7
نقض

احتياطى كافى.۱ به عشقِ مذهبِ جبر و هواىِ طبع و حبّ النّشوء۲ فراهم آورده. الحق عباراتى است درست و خوش و سهل، امّا كلماتى مشبع ۳ از سرِ تعصّب و جهل؛ حوالاتى نه بر جادّه حقيقت، تشبيهاتى سقيمِ پُر شبهت، معارضاتى نامعقول، و اشاراتى نامنقول نامقبول،۴ اسامى‏اى از تعريف متقدّمان به صورتِ كنيت بديده،۵نقلى برين‏گونه ۶ كه هر عاقلى فاضل كه‏۷ به انصاف بخواند،۸نامنصفى و نادانىِ مصنّف بداند و او را ۹ از خود نداند و نخواند. بيچاره از معنى اين آيت ۱۰ بيگانه افتاده كه حق تعالى فرموده: ۱۱«وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً».۱۲

يادداشت دبير علمى‏

يك. رى، يكى از كهن‏ترين مراكز تمدّنى ايران است كه قدمت چندين هزارساله دارد و مردمان آن را قومى با تمدن و هنر پيشرفته توصيف كرده‏اند. اين شهر در سال 22 هجرى به دست مسلمانان افتاد و توسعه‏اش از آن پس آغاز شد و تا بِدان‏جا گسترش يافت كه پيش از حمله مغول (سال 616 ق)، آن را يكى از بزرگ‏ترين و آبادترين بلاد اسلامى توصيف و جمعيت آن را بالغ بر دو ميليون نفر گزارش كرده‏اند. ۱۳
در دوره اسلامى، رى، از سده سوم و چهارم، داراى يك حوزه نسبتاً توانمند علمى شد و شخصيت‏هاى بزرگى را، از شيعه و اهل‏سنّت، در خود پروراند. عالمان و انديشمندانى چون: ثقةالاسلام كلينى (م 329ق)، ابن قِبّه رازى (ق 4)، ابن مُسكويه (م‏321 - 421ق)، ابو حاتم رازى (م 322 ق)، ابن فارِس رازى (329 - 395ق)، ابو بكر رازى (325 - 385 ق)، محمّد بن زكريا رازى (م 302 ق) و ... در اين دوره مى‏زيسته‏اند.
با افول و از رونق افتادن حوزه‏هاى علمى بغداد و قم، رى به سرآمدِ شهرهاى علمى شيعه در آن روزگار تبديل شد و قرن پنجم و ششم، دوران بالندگى علمى رى به شمار مى‏رود. در اين برهه، عالمانى همچون: ابو الفتوح رازى (ق 6)، صفى‏الدين رازى (ق 6) صاحب كتاب تبصرة العوام، سديد الدين حمصى رازى (م 600ق) نويسنده كتاب المنقذ من التقليد، شيخ منتجب الدين رازى (504 - 585 ق) نويسنده

[ مخالفان شيعه مخالف معارف قرآن ]

و بدين ۱۴ غايت جسارتى‏۱۵ و نهايت خسارتى،۱۶ قلم در ميدانِ هَذَيان افكنده، مثبتانِ توحيد و عدل را و مقرّانِ نبوّت و امامت را و متابعانِ شريعت را، به تهمت كذب منسوب كرده و ساداتِ بزرگوار و مشايخ كبار را بى‏حجّتى معيوب دانسته‏۱۷ و مصنّفانِ امين و راويانِ معتمد را خائن و مخطى پنداشته، و متكلّمانِ محقّق و مفتيانِ متديّن و مُقريانِ عارف را مَساوى ۱۸ گفته و نوشته، و وزيرانِ عادل و خواجگانِ ديندار را طعن‏هاى بد زده، و قضات دينداران‏۱۹و شعراىِ مسلمانان‏۲۰ را به بدى‏۲۱ ياد كرده، و از

1.ث - ب: «كاخى».

2.براى تحقيق در اين دو كلمه رجوع شود به تعليقه ۶.

3.ح: «مشنع» و «مشبع» را به صيغه اسم فاعل و اسم مفعول هر دو مى‏توان خواند و بعضى از ادباى متأخّرين قرائت به صيغه اسم فاعل را ترجيح بر قرائت به صيغه اسم مفعول داده است.

4.«نامقبول» فقط در م - ث.

5.م - ح: «اسامى از صورت تواريخ متقدمان و صورت كتب نديده».

6.ح: «بدين‏گونه».

7.ح: «كه آن را».

8.ح: «مطالعه كند».

9.ح: «بى‏انصافى و نادانى و جهل مصنف به حقيقت بداند و آن را».

10.صفحه «۵» چاپ قديم‏

11.ث: «فرمود».

12.آيه ۳۶، سوره مباركه اسراء.

13.ر . ك: أشكال العالم، ص ۱۴۶؛ عجايب المخلوقات، ص ۲۲۶؛ آثار البلاد، ص ۳۷۵؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۱۶؛ الكامل فى التاريخ، ج ۱، ص ۵۸؛ تاريخ آستانه رى، ص ۳۳.

