بسم اللَّه الرحمن الرحيم
تعليقه 1
اين كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «هر جواهرِ محامد»
چنانكه ملاحظه مىشود كلمه «هر» در اين فقره، قيد كلمه «جواهر» شده كه جمع «جوهر» است كه معرّب «گوهر» باشد و در اثناى كتاب نيز نظاير اين تعبير، مكرّر به كار رفته است؛ از آن جمله، اين عبارت مصنّف رحمه اللَّه عليه است: «در هر كلمات كه درين كتاب به ايشان حوالت كرده است» (ص 26 چاپ حاضر) و نيز از آن جمله است اين عبارت او كه در جواب فضيحت پانزدهم گفته (ص 577): «امّا شيعه و غير شيعه هر معجزات كه در عهد رسول اثبات كنند» اِلى غير ذلك؛ در صورتى كه اكنون در زبان فارسى كلمه «هر» را قيد كلمات مفرده قرار مىدهيم و اين به حسب استعمال كنونى، غريب به نظر مىآيد.
قوامى رازى گفته (ص 128 ديوان او، س 5):
«هر جواهر كه بحر او زايدقيمت او نداى «كرّمنا»ست»
سنايى در حديقه (ص 618 چاپ تهران به تصحيح استاد مدرّس رضوى) گفته:
«كلك اين علكوار مىخايدهر حوادث كه چرخ بنمايد»
امّا اضافه جواهر به محامد، از قبيل اضافه «ذهب الاصيل» و «لجين الماء» است؛ به طريق تشبيه مؤكّد آن چنانى كه اضافه شده در او مشبّه به، به سوى مشبّه، بعد از حذف ادات تشبيه؛ پس تقدير، چنين است: هر محامدى كه مانند جواهر است در نفاست. و تشبيه از قبيل تشبيه معقول است به محسوس.
و «محامد» يا جمع محمّدت است به كسر ميم دوم بر وزن منزلت به معنى ستايش، و يا به فتح ميم دوم به معنى ستودن. و در تاج العروس نقل شده كه: «محمّدت به كسر ميم دوم، مصدر است و به فتح آن، به معنى خصلت پسنديده است كه مستوجب حمد مىباشد».
تعليقه 2
نظر در كلمه «مجبّر»
«مجبّر» به ضمِّ ميم و فتح جيم و كسر باء مشدّد و به حرف راء در آخر، صيغه اسم فاعل از باب تفعيل است و «مجبّران» جمع آن است كه در فارسى به جاى «مجبّره» - كه در كتب عربى و مخصوصاً در كتب ملل و نحلى و كلامى به كثرت مستعمل است - به كار مىرود. در محيط المحيط گفته: «المجبّرة،