705
نقض

اُمّهات المؤمنين بودند. امّا خواجه مجبّر چون مى‏داند كه «أصلح لنا أزواجنا» از قرآن است، ۱ بايد كه اين آيتِ دگر بر خواند كه: «عَسى‏ رَبُّهُ إنْ طَلَّقَكُنَّ أنْ يُبْدِلَهُ أزْواجاً خَيْرًا مِنْكُنَّ» (تا آخر آيه ۲ برخواند) كه هم از قرآن است و روا باشد كه «أصلح لنا أزواجنا» در بعضى زنان مستجاب باشد و در بعضى نه كه نه معصومان‏اند تا شبهت زايل باشد. و فرزندانش خود بعضى ائمّه طاهرين و بعضى سادات بزرگوارند كه ميخ ديده مجبّران و خارجيان‏اند كه مجبّر و خارجى اگر مارِ سياه ببيند بر سينه خود دوستر دارد كه گيسوىِ سياهِ علويان و فاطميان. و ذرّيت هم هستند كه آلوده زلّت و معصيت‏اند، و دعا در بعضى مستجاب است، دون بعضى.
اما حديثِ آنچه گويد: «بدترين خاكى تربتِ رسول است كه بوبكر و عمر آنجا نهاده‏اند»، اين خود نه مذهبِ شيعت است و به مذهبِ خواجه سنّى و مقدّمانش لايق‏تر است؛ ۳ بدان دليل كه علىِ‏ّ مرتضى روزِ وفاتِ بوبكر و روزِ وفات عمر زنده بود با صلابت و شجاعت. او منع نكرد كه بوبكر و عمر را آنجا دفن كنند. و عبّاس با رفعتِ قدرش و كافّه بنى‏هاشم حاضر بوده‏اند، البتّه خصومتى و منعى نكردند، دليل كند كه راضى باشند بدان مجاورت. امّا آن روز كه حسنِ مجتبى پسر علىِ‏ّ مرتضى فرزندِ فاطمه زهرا با رفعتِ قدر و شرفِ نسب و ظهورِ فضل و عصمت كه بهتر بود به اصل و نسب و علم و عصمت هم از بوبكر و هم از عمر گذشته، ۴ خواستند تا او را به سرِ تربتِ مصطفى آورند تا عهدى تازه گرداند، در حال عايشه بر استرى سوار شد و مروانِ رانده تيغ بركشيد و همه بنى اميّه با سلاح به خصومتِ حسن بن علىِ مرده آمدند و كينه بدر و اُحُدْ و جمل و صفّين ۵ تازه كردند؛ تا رها نكند كه جگرگوشه

1.اين كلام اشتباه است؛ زيرا چنين سخنى در قرآن مجيد از قول پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله ذكر نشده است و در سابق نيز به عنوان آيه ياد نشده، بلكه به عنوان «دعا» از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله نقل شده است كه شامل غير قرآن نيز مى‏باشد.

2.صدر آيه ۵ سوره مباركه تحريم.

3.ح - د: «و متقدمانش لازم‏تر است».

4.ح - د: «وفات نمود». پس «گذشته» به معنى «درگذشته» مى‏باشد؛ يعنى مرده و گويا صحيح «گذشت» يا «درگذشت» مى‏باشد.

5.ع - ب - ح - د: «و صفين و جمل».


نقض
704

و گرچه خود از نفسِ رسول باشد. به مجرّدِ مصاحبت بهتر نتوان شدن كه پسرِ نوح اگرچه پيغمبرزاده است، بدتر است، و مؤمنِ آل فرعون اگرچه پيغمبر را نديده است، بهتر است؛ تا خواجه بداند كه به مصاحبت تنها كار راست نشود. و نه مذهبِ خواجه ناصبى رافضىِ سنّى حنيفى، ۱ چنان است كه بلالِ حبشى بهتر است از بوطالب قُرَشى، و مصاحبت و قربت و قرابتْ بوطالب را بيشتر است؟ تا بدين حجّت دست از آن شبهت بدارد و به مجرّدِ مصاحبتْ خرّم نباشد كه بارى تعالى حكايت مى‏كند از قصّه يوسف - عليه السلام - كه او با جماعتى [ كه با او ] در زندان بودند، گفت: «يا صاحبيِ السّجن»۲ و معلوم است كه ايشان بر دين و سنّتِ يوسف نبودند، و الّا مصاحبتى مجرّد نبود. و از صحابه رسول آن كه بهتر است، به ايمان و طاعت و متابعت بهتر است، نه به مجرّد مصاحبت. ۳
اما آنچه گفته است كه «سيّد ۴ - عليه السلام - گفت: خَيْرُ القُرُونِ قَرْني، ثُمَّ مَنْ يَليهِمْ، وَيَلي مَنْ يَليهِم»، راست است و حقّ است و قول مصطفى است و بدان انكارى نيست؛ بدان شرايط كه بيان كرده شد. و خبرى ديگر كه فرمود كه «طُوبى‏ لِمَنْ يرانى‏» (إلى آخره) راست و حقّ است، امّا به‏تقدير ۵ كلام چنين باشد كه: آنها كه مرا ديدند و به من ايمان آوردند و بر قولِ من كار كردند و از اهلِ بيتِ من برنگشتند و بر شريعتِ من كار كردند. و آن خبر هم صحيح است كه: «جَنَّبُوا أمواتِكُم جيرانَ السّوء». و بحمد اللَّه جيران و رفيقان و ضجيعانِ وى هر چه بهتر هستند، تا شبهتى نباشد. پس اگر به‏تقديرْ بدى در جوارِ نيكى افتد، نيك را از آن بد چه نقصان باشد.
و اما دعاى «أصلحْ لَنا أزواجَنا و ذُرّيّاتِنا» هم درست است و رسول گفته است ۶و خوانده، و خداى اجابت كرده، و زنانش بحمد اللَّه مؤمنان و قانتات و

1.ب: «حنفى».

2.صدر آيه ۳۹ و ۴۱ سوره مباركه يوسف.

3.اين مطلب درست و عقيده شيعه اماميه است و تحقيق آن در كتب بزرگان شيعه ياد شده و همچنين در تعليقات ايضاح فضل بن شاذان به عمل آمده است، هر كه طالب باشد مراجعه كند (ص ۵۰۵ -۵۲۷).

4.ن: «سيد عالم».

5.م - ح - د: «اما تقدير».

6.صفحه «۶۳۸» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429912
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به