و نيز بالان، تله جانوران. و از اينجاست كه در مَثَل، ساير است كه كسى كه مجرّب در امور باشد و به مصائب گرفتار شده باشد، او را گرگِ بالان ديده گويند؛ يعنى تله ديده. و عوام، به غلط، باران ديده گويند. و ظاهراً بعضى به واسطه تغيير لهجه «بالان» را «باران» خواندند، چنانكه شايع است ميان راء و لام».
صاحب سراج بر سبيل اعتراض بر اين كلام رشيدى گفته: «بالنده و بالان در اين ابيات سنايى به معنى «نشو و نماكننده» گفتن، غلط محض است؛ چراكه بالاندن، اينجا به معنى جنباندن است، نه به معنى نشو و نماكننده؛ و بالاندن، به معنى جنباندن آمده است، كما فى البرهان».
علاوه بر اين دو وجه، دو وجه ديگر در توجيه آن به نظر نگارنده مىرسد:
1. آنكه «بالان» به باى موحّده است و يكى از معانى آن - چنانكه در كتب لغت فارسى نوشتهاند - تلهاى است كه با آن جانوران را مىگيرند. پس در اينجا همين معنا مراد است؛ يعنى انسان، ريش را وسيله صيد مردم و دستآويز فريب ايشان سازد.
2. آنكه «پالان» به باى فارسىِ سه نقطه باشد و مراد از اين تعبير، معنى كنايى باشد؛ يعنى شخص، به واسطه عدم رعايت قدر و مرتبه خود، خويشتن را از مقام شامخ انسانيّت، تنزّل داده و تحت نوع حيوان ناهق، مندرج نموده است. پس مِثل آن است كه ريش خود را پالانِ خر كرده و مقام شامخ خود را از دست داده است. و مصراع دوم بيت قوامى نيز اين وجه دوم را تأييد مىكند؛ زيرا در اين صورت، دو مصراع به همديگر بهتر مرتبط شده و بين پالان و اصطبل و خر، مناسبتى واضح خواهد بود و بالاخره فنّ مراعات نظير در شعر، پديد خواهد آمد.
و اين وجه را به اين بيان نيز توجيه مىتوان كرد كه: ريش را تشبيه به مركوبى كرده كه بر پشتش پالان مىگذارند و وجه شبه همانا وسيله نيل به مقصود است؛ يعنى چنانكه مركوب، انسان را به منزل مقصود مىرساند، همين طور ريش، او را به مقصد مىرساند. پس گويا سوار بر ريش خود شده، به مطلوبش مىرسد. امّا اينكه كلمه به ميم باشد - يعنى «مالان» - وجه صحّتى براى آن به نظرم نمىرسد و گمان مىكنم كه به جز از تصحيف، وجهى نداشته باشد، مگر آنكه مقلوب «لامان» باشد؛ و بر فرض اين احتمال، معنى آن را از كتب لغت، اخذ كنند.
تعليقه 42
پسران ابوالبغل و بِسطام و سنگلا و خاندان بوسهل نوبختى
اينكه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «امّا پسران ابوالبغل و پسران بِسطام و پسران سنگلا، به الحاد و زندقه، متّهم بودند و مجبّران بودند به اوّل، پس مُلحد شدند؛ امّا بوسهل نوبختى - رحمةُ اللَّه عليه - شيعى و معتقد بوده است».
مطالب اين تعليقه، در چهار مبحث، تحت چهار عنوان، بيان مىشود.
مبحث اول: پسران ابوالبغل
مراد از «پسران ابوالبغل» ابوالحسن علىّ بن احمد بن يحيى بن اَبى البغل و برادر او ابوالحسين