متكلّمانْ مشهور و در كتب كلام مذكور است از اين كه صفاتِ ثبوتيّه الهيّه - كه بنابر مشهور هشت صفت است - اگر زايد بر ذات باشند، تعدّد قدما لازم خواهد آمد.
شيخ على اصغر بروجردى رحمه اللَّه عليه در عقايد الشيعه بعد از بحث و تحقيق در صفات ثبوتيّه گفته: «و از اين جهت است كه بعضى از علما صفات ثبوتيّه و ذاتيّه را هشت صفت شمردهاند و آنها را در يك بيت، جمع نمودهاند؛ شعر:
عالم و قادر و حىّ است و مُريد و مُدركهم قديم و اَزلىّ و متكلّمْ صادق».
علامه مجلسى رحمه اللَّه عليه در حقّ اليقين بعد از ذكر صفات ثبوتيّه گفته:
«صفات كماليّه الهى، عينِ ذات مقدّس اوست؛ به اين معنى كه او را صفت موجودى نيست كه قائم به ذات مقدّس او باشد، بلكه ذات او قائم مقام جميع صفات است، چنانكه در ما ذاتى هست و صفتِ قدرت، موجودى است كه عارض آن شده است و در حق تعالى ذات مقدّس او قائم مقام آن صفت است. و همچنين در ساير صفات كماليّه، ذات، قائم مقامِ همه است و به غير ذات مقدّس بسيط مطلق چيزى نيست؛ زيرا كه اگر صفتى زايد بر ذات باشد؛ يا قديم خواهد بود، يا حادث؛ و هر دو محال است. زيرا كه اگر قديم باشد، تعدّد قدما لازم آيد و قديمى به غير از خدا نمىباشد، و اگر باشد پس آن نيز خداى ديگر خواهد بود؛ و اگر حادث باشد، لازم آيد كه واجب الوجود، محلّ حوادث باشد و آن، محال است، چنانكه انشاءاللَّه مذكور خواهد شد.
و اَيضاً لازم آيد كه حق تعالى در كمال خود، محتاج به غير باشد و آن، مستلزم نقص و عجز است، چنانكه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است كه: «مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَرَنَه فَقَدْ ثَنَّاهُ، وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَد جَزَّأَهُ، وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»؛ يعنى: هر كه وصف كند خدا را به صفاتِ زايد، پس به تحقيق كه مقارن گردانيد او را با صفاتِ دهر؛ و هر كه وصف كند خدا را با صفاتِ دهر، پس اعتقاد به دو خدا كرده، و يا دويى در ذاتِ خدا قائل شده؛ و هر كه اين اعتقاد كرد خدا را، صاحب جُزءها دانست؛ و هر كه اين اعتقاد دارد، خدا را نشناخته است.
و ايضاً فرموده است كه: «اوّلِ دين، شناختنِ خداست و كمالِ شناختنِ خدا آن است كه او را يگانه داند، و كمالِ يگانه دانستنِ او آن است كه صفات زايده را از او نفى كند».
تعليقه 9
در تنزيه انبيا عليهم السلام از نسبتهاى ناشايست
اين كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «مذهب خواجه و همه مجبّران چنان است كه آدم در خداى عصيان كرد؛ و نوح از براى پسرِ كافر، از خداى تعالى طلبِ امان كرد؛ و موسىِ عمران، عمل شيطان كرد؛ و يوسف صِدّيق، همَّت به زناىِ نِسوان كرد؛ و داود، با زنِ اوريا همچنان كرد؛ و ايّوب، نعمتِ خداى را كفران كرد، تا بارى تعالى نفسِ او را طعمه كرمان كرد؛ و بارى تعالى، صخر جنّى را به صورتِ سليمان كرد»؛
اشاره به هفت مطلب درباره هفت پيغمبر است؛ اينك به اندكى از بيانات علما در اين موضوع