691
نقض

مِنَخَلٌ قَطّ، ۱ و ما شبع آل محمّد ثلاثة أيّامٍ متوالياتٍ قطّ»، ۲ معنى آن است كه در نُهْ حجره رسول پرويزنى ۳ نبود كه آرد بدان ببيزند. ۴ و در غريب الحديث ۵ هست كه «خَرَجَ رسولُ اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله - من المدينةِ على صعدةٍ يتبعُها حذاقيّ عليها قوصف لم يبقَ منهُ إلّا قرقرها»؛ ۶ معنى آن است كه مصطفى از مدينه بيرون آمد بر خرى نشسته؛ بچه خر در دنبالِ مادر، گليمى بر وى انداخته كه آن گليم الّا پشتش نماند بود و اميرالمؤمنين از زهد مصطفى بدين لفظ ۷عبارت كرد: «و كان - عليه السلام - يركب الحمارَ العاري و يُردف خلفه». ۸ و امثال اين حكايات كه در آثار هست، پندارى

1.مراجعه شود به: أنساب الأشراف، بلاذرى، ص ۱۸۷.

2.صحيح البخاري، ج ۶، ص ۱۹۶، و ج ۷، ص ۲۳۰؛ صحيح مسلم، ج ۸، ص ۲۱۷؛ سنن النسائي، ج ۷، ص ۲۳۶؛ مسند ابن حنبل، ج ۶، ص ۱۸۷؛ الآمالي، شيخ طوسى، ص ۳۱۱، ح ۶۲۹ با اندكى اختلاف.

3.در برهان گفته: «پرويزن بر وزن گرديدن، آلتى باشد كه بدان آرد و شكر و ادويه حاره كوفته و امثال آن بيزند». و نيز در برهان گفته: «پروزن بر وزن صف‏شكن، پرويزن باشد كه آردبيز است و هر چيز سوراخ را گويند عموماً».

4.م: «ريزند». ن - ح - د: «بيزند».

5.مراد غريب الحديث أبوعبيد القاسم بن سلام هروى است كه به سال ۲۲۶ مرده است و ابن الأثير حديث را از او نقل كرده است در لفظ «صعد» پس گفته: «الصعدة الأتان الطويلة الظهر، و الحذاقى الجحش، و القوصف القطيفة، و قرقرها ظهرها». نگارنده گويد: من حديث را در غريب الحديث هروى كه در حيدرآباد هند چاپ شده است به سال ۱۳۸۷ ه = ۱۹۶۷ م در چهار جلد پيدا نكردم و به طور قطع در آنجا هست و چون فهرست ندارد و من به عنوان مرور به قصد فحص با عجله گشتم، و در جلد سوم نهايه ابن اثير كه در مصر به تحقيق طاهر احمد زاوى و محمود محمد طناحى چاپ شده است در ذيل صفحه ۲۹ كه متن حديث در آن صفحه مذكور است، اين عبارت مذكور است: «رواية الهروي القرطف و هو القوصف و القوصف القطيفة». و زمخشرى نيز در كتاب الفائق حديث را نقل كرده و معنى آن را ذكر نموده است (رجوع شود به ماده «الصاد مع العين»، ج ۲، چاپ قاهره به سال ۱۳۶۷ هجرى قمرى، ص ۲۳).

6.الفائق في غريب الحديث، زمخشرى، ج ۲، ص ۲۴۷؛ النهاية في غريب الحديث، ابن أثير، ج ۱، ص ۳۵۶، و ج ۳، ص ۲۹؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۲۵۵.

7.صفحه «۶۲۷» چاپ قديم‏

8.نهج البلاغة، خطبه ۱۶۰؛ مكارم الأخلاق، ص ۱۰؛ السنن الكبرى، ج ۱۰، ص ۱۰۱؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۹، ص ۲۳۲.


نقض
690

عبداللَّه عمر سى‏صد هزار دينار بماند، و املاكش به پنجاه هزار دينار برآمد. و از عبداللَّه عبّاس به هزار ۱ هزار و نودهزار درم، و پانصدهزار دينار بماند. اين همه بودشان؛ ندانم تا درعويش ۲ و درمانده چگونه بود؟ دنيا روى فا ايشان ۳ كرد ۴ به بركاتِ سيّدِ اوّلين و آخرين، أفضل الخلائق أجمعين. همه از غنيمتِ كافران بديشان رسيده بود و در راهِ خداى و اعزازِ دين صرف مى‏كردند.
اما جواب اين ترّهات و خرافات و طامّات ۵ مطوّل كه نه به موضعِ خويش ۶اين خارجى بيان كرده است، مُسْتَقصى برود؛ إن شاء اللَّه تعالى:
اما جواب آنچه گفته است كه «رافضيان گويند: رسولِ خداى درويش بود» آن است كه اين مصاف اوّل مى‏بايست كه با مصطفى كند - عليه السلام - كه اجماعِ امّت است كه به لفظِ بى‏عوارِ خويش گفته است: «الفقرُ فَخْري». ۷ و از بارى تعالى درعويشى ۸ به حاجت بخواسته است: «اللّهمّ أحْيِني مسكيناً و أمِتْني مسكيناً، و احْشُرني في زمرةِ المَساكين». ۹ و آنچه عايشه گفت: «ما دَخَلَ بيتُ نبيّكم

1.ح - د: «هزار» (بى‏باء در اول كلمه).

2.م - ب - ن - ح - د: «تا درويش» و كلمه «درعويش» در اينجا نيز با عين مهمله ضبط شده است، و در نسخه ن نيز «درعويش» بوده و بعداً به تصرّف كسى «درويش» شده است.

3.م - ب - ن - ح - د: «با ايشان». در برهان گفته: «فا كلمه‏اى است كه گاهى آن را به جاى «با» و گاهى به جاى «به» استعمال مى‏كنند؛ چنانكه مى‏گويند: فا او گفت، و فا او رفت، و فا او نمود، و فا او داد، به معنى با او گفت، و با او رفت، و به او نمود، و به او داد».

4.م - ب - ن: «كرده».

5.در برهان گفته: «طامات با ميم بر وزن حاجات، اقوال پراكنده و هذيان و سخن هرزه و اراجيف و بى‏اصل را گويند و به معنى عجمه باشد در زبان، يعنى فصاحت نداشته باشد». و در غياث اللغات گفته: «و در سراج نوشته كه طامات به ميم بر وزن حاجات در اصلْ عربى است به تشديد ميم و فارسيان به تخفيف استعمال كنند به معنى اقوال پراكنده و سخنان بى‏اصل و پريشان كه بعضى صوفيان براى گرمى بازار خود گويند».

6.صفحه «۶۲۶» چاپ قديم‏

7.عدّة الداعي، ص ۱۱۳؛ مسند زيد بن علي، ص ۴۷۷؛ عوالي اللآلي، ج ۱، ص ۳۹، ح ۳۸؛ تفسير ابن عربي، ج ۲، ص ۴۱۲.

8.م - ب - ن - ح - د: «درويشى» (و كلمه متن در اينجا نيز به عين مهمله ضبط شده است).

9.در نهايه ابن الأثير (ج ۲، ص ۳۸۵) و مجمع البحرين (ج ۲، ص ۳۹۴، و ج ۳، ص ۴۱۸) و روضة الواعظين (ص ۴۵۴) و بحار (ج ۷۲، ص ۱۷، ح ۱۵) و ساير كتب نقل و شرح شده است و ما نيز در ذيل همين مورد از چاپ اوّل برخى از عبارات ايشان را نقل كرده‏ايم. فراجعْ إن شئت ص ۶۹۶.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430174
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به