطاعن ابوبكر (ج ۳۰، ص ۵۱۸) گفته: «و كان [ أي أبوبكر ]في الإسلام خياطاً و فى الجاهلية معلّم الصبيان...». و مراد آن باشد كه تو برو پى مكتبدارىات، و تو را شايستگى امامت و خلافت مسلمين نيست. و مىتواند بود كه صحيح «بمكانك» يا «بمركزك» يا «بكتيبتك» باشد و مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار (ج ۲۹، ص ۹۳) در باب «ما كتب أبوبكر إلى جماعة يدعوهم إلى البيعة» روايتى از احتجاج طبرسى نقل كرده و در آن به جاى كلمه مورد بحث عبارت: «انظر بمركزك و لا تخلف» آمده است و مجلسى رحمه اللَّه عليه آن را چنين معنى كرده: «انظر بمركزك، أي إلى مركزك و محلّك الذي أقامك فيه النبي صلى اللَّه عليه و آله من عسكري و أمرك أن تكون فيهم، أو من كونك رعيّة لأميرالمؤمنين عليه السلام، أو اُنظر فى أمرك و مقامك». و از اين بيان، معنى «مكانك» نيز روشن شد. و اما «كتيبتك» شايد به اين اعتبار باشد كه كتيبه به معنى لشكر و سپاه است و چون ابوبكر تحت امارت اسامة بن زيد و جزء سپاه اسلام بوده است، از اين روى «كتيبتك» تعبير شده است. طالب تفصيل به كتب اخبار و سِيَر كه امور مربوط به بيعت ابوبكر را متضمن است، مراجعه كند؛ زيرا اين مقام گنجايش بسط بيش از اين را ندارد.
10.صفحه «۶۳» چاپ قديم
11.ح: «خلافى».