نكنند. ۱ اين مسئله به مذهبِ ۲ اهلِ بيت است و چون بر تحريمِ آن آيتى يا خبرى ۳ نيست، اجماعِ اماميّه بر صحّتِ آن كفايت باشد، به دلايل ۴ كه گفته شد. از پيش، اين است مذهبِ أهل البيت كه گفته شد درين مسئله. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
[ 230 ]
[ دفع شبهه از نظر شيعه در باب هبه دادن كنيز ]
۵آنگه گفته است:
فضيحت شصت و دوم. رافضى روا دارد كه خواجه فرجِ كنيزكِ خويش بهمزد عاريت ۶ بدهد.
اما جواب اين شبهت آن است كه به مزد بدادنِ فرج به مذهبِ هيچ مسلمانى روا نيست؛ امّا كنيزك ۷ به هبه بدادن ۸ روا باشد. حكمِ كنيزك حكمِ دگر مال باشد و مالك را باشد كه مالِ خود به غيرى دهد. امّا اين مسئله شرحى بسيار دارد در كتبِ شيعت؛ ببايد ديدن تا اين شبهت به دلايل ۹ كه آوردهاند زايل باشد كه درين كتاب بيش ازين احتمال نكند كه به غايت مطوَّل و مُمِلّ شد. ۱۰ امّا خواجه مجبّر چون روا دارد كه خداى تعالى اگر خواهد ايمانِ مؤمن بستاند و به كافر دهد، و كفرِ كافر بستاند و به مؤمن دهد كه مالك الملك است، اينجا نيز بايد كه روا دارد كه خواجه كنيزك مالك الملك است، بعد از استبرا و احتياط، روا بايد داشتن كه كنيزك را به غيرِ خود دهد، به هبه. و السّلام.
1.اين تعبير نظر ما را كه در «معمولٌ عليه» ياد كرديم، رد مىكند؛ مگر آن كه بگوييم كه صحيح در اين مورد چنين بوده است كه «بر آن عول نكنند» و «عول» (به كسر عين و فتح واو) اسم است از «عول عليه و به معوّلا».
2.ع - م - ب - ن: «مذهب». پس باى مذكور در دو نسخه ح - د به معنى موافقت به كار رفته است.
3.م - ب - ن: «آيه يا خبر». ح - د: «آيتى يا خبرى متواتر».
4.م: «به دلايلى».
5.صفحه «۶۳۵» چاپ قديم
6.م: «به عاريت دهد». ب: «به مرد عاريت دهد».
7.ن: «در كنيزك». ح - د: «كنيزك را».
8.م: «دادن».
9.ح - د: «به دلايل» را ندارند.
10.م - ن: «باشد». ح - د هم ندارند.