741
نقض

مى‏رسد كه «نصّ» در اين قبيل موارد، به معناى تعيين باشد، چنان‏كه در لسان العرب ضمن ذكر معانى «نصّ» گفته: «و النَّصّ: التَّعيّن على شي‏ءٍ مّا». و گويا آنچه صاحب أقرب الموارد گفته: «و نصّ فلاناً: عيّنه على شي‏ءٍ مّا» از كلام صاحب لسان العرب مأخوذ است.

تعليقه 19

تصريح برخى از علماى عامّه به عظمت و جلالت ائمّه عليهم السلام‏

اين كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و به نزديك همه مخالفان عالم و امين و معتمداند»؛
بديهى است كه مراد در اين كلام، غير اميرالمؤمنين عليه السلام است؛ زيرا كه جلالت و عظمت او نزد همه مخالفان مذهب تشيّع نيز مسلّم و مُحرَز است.
محدّث قمّى رحمه اللَّه عليه در منتهى الآمال (ج 2، ص 360، چاپ علمى) در اواخر شرح حال امام حسن عسكرى عليه السلام عبارت اربلى رحمه اللَّه عليه را چنين فارسى كرده: «شيخ اَجلّ علىّ بن عيسى اِربلى رحمه اللَّه عليه در كتاب كشف الغمّه كه در سنه ششصد و هفتاد و هشت (678) تأليف كرده گفته كه: حكايت كرد از براى من بعضِ اصحاب كه: مستنصر باللَّه خليفه عبّاسى، يك سال به سامرّه رفت و زيارت كرد عسكريّين عليهما السلام را و چون از روضه مقدّسه آن دو امام بيرون آمد، به زيارت تربت خلفاى آل عبّاس از پدران و اهل بيت خود رفت و قبور ايشان در قبّه‏اى بود كه خرابى و ويرانى به آن راه برده بود و باران داخل آن مى‏گشت و بر قبرها و تربت ايشان، فضله‏هاى طيور و پرندگان بود.
پس به مستنصر گفتند كه: شما خليفه‏هاى روى زمين و پادشاهان دنيا مى‏باشيد و قبرهاى پدران شما به اين كيفيّت و حال باشد، نه كسى زيارت كند ايشان را و نه به خاطرى خُطور شوند. و نداشته باشند كسى را كه فضلات و كثافات را از قبور ايشان دور كند؟! و قبور اين علويان [يعنى امامان شيعيان ]مزارهايى است به اين خوبى و پاكيزگى كه مشاهده مى‏نماييد با پرده‏ها و قنديل‏هاى آويخته و فرش‏ها و گستردنى‏ها و فُرّاش و خادم و شمع و بُخور و غير ذلك؟!
مستنصر خليفه گفت: اين امرى است آسمانى - يعنى از جانب خدا است - و حاصل نمى‏شود به كوشش و اجتهاد ما؛ و اگر ما مردم را بر اين كار وا داريم، قبول نخواهند كرد و زور و سعى ما در اين باب، فايده نخواهد نمود. و راست گفته است؛ زيرا كه اعتقادات، به قهر و غلبه حاصل نخواهد شد و به اكراه نمى‏توان اعتقاد در كسى پديد آورد» انتهى.
نگارنده گويد: سخنى كه مستنصر خليفه گفته است: «هذا أمرٌ سَماويّ لا يَحْصُلُ باجتهادنا... تا آخر» از مصاديق جليّه «كلام الملوك ملوك الكلام» است. آرى: «سخنِ شاه، شاهِ هر سخن است»؛ زيرا كه نوعاً برخلاف تمايلات صاحبان قدرت‏ها، حقايق دينى بر سرِ جاىِ خود باقى مى‏ماند و آن قدرت‏هاى محيّر العقول، فنا و زوال مى‏پذيرد و صاحبان آن قدرت‏ها بدنامى جهانى براى خود در صفحه روزگار باقى مى‏گذارند، بلكه خسران ابدى و عذاب سرمدى براى خود ذخيره مى‏كنند؛ فَاعْتَبروا يا أُولى الأبصار.


