نمىداند كه گاهى بگويند: ۱ شيخ جنيد به روزى از بغداد به شام آمد، و شيخ شبلى به ساعتى از كوفه به بيت الحرام آمد،۲ و معروف كرخى را از ميانه۳سنگْ طعام آمد، و أبوالحسنِ نورى را از درخت سلام آمد، و آن پيرانِ نكوطريقت۴هرگز اين دعوى ناكرده۵ و اين طامات به خود راه ندادهاند۶ و خواجه اين معنى را به عشقِ مذهب كرامات نام برنهاده و نداند كه از معجز بليغتر است كه موسىِ عمران با درجه نبوّت از مصر به يك هفته به مدين مىرسد۷ و مصطفى كه سيّد انبياست به چند روز از مكّه به مدينه مىآيد.۸ پس اگر شيعه اماميّه به وقتِ حاجت امام را براىِ اظهارِ حجّت معجزى اثبات كنند، بديع نبايد داشتن، و يا دست از آن طريقت ببايد داشتن تا چون بدان معترف است، بدين هم مقرّ بايد شدن. و هذه قصيرة عن طويلة.
[ 22 ]
[ مغازىخوانى شيعه و گزارش جنگهاى امام على(ع) ]
[ تكيه شيعه در نقل رويدادها و جنگهاى على(ع) بر كتب شيوخ معتمد ]
[ داستان كندن درِ خيبر و رشادت على(ع) در منابع ]
[ حديث معروف نبوى در اعطاى پرچم به على(ع) در فتح خيبر ]
[ نزول آيه در مذمت حاسدان به على(ع) ]
آنگه گفته است:
و مغازىها ۹ مىخوانند كه على را به فرمانِ خداى تعالى در منجنيق نهاده و به ذات السّلاسل انداختند تا به تنهايى آن قلعه را كه پنج هزار مرد درو بود تيغ زن،۱۰ بستد، و على درِ خيبر به يك دست بركَند،۱۱ درى كه به صد مرد از جاىِخود بجنبانيدندى ۱۲و به دستى۱۳ مىداشت، تا لشكر ۱۴ بدان گذر مىكرد و بوبكر و عمر و عثمان و ديگر صحابه از حسد بر على بر آن در۱۵ آمدوشد مىكردند تا على خسته گردد و عجزش ظاهر گردد.
امّا جوابِ آن كه «مغازىها خوانند كه آن را اصلى نباشد» اين هم به ظاهر بغضِ
1.م - ب - ح - د: «گويد». ث: «بگويد».
2.ح - د: «رفت».
3.م - ب - ح د: «از ميان».
4.ح - د: «پيران طريقت».
5.ع - ث - ب - م: «نكردند».
6.همان: «ندادند».
7.ح - د: «رسيد».
8.ح - د: «آمد».
9.ح - د: «مغازىهاى به دروغ».
10.ح - د: «تيغزن اندر او بودند».
11.م - ث - ب: «برگرفت».
12.صفحه «۶۷» چاپ قديم
13.ح - د: «نجنبيدى به دست».
14.د: «تا آن كه رسول». ح: «تا لشكر رسول».
15.ح - د: «و ديگر صحابه بر آن در كه على در دست داشت».