محالات كه گفته است كه «از هر يكى ۱ از صحابه چند بازماند» خداى تعالى عالم است كه بيشتر دروغ است و عقلِ عقلا را بر چُنان دعاوى خنده مىآيد. وقتى گويد: چون عمر در ۲اسلام آمد، پيرهنش ۳ هفده درم بود، چون مقتول شد، هفده من بود از برسبامِ ۴ بسيار، وقتى گويد: زهدش بدين صفت بود وقتى با قارونش به مال مقابله كند، نمىدانم كه كدام گيرم؟ زهد يا تنعّم؟
و آنچه از عبدالرّحمن عوف حكايت كرده است، بهغايت نامعقول و نامعلوم است؛ اگرچه او را نعمتِ بسيار بوده است، آخر نه تا بدين حدّ. و از غايتِ جهل و بىعلمى گفته كه ثُمْنِ يك زن از چهار، هشتاد هزار دينار بود، و ندانسته كه ثمنى از تركه نصيبِ هر چهار باشد، وگر بود مبارك باد و الدّيّوثُ من يحسدُه. پندارى آن خبر به خواجه ناصبى نرسيده است كه رسول - عليه السلام - گفت: ۵ «فقراء اُمّتي يدخلون الجنّةَ قبلَ الأغنياء بخمسمائةِ عام». ۶ و اى بسا كه عبدالرّحمن بدين حساب در عرصات بماند تا از عهده حساب به درآيد.
و امّا آنچه از عثمان روايت كرده است، درست ۷ است كه اميرالمؤمنين على - عليه السلام - چنين روايت كرده است ۸ در خطبه شِقْشِقِيَّه از قصّه عثمان [ و ]چنين مىگويد: «و قامَ معه بنوأبيه ۹ يَخْضِمونَ مالَ اللَّه خضمَ الإبل نبتةَ الرّبيع». ۱۰ مالِ خداىْ مصطفى بر يتيمان و فقرا و مساكين خرج كردى؛ ۱۱ چون نكنند ناچار به ميراث بازماند
1.م - ب ن: «كه از هر يك».
2.صفحه «۶۲۸» چاپ قديم
3.ن: «پيراهنش».
4.م - ب - ن: «برسام». ح - د: «هفت من بود از بسيارى پينه». و معنى «برسبام» و «برسام» را به دست نياوردم و شايد كلمه محرّف شده است.
5.اين حديث در ارشاد القلوب ديلمى رحمه اللَّه عليه (ج ۱، ص ۱۵۵) و در غير آن نيز مروى است.
6.مراجعه شود به: مسند ابن حنبل، ج ۲، ص ۵۱۹؛ المعجم الكبير، ج ۱۲، ص ۲۴۳؛ تاريخ بغداد، ج ۱۴، ص ۸۰؛ ذكر أخبار إصبهان، ج ۲، ص ۵۹؛ بحار الأنوار، ج ۸، ص ۲۸۲، و ج ۷۲، ص ۶.
7.ع: «در سنت».
8.م - ب - ن: «چنين فرمود». ح - د: «چنين بيان كرده».
9.نسخ: «بنوامية» و از نهج البلاغه تصحيح شد.
10.نهج البلاغة، خطبه ۳ و در آن «خضمة» بدل «خضم» دارد؛ الإرشاد، ج ۱، ص ۲۸۹؛ الأمالي، شيخ طوسى، ص ۳۷۳؛ معاني الأخبار، ص ۳۶۱، ح ۱ با كمى اختلاف در تعبير.
11.ح - د: «مال خدا و مصطفى بر فقرا و ايتام و مساكين خرج مىبايست كردن».