نقض
740

ابوالحسن شعرانى رحمه اللَّه عليه) ضمن ذكر لغات نادره مستعمله در آن تفسير گفته: «انداخت اسماً به معنى مكر و توطئه. و مكروا؛ مكر كردند يعنى كفّار بنى اسرائيل، و مكر ايشان اين‏جا تدبير و انداخت قتل عيسى بود؛ و اين، آنگه بود كه عيسى را براندند و بيرون كردند (ج 1، ص 570، چاپ اوّل؛ و ج 3، ص 52 چاپ اسلاميّه). و نيز ايشان چون رسول را بديدند و سخن او بشنيدند، دانستند كه آن از نزغاتِ شيطان است و كيد دشمنانِ ايمان است، و انداختِ جهودان است سلاح‏ها از دست بينداختند و بگريستند (ج 1، ص 613 كه به غلط 631 چاپ شده؛ و ج 3، ص 124 چاپ اسلاميّه)».
از طرز استشهاد اين مرحوم بر مى‏آيد كه اين تعبير در آن كتاب به طور وفور به كار رفته است.

تعليقه 18

در بيان اين كه «نص» به معناى «منصوص عليه» به كار رفته است‏

اين كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «نصّ و معصوم از قبل خدا».
نصّ در اين مورد و نظاير آن، به معناى «منصوص عليه» است. توضيح آن كه: شيعه، امامت را مانند نبوّت مى‏دانند و عقيده دارند كه امام را نيز بايد خدا معيّن كند، چنان‏كه نبى را او معيّن مى‏كند؛ از اين روى، منصوصٌ عليه بودن را در امامْ شرط مى‏دانند و تعبير از اين مطلب به كلمه «نصّ» در آن زمان، شايع و متداول بوده است.
قوامى رازى رحمه اللَّه عليه در قصيده‏اى كه در مدح سيّد فخر الدّين و پدر او سيّد شمس الدّين - رحمة اللَّه عليهما - كه از رؤساى شيعه در رى و از سادات بزرگوار بوده‏اند، سروده، درباره اميرالمؤمنين عليه السلام چنين گفته است (ص 113 نسخه مطبوعه):

«آن امام نصّ معصوم آن كه زير ساق عرش‏بوسه بر نعلين قدر او همى كيوان دهد»
و نيز در قصيده‏اى كه در مدح اميرالمؤمنين و يازده فرزند معصوم او - عليه و عليهم السّلام - سروده و آن را به مدح شرف الدّين مرتضى نقيب النُّقباء رى كه كتاب بعض مثالب النَّواصب به دستور او نوشته شده است، خاتمه داده، گفته است (ص 143-144):

«چه باشد كه باشند امامان حق‏بدين دم مرا نص تو را اختيار
ز بعد على يازده سيّدندبه ميدانِ دين در، ز عصمت سوار
همه پاك و معصوم و نصّ از خداى‏پيمبر وقار و فرشته شعار».
چنان‏كه ملاحظه مى‏شود، اين سه بيت كه كلمه «نصّ» در آن‏ها دو بار به كار رفته است، نصّ است بر اين كه «نصّ» به معنى «منصوصٌ عليه» استعمال شده است از قبيل اطلاق مصدر و اراده مفعول مانند «خلق» به معنى مخلوق و «لفظ» به معنى ملفوظ. پس در هر مورد از نظاير اين مورد كه كلمه «نصّ» در كتاب بعض مثالب النواصب به كار رفته، همه از اين قبيل است. و كلمات: «بنصّى» و «بنصّ» و امثال آن‏ها كه گاهى در متن و گاهى در پاورقى چاپ اوّل به كار رفته، همه مُصَحَّف است. و به نظر

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430005
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به