701
نقض

نكنند. ۱ اين مسئله به مذهبِ ۲ اهلِ بيت است و چون بر تحريمِ آن آيتى يا خبرى ۳ نيست، اجماعِ اماميّه بر صحّتِ آن كفايت باشد، به دلايل ۴ كه گفته شد. از پيش، اين است مذهبِ أهل البيت كه گفته شد درين مسئله. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.

[ 230 ]

[ دفع شبهه از نظر شيعه در باب هبه دادن كنيز ]

۵آنگه گفته است:
فضيحت شصت و دوم. رافضى روا دارد كه خواجه فرجِ كنيزكِ خويش به‏مزد عاريت ۶ بدهد.
اما جواب اين شبهت آن است كه به مزد بدادنِ فرج به مذهبِ هيچ مسلمانى روا نيست؛ امّا كنيزك ۷ به هبه بدادن ۸ روا باشد. حكمِ كنيزك حكمِ دگر مال باشد و مالك را باشد كه مالِ خود به غيرى دهد. امّا اين مسئله شرحى بسيار دارد در كتبِ شيعت؛ ببايد ديدن تا اين شبهت به دلايل ۹ كه آورده‏اند زايل باشد كه درين كتاب بيش ازين احتمال نكند كه به غايت مطوَّل و مُمِلّ شد. ۱۰ امّا خواجه مجبّر چون روا دارد كه خداى تعالى اگر خواهد ايمانِ مؤمن بستاند و به كافر دهد، و كفرِ كافر بستاند و به مؤمن دهد كه مالك الملك است، اينجا نيز بايد كه روا دارد كه خواجه كنيزك مالك الملك است، بعد از استبرا و احتياط، روا بايد داشتن كه كنيزك را به غيرِ خود دهد، به هبه. و السّلام.

1.اين تعبير نظر ما را كه در «معمولٌ عليه» ياد كرديم، رد مى‏كند؛ مگر آن كه بگوييم كه صحيح در اين مورد چنين بوده است كه «بر آن عول نكنند» و «عول» (به كسر عين و فتح واو) اسم است از «عول عليه و به معوّلا».

2.ع - م - ب - ن: «مذهب». پس باى مذكور در دو نسخه ح - د به معنى موافقت به كار رفته است.

3.م - ب - ن: «آيه يا خبر». ح - د: «آيتى يا خبرى متواتر».

4.م: «به دلايلى».

5.صفحه «۶۳۵» چاپ قديم‏

6.م: «به عاريت دهد». ب: «به مرد عاريت دهد».

7.ن: «در كنيزك». ح - د: «كنيزك را».

8.م: «دادن».

9.ح - د: «به دلايل» را ندارند.

10.م - ن: «باشد». ح - د هم ندارند.


نقض
700

[ 229 ]

[ برخى فروعات نكاح و مسئله اجازه و رضايت خاله و عمه و دفع شبهه مؤلف فضائح ]

آنگه گفته است:
فضيحت شصت و يكم. رافضى گويد: وا ۱ وجودِ زن، عمّه زن را و خاله زن را به زنى نشايد كردن، و اين مخالفتِ ۲ شريعت است.
امّا جوابِ اين شبهت آن است كه اين معنى به مذهبِ شيعت چُنان است كه چون مرد با وجودِ عمّه و خاله كه زنِ او باشد، خواهد كه دخترِ برادر و خواهر ايشان را نكاح كند، الّا به دستورى و اجازت و رضاىِ عمّه و خاله ايشان نتواند كردن، وگر نكاح كند بى‏رضاىِ ايشان، آن نكاح موقوف باشد و رِضاىِ ۳ ايشان. اگر بدان نكاح ۴رضا دهند، درست باشد و مرضىّ. و بعد از رضا نباشد ايشان را كه فسخِ آن عقد كنند، وگر عزل كنند و منع، و رضا ندهند بدان نكاح، ايشان را از مرد جدا بكنند، و سه پاكيزگى عدّه ايشان بود؛ چون سه پاكى بگذشت آن فراقى باشد از ميانِ ايشان و شوهرِشان ۵ و مستغنى باشند از طلاق. امّا اگر با وجودِ دخترِ برادر و دخترِ خواهر كه زنِ او باشند، خواهد كه عقد بندد بر خاله و عمّه ايشان بى‏رضاىِ ايشان، روا باشد و آن عقد درست باشد و مرضىّ، ۶ و دخترِ برادر و دخترِ خواهر را اختيارى نباشد در آن عقد. و اين به خلافِ مذهبِ فقها است، و در آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ اُمَّهاتُكُمْ»(الى آخرها) ۷ كه آيه تحريم است، اين نيست كه اين عقد برين وجه كه بيان كرده شد، حرام است. و به مذهبِ بوحنيفه چيزها باشد از عبادات و معاملات و بيوع و مناكحات كه به مذهبِ شافعى معوّلٌ عليه ۸ نباشد، و به مذهبِ شافعى باشد كه به مذهبِ بوحنيفه بر آن عمل

1.م - ب - ن - ح - د: «با». پس «وا» به معنى «با» است؛ چنانكه اهل لغت تصريح كرده‏اند.

2.م - ب: «مخالف». ح - د: «خلاف».

3.ع: «و رضاى» و گويا صحيح كلمه در اين نسخه «وا رضاى» بوده، و يا «و» نيز به معنى «به» در آن زمان به كار مى‏رفته است.

4.صفحه «۶۳۴» چاپ قديم‏

5.م - ب - ن: «و شوهرشان» را ندارند. ح - د: «و شوهران ايشان».

6.طالب تفصيل در اين مسئله به كتب حديث و فقه رجوع كند كه در آنجا به طور مشروح مذكور است.

7.صدر آيه ۲۲ سوره مباركه نساء.

8.ع - ب - ن - ح - د: «معمولٌ عليه». و متن درست و صحيح است، از «عول عليه و به معولاً و لايقال تعويلاً و قيل يقال: اتّكل و اعتمد عليه». و گويا تعبير «معمول عليه» كه در موارد ديگر اين كتاب به كار رفته است، مصحف و محرف از «معول عليه» مى‏باشد؛ زيرا كه «عَمِلَ عَلَيه» در زبان عربى مستعمل نيست، بلكه «عَمِلَ بِهِ» مى‏گويند. پس در صيغه اسم مفعول نيز بايد «معمولٌ به» گفت، نه «معمولٌ عليه».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430245
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به