آنها بىآنكه تخمى كاشته باشند، بار ديگر به محصول آنها مىرسند و از غلّات آنها بهرهور مىگردند. و در آن سرزمين، معمول است كه اهل آن، سگها را و موشهاى بزرگ را مىخورند و چشمهاى اغلب اهالى آن شهر سالم نيست، بلكه به كم بينايى و اشكريزى مبتلا هستند و عرب، آن ابتلاى چشم را عَمَشَ (به فتح عين و ميم) مىنامد».
ناصر خسرو در سفرنامه خود (ص 56 چاپ فرانكلين) گفته: «و قيروان، ولايتى است شهر معظمش سجلماسه است، كه به چهار فرسنگى دريا است. شهر بزرگ بر صحرا نهاده و باروىِ محكم دارد. و در پهلوى آن مهديّه است كه مهدى از فرزندان اميرالمؤمنين حسين بن على - رَضِيَ اللَّه عنهما - ساخته است بعد از آنكه مغرب و اندلس گرفته بود و بدين تاريخ، به دست سلطان مصر بود».
پس، از بيانات گذشته، به خوبى روشن شد كه كُتامه و لاعه و سِجِلماسه، از مراكز دعوت و مواطن ظهور دولت و بروز قدرت فاطميان مصر بوده است؛ بنابراين مؤلّفِ بعض فضائح الرّوافض امور مذكوره در كلمات خود را - خواه راست باشد خواه دروغ - به اين موارد نسبت داده است.
تعليقه 47
قيراط خانه
اينكه مصنّف رحمه اللَّه عليه در نقض گفته: «امّا جوابِ اين كلمات كه: خلفاى ملاحده، خمر فروختن و زنا و لواطه و غير آن از منهيّاتِ شرعى به ظاهر كردند. آرى كردند، لعنت بر مُلحدان باد و اقوالشان! امّا مىبايست كه اين معنى در بغداد، ظاهر نبودى، و قيراطخانه كه در وى، همه منهيّات رود در جَهرْ، و خمر نفروختندى، و رضا ندادندى، و اُجرت نستدندى، تا بر مُلاحده اين طعن، شايستى زدن»:
نگارنده گويد: كلمه مركّبه «قيراطخانه» را در كتبِ لغت، دسترس نيافتم، ليكن نظر به اينكه مراد از آن، به خوبى از اين كلام مستفاد مىشود؛ زيرا از سياق سخن و وصفِ آن به اينكه : «در وى همه منهيّات رود در جهر» صريحاً معلوم مىشود كه مقصود، اماكنى بوده است كه فُسّاق و فجّار و اوباش و بدكاران، در آنجاها گرد آمده و به انجام امور منهيّه در شرع مىپرداختهاند.
و فيروزآبادى گفته: «و القيراط و القرّاط - بكسرهما - يختلف وزنه بحسب البلاد، فبمكّة ربع سدس دينار، و بالعراق نصف عشره».
در منتهى الإرب گفته: «قيراط - بالكسر - : نيمدانگ؛ و وزنش به حسب بلاد، مختلف است؛ به مكّه چهار يكِ از شش يك دينار است، و به عراق نصف ده يك دينار. قرّاط - بالكسر و شدّ الرّاء - مثله، و هو أصل القيراط؛ لأنّ جمعُه قَراريط، فاُبْدِلَ من أحد حرفي تضعيفه ياءً، كما فى دينار و دنّار». و طالبِ تفصيل، به تاج العروس يا لسان العرب يا نظاير آنها از مفصّلات رجوع كند. پس شايد وجه اطلاق «قيراطخانه» به اين اماكن، آن بوده است كه مردم به وسيله قيراط يا مقدار قيراط از پول آن زمان، به آن خانهها راه مىيافتهاند. و تصريح به اين مدّعا در آينده خواهد شد.
نگارنده گويد كه: از علّامه قزوينى رحمه اللَّه عليه ضمن كلماتش شنيده بودم كه: در زمان خلفاى عبّاسى در بغداد، چنين عشرتخانهاى بوده كه دامن آلودگان، در آنجا به فسق و فجور و عيّاشى