متون مؤلّفه در زمان مصنّف رحمه اللَّه عليه و زمانهاى قريب به زمان وى، فراوان ديده مىشود؛ مثلاً قوامى در قصيدهاى گفته:
«جهنّم زان سبب را تافت جبّاركه دارد دشمنانت را به زندان»
ابوالفتوح رازى رحمه اللَّه عليه در تفسير (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اُولئِكَ أصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ)۱ (ص 239) گفته: «اگر گويند در اين آيه: چه گويى نه خلود را تفسير بر دوام بايد دادن؟! گوييم: لامحاله چنين بايد كردن، وليكن نه براى ظاهر را بل براى اجماع امّت را» و اين تعبير در آن تفسير، بسيار به كار رفته، به طورى كه كمتر صفحهاى از آن كتاب پيدا خواهد شد كه اين تعبير در آن صفحه نباشد.
پس معلوم مىشود كه در اين قبيل موارد «را» براى تأكيد معنى تعليلِ مستفاد از كلمه سابق از قبيل «بهر» يا «براى» يا «سبب» يا «جهت» يا «پى» يا لام تعليل، يا لام تعليل به ضميمه «از بهر» مانند «از بهر للَّه» و نظاير اينها از كلماتى كه مفيد معنى علّيّت مىباشد به كار رفته است. و در كتاب نقض حاضر نيز در آينده، نظاير اين تعبير خواهد آمد، إن شاء اللَّه تعالى.
تعليقه 14
محمّد بن الحسن چهار بختان المعروف به «محمّد دندان»
نام صاحب عنوان در چهار مورد از كتاب النّقض ياد شده است... ابن الاثير در تاريخ الكامل ضمن ذكر وقايع سال دويست و نود و شش، تحت عنوان «ذكر ابتداءِ الدَّوْلة العلويّة بافريقيّة» نقلاً از امير عبدالعزيز صاحب تاريخ إفريقيّة و مغرب (ج 8، چاپ اوّل، ص 9-10) اين عبارت را ياد كرده است؛ ترجمه و محصِّل عبارت آنكه:
ابوديصان را پسرى به وجود آمد كه وى را عبداللَّه قدّاح مىناميدند. انواع حيلهها و نيرنگها به او ياد داد و وى را بر اسرار اين مذهب باطل و آيين بىاصل، آگاه كرد. پس او در اين موضوع، ماهر شد و پيشرفت كرد.
و در نواحى كرهِ بودلف و اصفهان، مردى بود معروف به محمّد بن الحسين و ملقّب به «دندان» كه سرپرستى و رياست آن حدود با او بود و بسط يد و قدرتِ بزرگى داشت و با اين حال، دشمن عرب بود و مَساوى و معايب ايشان را جمع مىكرد. قدّاحِ نامبرده پيش او رفت و از مَساوى و معايب عرب، آن قدر به او تعريف كرد و ياد داد كه موجب تقرّب وى پيش دندان گرديد. و از جمله سخنانى كه وى به دندان گفت اين بود كه: مبادا آنچه در دل دارى از بُغض عرب، به زبان بيارى و به كسى اظهار كنى؛ بلكه بايد اين امر را پنهان كنى و تشيّع را اظهار نمايى و بر صحابه پيغمبر، طَعن و لَعن كنى و بد بگويى؛ زيرا طعن بر ايشان، طعن بر شريعت است؛ براى اين كه شريعت، به وسيله ايشان به ديگران - يعنى كسانى كه بعد از ايشان است - رسيده است.
پس دندان، گفتار قدّاح را پذيرفت و مال بسيار به او داد تا آن را در اختيار داعيان اين مذهب باطل بگذارد و در ترويج آن آيينِ بىاساس، صرف كند.