725
نقض

است كه در آيات و روايات و كلمات فُصحاى عرب، فراوان به كار رفته و مصدر به مفعول به آن اضافه شده است و اين اطلاق «حبّ النّشوء» در كتب مؤلّفه در قرن ششم و هفتم به كثرت به نظر مى‏رسد. من خود، اين اطلاق و تعبير را مكرّر ديده‏ام.
و كلمه «النّش‏ء» و «النّشأ» به فتح نون و سكون شين و همزه در آخر، و همچنين «نشوء» به ضمّ نون و شين و اتباع واو به حركه شين و به همزه در آخر، بر وزن صعود و قعود، مصدر است، و به ضمّ نون و سكون شين و به همزه در آخر، بر وزن قُفل كه در تلفّظ «نشؤ» باشد اسم است.

تعليقه 7

وعده استخلاف مؤمنان در روى زمين‏

اين كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و آيت (وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ)۱ و خبر: لَو لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنيا، بر صحّتِ عصمت و اثباتِ امامت، گواه اوست».
چون به طور قطع، مسلّم و معلوم است كه خداى تعالى خلف وعده نمى‏كند و آنچه وعده فرموده به مؤمنان از استخلافِ ايشان در روى زمين، و تمكينِ ايشان از دين اسلام كه دين پسنديده اوست، و تبديلِ خوف ايشان به اَمن به طورى كه بدون منازع و مزاحم، وى را بپرستند، تاكنون در هيچ زمانى تحقّق نيافته است؛ پس انجاز اين وعد در زمان ظهور امام دوازدهم مهدى منتظر - عَجَّلَ اللَّه فرجَه - خواهد بود، نظير مضمون آيه (هُوَ الَّذى أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)۲ چنان‏كه احاديث و روايات صادره از ائمّه معصومين عليهم السلام بر اين مضمون ناطق است، و فرقه حقّه اماميّه به اجماع و اتّفاق كلمه به آن معتقدند كه آيه، مربوط به زمان ظهور امام عليه السلام است و مدلول آن در آن زمان تحقّق خواهد يافت و اين مطلب از مسلّمات مذهبِ شيعه و از عقايد حقّه طايفه اثنا عشريّه است، حتّى مخالفانِ ما، ما را با استدلال با اين آيه بر آنچه ياد شد تخطئه و سرزنش و تعيير مى‏كنند، چنان‏كه مؤلّفِ بعض فضائح الرّوافض اين امر را از مطاعنِ شيعه شمرده و مصنّف بزرگوار شيخ عبدالجليل قزوينى رحمه اللَّه عليه به ردّ او پرداخته است، چنان‏كه در آينده در متن، ياد خواهد شد.
و همچنين فاضل روزبهان در آخر إبطال الباطل با اين آيه بر بطلان مذهب شيعه استدلال كرده و قاضى نوراللَّه شوشترى رحمه اللَّه عليه در إحقاق الحقّ به جواب استدلال او پرداخته و دلايل موهوم او را موهون ساخته است.
امّا حديث: «لو لم يبقَ مِن الدّنيا» چون به قدر كافى در ضمن تفسير آيه، سخن از آن نيز به ميان آمد و معلوم شد كه آن حديث در ميانِ همه مسلمانان مورد قبول است و مُتّفقٌ عَلَيهِ خاصّه و عامّه است، از اين روى در پيرامون آن بيش از اين بحث نمى‏كنيم، با توجّه به اين كه در آينده نيز از آن بحث خواهد شد.

