در حدود قرنهاى 6 و 7 ترجمه شده باشد - به اين نحو ذكر شده است: «صدّيق گفت: اى ابوالحسن! اگر من دانستمى كه تو در اين كار، منازعت كنى، قبول نكردمى، اكنون كه مردمان بيعت كردند، اگر تو هم موافقت نمايى، خطاىِ ما صواب بوده باشد؛ و اگر حال را اجابت نكنى و تأمّل و تفكّر در اين كار، واجب دارى، بر تو حَرَجى نيست. على عليه السلام بيعت ناكرده از مجلس بازگشت. جماعتى گويند كه: بعد از وفات فاطمه - رَضيَ اللَّهُ عنها - به دو ماه و نيم بيعت كرده. و از عايشه - رَضىَ اللَّهُ عَنْها - روايت كنند كه: بعد از شش ماه، بيعت كرد. باقى و اللَّهُ أعلم بالصّواب.
و اينجا سخن، بسيار است كه روافض و غير ايشان، بر سبيل غلوّ و مبالغت گويند و از ايرادِ آن، جز تعرّضِ همّت، فايدهاى نباشد؛ خداى تعالى، نويسنده را و خواننده را از آنچه خلافِ رضاىِ اوست نگاه دارد».
تعليقه 40
مثلِ «بغداد كم زنبيلى گير»
اينكه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «بغداد كم زنبيلى گير»؛ مَثَلى معروف است؛ يا ماخوذ از مَثَلى است كه در كتب مؤلفّه در قرن ششم و هفتم - نظماً و نثراً - به كار رفته است. نظامى در خسرو و شيرين (ص 270 چاپ وحيد) گفته:
به شادى بر لب شط، جامِ جم گيركهن زنبيلى از بغداد كم گير
در تاريخ وصّاف (ص 42 جلد اوّل از چاپ پنج جلدى) ضمن ذكر قضيّهاى، مذكور است: «چون به هيچ حال، وجود چُنُوئى محلّ مضايقت و مناف است نبود به اتّفاق گفتند (مصراع): كهن زنبيلى از بغداد كم گير».
تعليقه 41
در تحقيق اصلاح و مثلى است «ريش بالان كردن»
اينكه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «مگر فراموش كرده كه همه روز، او و امثال او، ريش پالان كرده، پياده به در سراىهاى ايشان مىگردد».
از ملاحظه كتب زمان مصنّف رحمه اللَّه عليه بر مىآيد كه «ريش پالان كردن» (به باء عربى يا به باء فارسى يا به ميم) اصطلاح يا مَثَلى بوده است كه در آن زمان به كار مىرفته است. قوامى رازى در قصيدهاى گفته (ص 13 ديوان او، س 20):
«ريش مالان كرده مدح تو تا كى گويمكاندر اصطبل تو بدبختتر از من خر نيست»
در فرهنگ رشيدى در حرف باء گفته: «باليدن، يعنى نشو و نما كردن و افزودن. و بر اين قياس، بالش و بالنده و باليده و بالانده و بالان، يعنى نشو و نماكننده و فزاينده. سنايى گويد:
يك قصيده هزار جا خواندهپيش هر سفله ريش بالانده
باز تا ضَيْعَتَى در اندازدريش بالان به سوى دِه تازد