مِنَخَلٌ قَطّ، ۱ و ما شبع آل محمّد ثلاثة أيّامٍ متوالياتٍ قطّ»، ۲ معنى آن است كه در نُهْ حجره رسول پرويزنى ۳ نبود كه آرد بدان ببيزند. ۴ و در غريب الحديث ۵ هست كه «خَرَجَ رسولُ اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله - من المدينةِ على صعدةٍ يتبعُها حذاقيّ عليها قوصف لم يبقَ منهُ إلّا قرقرها»؛ ۶ معنى آن است كه مصطفى از مدينه بيرون آمد بر خرى نشسته؛ بچه خر در دنبالِ مادر، گليمى بر وى انداخته كه آن گليم الّا پشتش نماند بود و اميرالمؤمنين از زهد مصطفى بدين لفظ ۷عبارت كرد: «و كان - عليه السلام - يركب الحمارَ العاري و يُردف خلفه». ۸ و امثال اين حكايات كه در آثار هست، پندارى
1.مراجعه شود به: أنساب الأشراف، بلاذرى، ص ۱۸۷.
2.صحيح البخاري، ج ۶، ص ۱۹۶، و ج ۷، ص ۲۳۰؛ صحيح مسلم، ج ۸، ص ۲۱۷؛ سنن النسائي، ج ۷، ص ۲۳۶؛ مسند ابن حنبل، ج ۶، ص ۱۸۷؛ الآمالي، شيخ طوسى، ص ۳۱۱، ح ۶۲۹ با اندكى اختلاف.
3.در برهان گفته: «پرويزن بر وزن گرديدن، آلتى باشد كه بدان آرد و شكر و ادويه حاره كوفته و امثال آن بيزند». و نيز در برهان گفته: «پروزن بر وزن صفشكن، پرويزن باشد كه آردبيز است و هر چيز سوراخ را گويند عموماً».
4.م: «ريزند». ن - ح - د: «بيزند».
5.مراد غريب الحديث أبوعبيد القاسم بن سلام هروى است كه به سال ۲۲۶ مرده است و ابن الأثير حديث را از او نقل كرده است در لفظ «صعد» پس گفته: «الصعدة الأتان الطويلة الظهر، و الحذاقى الجحش، و القوصف القطيفة، و قرقرها ظهرها».
نگارنده گويد: من حديث را در غريب الحديث هروى كه در حيدرآباد هند چاپ شده است به سال ۱۳۸۷ ه = ۱۹۶۷ م در چهار جلد پيدا نكردم و به طور قطع در آنجا هست و چون فهرست ندارد و من به عنوان مرور به قصد فحص با عجله گشتم، و در جلد سوم نهايه ابن اثير كه در مصر به تحقيق طاهر احمد زاوى و محمود محمد طناحى چاپ شده است در ذيل صفحه ۲۹ كه متن حديث در آن صفحه مذكور است، اين عبارت مذكور است: «رواية الهروي القرطف و هو القوصف و القوصف القطيفة». و زمخشرى نيز در كتاب الفائق حديث را نقل كرده و معنى آن را ذكر نموده است (رجوع شود به ماده «الصاد مع العين»، ج ۲، چاپ قاهره به سال ۱۳۶۷ هجرى قمرى، ص ۲۳).
6.الفائق في غريب الحديث، زمخشرى، ج ۲، ص ۲۴۷؛ النهاية في غريب الحديث، ابن أثير، ج ۱، ص ۳۵۶، و ج ۳، ص ۲۹؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۲۵۵.
7.صفحه «۶۲۷» چاپ قديم
8.نهج البلاغة، خطبه ۱۶۰؛ مكارم الأخلاق، ص ۱۰؛ السنن الكبرى، ج ۱۰، ص ۱۰۱؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۹، ص ۲۳۲.