14.ب - ث: «برين».

15.ح: «جسارت».

16.ح: «خسارت».

17.ح: «گردانيده».

18.مَساوى: بدى‏ها و زشتى‏ها.

19.ح: «ديندار».

20.ح: «مسلمان».

21.ث: «به بد كه».


نقض
6

خُفيه ۱ برعوام النّاس مى‏خواند. * و نسختى از آن نقل كرده به قزوين - كه هرگز علماىِ منصف بدان مُقام‏۲ نكنند - مگر۳۴سببِ تهييج عوام النّاس و آلتِ پاى خوانان‏۵ و دست‏آويزِ فتّانان ۶ شود و از آنجا تولّد فسادهاى گران ممكن گردد كه بيشتر وزر و وبال آن و نكال آن به دنيا و آخرت در گردن مؤلّف بماند *۷كه «مَنْ سَنّ سُنّةً سَيّئةً فَعَلَيْهِ وزرُها و وزرُ مَنْ عَمِلَ بِها إلى‏ يومِ القيامةِ».۸

[ آمادگى عبد الجليل براى پاسخ به كتب ضلال ]

اتّفاق را نسخه اصلى به دستِ سيّد امام شهاب الدّين محمَّد بن تاج الدّين كيسكى ۹ افتاد كه معتبر شيعه است و او آن را از سرِ صفاىِ دل و كمالِ فضل و اعتقادِ نيكو مطالعه كرد و به ما فرستاد و ما را در آن فصول و كلمات،۱۰ چند روزى تأمّلى شافى‏۱۱ رفت به

1.ح: «به خفيه».

2.مقام به ضم ميم اول، مصدر ميمى است، به معنى اقامت.

3.«مگر» در اينجا براى تمنّى يا ترجّى است. يعنى مؤلف نسخه كتاب خود را به اين آرزو يا اميد به قزوين فرستاده كه سبب تهييج عوام الناس... و دست‏آويز فتّانان شود.

4.صفحه «۴» چاپ قديم

5.م: «آلت پاى خران». براى تحقيق در «پاى خوانان» رجوع شود به تعليقه ۵.

6.«فتّان» به فتح فاء و تشديد تاء بر وزن شدّاد، به معنى دزد و فتنه‏انگيز و آشوب‏طلب و شورشگر است و «فتّانان» جمع آن است.

7.عبارت نسخه «ح» به جاى عبارت ميان دو ستاره متن چنين است: «و يكى ديگر به قزوين فرستاده تا هر كس آن را بخواند به زندقه و فساد افتد و وزر و وبال آن در گردن مصنف بماند».

8.التبيان في تفسير القرآن ، ج ۱ ، ص ۱۸۷ ؛ مجمع البيان ، ج ۱ ، ص ۱۸۶ ؛ و ج ۳ ، ص ۳۲۲ ؛ الصراط المستقيم ، ج ۳، ص ۸۰ و در اين كتاب «قبيحة» بدل «سيئة» آمده است. المعجم الأوسط ، ج ۸، ص ۳۸۴ ؛ المعجم الكبير ، ج ۲ ص ۳۲۹ با اضافه «سَنّ في الإسلام» به نقل از جرير بن عبد اللَّه ؛ تفسير القرطبي ، ج ۶، ص ۱۴۰ ؛ الكامل في التاريخ ، ج ۴ ، ص ۳۶۱ ، در همه مصادر مذكور «كانه له» بدل «فعليه» آمده است. و در حديث معروف نبوى است كه سنّى و شيعى آن را به عبارات مختلفه و طرق معتبره نقل كرده‏اند و مفاد غالب آنها اين مضمون است: «مَن سنَّ سُنّةً حسنة فله أجرها و أجر من عَمِلَ بها إلى يوم القيامة، و من سَنَّ سُنّةً سيئة (الحديث)» مراجعه شود به: الكافي ، ج ۵ ، ص ۹، ح ۱ ؛ تهذيب الأحكام ، ج ۶ ، ص ۱۲۴ ، ح ۲۱۷ ؛ الأمالي، مفيد ، ص ۱۹۱ ، ح ۱۹ ؛ الخصال ، ص ۲۴۰ ، ح ۸۹ . سنن ابن ماجة ، ج ۱ ، ص ۷۴ ، ح ۲۰۳ ؛ وص ۷۵ ، ح ۲۰۷ ؛ سنن الترمذي ، ج ۴، ص ۱۴۹ ، ح ۲۸۱۵ ؛ سنن الدارمي ، ج ۱ ، ص ۱۳۰ و ۱۳۱ ؛ مسند ابن حنبل ، ج ۲، ص ۵۰۵.

9.ح: «كيكى»؛ ترجمه حال اين شخص در آينده خواهد آمد.

10.م - ث: «كلماتى».

11.ث: «شافى ده».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402283
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به