699
نقض

و ديگر آن كه خواجه مجبّر ۱ همه ساله از پيرانِ طريقت لاف مى‏زند كه شِبْلى را قناعت چگونه بوده است، و جُنَيْد را كسوت چگونه بود. اگر آن سنَّت است پس جمعِ مال مگر بدعت باشد، وگر جمعِ مال سنّت باشد، مگر ترك و تبرّا، ريا و بدعت باشد. و بيچاره كسى كه از شريعت و طريقت چنين بيگانه باشد ۲كه رسول گويد: «حبُّ الدّنيا رأسُ كُلِّ خَطيئةٍ». ۳ و جايى گويد: «من أحبَّ دنياهُ أضرّ بآخرتِهِ (الخبر)». ۴ و ديگر جاى گويد: «إنّ اللَّهَ تعالى لم ينظُر إلى الدّنيا منذ خَلَقَها بُغْضاً لها». ۵ و بارى تعالى گويد: ۶«أنَّما أمْوالُكُمْ وَ أوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ»۷و جايى گويد: ۸ «إنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُسرِفين» ۹ . پس خواجه سنّى به خلافِ اين همه تصنيف كند تا بايد كه ۱۰ گويد صحابه علم و طاعت طلب كردند، گويد: مال و نعمت و زر و سيم و خر و گاو و شتر طلب كردند. آنگه اين منقصت، منقبت خواند و فضيحتِ رافضيان داند! و هر عاقلِ عالمِ كامل كه اين فصل و جوابش به استقصا برخواند، نقصانِ مذهبِ مصنّف و نقصانِ عقلش بداند. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.

1.ح - د: «خواجه مجبر مدبر».

2.صفحه «۶۳۳» چاپ قديم‏

3.از احاديث بسيار مشهور و معتبر صادر از پيغمبر اكرم به طرق عامه و خاصه است. و سيوطى آن را در جامع صغير از شعب الايمان بيهقى مرسلاً از حسن نقل كرده كه رسول صلى اللَّه عليه و آله فرموده: «حبُّ الدنيا رأس كلّ خطيئة». (الكافي، ج ۲، ص ۱۳۱، ح ۱۱؛ الخصال، ص ۲۵، ح ۸۷، مشكاة الأنوار، ص ۴۶۶؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۶، ص ۲۳۳، و ج ۲۳۹، و ج ۱۹، ص ۵۳؛ كنز العمّال، ج ۳، ص ۱۹۲، ح ۶۱۱۴). و طالب ساير موارد به مفصلات رجوع كند.

4.سيوطى در جامع صغير (ج ۲، ص ۵۵۳، ح ۸۳۱۳) از مسند احمد (ج ۴، ص ۴۱۲) و مستدرك حاكم، (ج ۴، ص ۳۰۸)، به وسيله ابوموسى نقل كرده كه رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «من أحَبَّ دنياه أضَرَّ بآخرته، و من أحَبَّ آخرته أضَرَّ بدنياه، فآثروا ما يبقى على ما يفنى». و در كتب معتبر ديگر فريقين نيز روايت شده است.

5.سيوطى در جامع صغير (ج ۱، ص ۲۷۳، ح ۱۷۸۰) از تاريخ حاكم از ابوهريره نقل كرده كه رسول اكرم فرمود: «إنّ اللَّه لم يخلق خلقاً هو أبغض إليه من الدنيا، و ما نظر إليها منذ خلقها بغضاً لها». و در تعليقات چاپ اول قسمتى از موارد ذكر اين احاديث را نشان داده و معرّفى كرده‏ايم.

6.م - ب - ن: «مى‏فرمايد».

7.از آيه ۲۸ سوره مباركه أنفال و صدر آيه ۱۵ سوره مباركه تغابن.

8.م: «و جاى ديگر فرمايد». ب - ن: «و جاى ديگر گويد».

9.اشاره به ذيل آيه ۱۴۱ سوره مباركه انعام و آيه ۳۱ سوره مباركه أعراف: «إنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ» .

10.يعنى به عوض آن كه.


نقض
698

بر سرِ يك‏ديگر مى‏نهادند. بيچاره اين ناصبى مست و ناآگاه ۱ بوده است؛ ۲منقصت از منقبت بازنشناخته است و از آن خبر بيگانه بوده است كه امير عبّادىِ سُنّى در اربعين آورده است كه يكى از صحابه، متوفّى شد كه ده دينار داشت. سيّد گفت: شما بر وى نماز كنيد كه دنيادار بوده است.
اى عجب موسى و عيسى در كسوتِ درغويشى ۳ دعوت كرده، ۴ فرعون و قارون در لباسِ توانگرى دعوت كرده، ۵ آنگه خواجه توانگرىِ صحابه و جمعِ مال بر سرِ رافضيان مى‏زند و نداند كه مالِ دنيا را قدرى نباشد و نعمتِ دنيا را خَطَرى ۶ نباشد، الّا وزر و وَبال و نَكال و حساب و عقوبتِ قيامت. و پندارى كه خواجه ناصبى آن خبر نشنيده است كه همه اصحاب الحديث چون محمّد بن اسماعيل البُخارى و مسلم بن الحجّاج و غير ايشان روايت كرده‏اند كه جبرئيل به محمَّد - صلى اللَّه عليه و آله - آمد و گفت: «يا محمّد، انّ ربّك يُقْرِئُكَ السّلامَ و يقول: يا محمّد، إنْ شِئْتَ جَعَلْتُ لَكَ بَطْحاءَ مَكّةَ ذَهَباً وَ فِضّةً؟ قال: لا يا رَبِّ، أجُوعُ يَوْماً فَأشْكُرَكَ، وَ أشْبَعُ يَوْمَاً فَأحْمدَكَ». ۷ و چون مصطفى با جلالِ مرتبت ۸ و وفورِ عظمت، روزى گرسنگى خواهد و روزى سيرى؟ و در قصّه قارون چُنين باشد كه: «وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُواُ بِالْعُصْبَةِ اُولى الْقُوَّةِ»۹ و خواجه سنّى گويد: عمر و عثمان و طلحه و زبير را ۱۰ هزاران هزار درم و دينار بازماند. ندانم كه اين موافقتِ قارون باشد يا متابعتِ پيغمبر؟ اين دعوى در صحابه اگر رافضيان كرده بودندى، مستحقِ‏ّ ملامت و لعنت بودندى، امّا چون سنّيان كنند، باكى نباشد. و پندارم كه با اين چندين ۱۱ الزام جحود نتوان كردن ۱۲ و ندامت سود ندارد.

1.ع - م - ب - ن: «ناگاه». ح - د هم ندارند و «ناآگاه» به معنى بى‏اطلاع است.

2.صفحه «۶۳۲» چاپ قديم‏

3.م - ب - ن - ح - د: «درويشى».

4.ح - د: «دعوى كردند».

5.م - ح - د: «دعوت كردند».

6.يعنى قدر و منزلتى.

7.الأمالي، شيخ مفيد، ص ۱۲۴، ح ۱؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج ۱، ص ۳۳، ح ۳۶؛ مكارم الأخلاق، ص ۲۴؛ مشكاة الأنوار، ص ۴۶۳؛ السيرة الحلبيّة، ج ۳، ص ۴۵۰، با تقديم و تأخير.

8.م: «با جلالت مرتبت». ح - د: «با جلال قدر».

9.از آيه ۷۶ سوره مباركه قصص.

10.ح - د: «از عمر و عثمان و طلحه و زبير».

11.ح - د: «و پندارى با چندين».

12.ح - د: «نتوان كرد».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429996
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به