تعليقه 8

اگر صفات خدا زايد بر ذات باشد، تعدّد قدما لازم آيد

اين كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «چنان‏كه در اثباتِ صِفات نه قديم لازم است»؛ اشاره به آن است كه در ميان

1.نور/۵۵

2.توبه /۳۳


نقض
724

كه در توضيح مراد و بيان مقصود، دخالت تمام دارد، وجوهى به نظر مى‏رسد:
1. آن كه مراد، آن باشد كه: «پاى‏خوان، با واو معدوله بر وزنِ آسمان، به معنى ترجمه باشد كه لغتى را از زبانى به زبان ديگر كنند».
2. آن كه مراد از «پاى‏خوانان» «پاى منبرى‏خوانان» باشد. و شايد در زمان مؤلّف، اين اصطلاح، معمول بوده است.
3. آن كه مراد، نشينندگانِ «خوان» باشند و غرض از «خوان» سفره و مائده باشد. پس «پاى‏خوانان» مخفّف «پاىِ‏خوان نشينندگان» است.
4. آن كه محتمل است كه «پاى‏خوان» به «باء» موحّده عربى قرائت شود و مراد، مبتدى باشد و در اين صورت، معنى آن، همان معنى «الفبا خوان» و «ابجد خوان» خواهد بود.
5. مى‏تواند بُوَد كه «باى‏خوان» محرّف و مصحّف «بادخوان» باشد. در برهان قاطع و فرهنگ انجمن آراى ناصرى و هفت قلزم گفته‏اند: «بادخوان - به واو معدوله بر وزن شادمان - كنايه از مردم هرزه‏گوى و خوش آمدگوى باشد و معرّف را نيز گويند».
6. محتمل است كه «خوانان» مصحّف و محرّف «جوانان» باشد، يا «خوّانان» به يكى از دو معنى كه لغت‏نويسان عرب براى «خوّان» (به فتح خاء و تشديد واو بر وزن شدّاد) ذكر كرده‏اند. زيرا گفته‏اند: «خوّان» لغت است به معنى خائن؛ بنابراين «خوّان» به معنى نسبت خواهد بود، يعنى صاحب خيانت؛ مانند ظلّام كه به معنى صاحب ظلم است. چنان‏كه در تفسير آيه (أنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلّامٍ لِلْعَبيدِ)۱ ظلّام را به صاحب ظلم تفسير كرده‏اند. و يا صيغه مبالغه است به معنى بسيار خيانت‏كننده.
و اين احتمال ششم اگرچه نزديك‏تر به صورت كتابت است، با سبك و روش مصنّف كه در نهايت فصاحت و بلاغت سخن مى‏گويد چندان سازش ندارد؛ زيرا ثقيل به نظر مى‏آيد.
در هر صورت، مى‏تواند بود كه عبارت چنين بوده: «آلت‏بازى عوّانان» و اين معنا نظر به قرينه سياق و مقتضاى مقام، بسيار مناسب است. در غياث اللغات گفته: «عوّان - به فتح و تشديد واو - به معنى سخت‏گيرنده و ظالم و زجركننده و سرهنگ ديوان سلطان است، چنان‏كه در منتخب و لطايف و مدار و كشف تصريح كرده‏اند».
بارى بنابراين احتمال كه كلمه «بازى» از عبارت نسخ افتاده باشد، بنابر هر يك از محتملات مذكوره و وجوه سابق الذكر، معنا بى‏اشكال و درست و مربوط خواهد بود؛ زيرا معنا و مفهوم هر يك از اين تعبيرات «آلتِ بازى پاى‏خوانان (با باء فارسى يا عربى)» يا «آلت‏بازى بادخوانان» يا «آلت‏بازى جوانان» يا «آلت‏بازى خوّانان» (با توجّه به هر يك از دو معنى خوّان) يا «آلت‏بازى عوّانان» (كه به گمان نگارنده اين وجه، اظهرِ وجوه و اقربِ احتمالات است) واضح و روشن است.

تعليقه 6

در بيان معناى حبّ النشوء

اين كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «به عشقِ مذهبِ جبر و هواىِ طبع و حُبّ النّشوء فراهم آورده».
تعبير «حُبّ النّشوء» از قبيل تعبير «حبّ الوطن» و «حبّ الدّنيا» و «حبّ الشّهوات» و «حبّ النّساء»

1.آل عمران/ ۱۸۲

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430765
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به